بازگشت

پيشگفتار


مرزهاي جغرافيايي درهم ريزد، دنيا رنگهاي ديگر گيرد، مصلح کل جهان، حامي مستضعفان، و ويرانگر کاخهاي ستمگران، بنيانگذار حکومت واحد جهاني، حضرت حجة بن الحسن المهدي روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء ظهور کرده، کاخهاي ظلم و استبداد را بر سر ستمگران فرو ريزد و شالوده ي حکومت واحد جهاني را بر اساس عدالت و آزادي استوار سازد. بر فراز کره ي خاکي ديگر ستمي روي ندهد و در زير آسمان نيلي از تبعيض و بي عدالتي نشاني نماند. فساد و تباهي از جهان رخت بربندد و معيارهاي برجسته ي انساني، ارزش واقعي خود را باز يابد.

و اينک يک هزار و يکصد و پنجاه سال است که دست نيرومند الهي در آستين «غيبت» فرو رفته، تا روزي پس از سپري شدن دوران غيبت، ظهور کرده، آفتاب عدالت را بر هر کوي و برزني بتاباند و بر جنايتها و خيانتهاي انسانها خاتمه دهد.

نويد ظهور آن مصلح بزرگ جهان، علاوه بر قرآن مجيد، در تمام کتابهاي آسماني، چون انجيل، تورات و زبور آمده است.

اگرچه به جز قرآن کريم، همه ي کتابهاي آسماني دستخوش تحريف



[ صفحه 6]



شده اند، لکن باز جملاتي از دستبرد تحريف گران مصون مانده، که در آنها از ظهور مصلح کل جهان گفتگو شده است. نظر به اينکه اين نويدها به صورت پيشگويي و در ارتباط با حوادث آينده بيان شده، و مضامين آنها در قرآن کريم و اخبار متواتر و مسلم اسلامي وارد شده است، هيچ ترديدي نمي ماند در اينکه اين عبارتها از منطق وحي سرچشمه گرفته، و در طول زمان در دستبرد انسانها مصون مانده است.

پيرامون همه ي اديان، اعم از وثنيت، کليميت، مسيحيت، مجوسيت و اسلام، به استناد نويدهاي کتب مقدس شان، در انتظار ظهور آن مصلح الهي به سر مي برند. که قسمتي از اين نويدها در بخش اول اين کتاب آمده است. [1] .

سيري گذرا در نمونه هاي ياد شده در اين کتاب براي اثبات اصالت مهدويت و جهاني بودن اعتقاد به ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه کافي است.

اعتقاد به ظهور حضرت مهدي يکي از مسائل بنيادي و حياتي اسلام به شمار مي رود و با ديگر عقايد و احکام اسلامي پيوند ناگسستني دارد.

بيش از يکصد و بيست آيه در قرآن کريم وارد شده که پيشوايان معصوم عليهم السلام آنها را به ظهور حضرت بقيةالله تفسير نموده اند، از آن در بخش دوم اين کتاب آمده است. [2] .



[ صفحه 7]



در لابلاي روايات متواتري که از حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و ساير پيشوايان دين صادره شده است، کليه ي اوصاف و تمام جزئيات زندگي، ظهور، نهضت جهاني و قيام همگاني آن مصلح الهي و پايه گذار حکومت واحد جهاني بيان شده است.

احاديث وارده در پيرامون حضرت بقيةالله ارواحنا فداه از طريق شيعه و سني بيرون از شمار است. از اين رهگذر ما فقط فهرست قسمتي از آنها را در ذيل از نظر خوانندگان گرامي مي گذرانيم:

1- در 293 حديث تصريح شده که او فرزند امام حسن عسکري عليه السلام است.

2- در 90 حديث گفته شده که او نوه ي امام هادي و نبيره ي امام جواد عليه السلام است.

3- در 95 روايت وارد شده که او چهارمين فرزند امام رضا عليه السلام است.

4- در 199 روايت وارد شده که او پنجمين فرزند حضرت موسي بن جعفر عليه السلام است.

5- در 202 حديث وارد شده که او ششمين فرزند امام صادق عليه السلام است.

6- در 103 روايت وارد شده که او هفتمين فرزند امام باقر عليه السلام است.

7- در 185 حديث آمده که او هشتمين فرزند حضرت سجاد عليه السلام است.

8- در 308 روايت وارد شده که او نهمين فرزند امام حسين عليه السلام است.

9- در 214 حديث آمده است که او از تبار امير المومنان عليه السلام است.



[ صفحه 8]



10- در 192 روايت وارد شده که وي از اولاد حضرت زهرا سلام الله عليها است.

11- در 48 روايت تصريح شده که وي همنام رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم است.

12- در 136 حديث تصريح شده که او دوازدهمين امام و آخرين پيشوا است.

13- در 91 روايت از غيبت طولاني او گفتگو شده است.

14- در 7 حديث از کيفيت انتفاع مردم از آن حضرت در زمان غيبت سخن رفته است.

15- در 51 حديث سيرت و صورت او توصيف شده است.

16- در 47 روايت تصريح شده که در عصر او اسلام دين جهاني خواهد شد، و آيه ي شريفه:«ليظهره علي الدين کله» به دست او تحقق خواهد يافت.

17- در 123 روايت آمده که او شخصا عدالت اجتماعي را در پهنه ي گيتي برقرار خواهد کرد.

18- در 293 حديث از تولد آن مهر تابان گفتگو شده است.

19- در 318 روايت عمر طولاني آن حضرت مطرح شده، و در برخي از آنها تصريح شده که عمر شريفش به قدري طولاني مي شود که جز مومنان راستين، کسي در اعتقاد خود استقرار نمي ماند.

20- در 657 حديث درباره ي ظهور و علايم ظهور بحث شده است. [3] .

متن 3692 روايتي که فهرست آنها در بالا گفته شده، به اضافه ي 2515 روايت ديگر در پيرامون آن حضرت در منابع شيعه، از پيشوايان معصوم به دست ما رسيده است و در کتاب پرارج «منتخب الاثر» جمع آوري شده است. در اين کتاب جمعا 6207 روايت با ذکر مأخذ از 154 کتاب معتبر



[ صفحه 9]



و دست اول شيعه استخراج و گرد آوري شده است.

رواياتي که پيرامون نهضت جهاني حضرت بقية الله (ارواحنا فداه) در منابع معتبر اهل تسنن آمده است، دست کم از روايات شيعيان نمي باشد، و حتي در «صحاح ست» که معتبرترين کتابهاي روايتي اهل تسنن است، روايات قائم آل محمد عليه السلام به شرح زير آمده است:

1- صحيح بخاري: کتاب الأحکام و باب نزول عيسي بن مريم عليه السلام.

2- صحيح مسلم: باب الفتن، اشراط الساعة، و باب نزول عيسي عليه السلام.

3- سنن ابن ماجه: باب خروج المهدي ارواحنا فداه.

4- سنن ابي داود: کتاب المهدي ارواحنا فداه.

5- سنن ترمذي: باب ما جاء في المهدي ارواحنا فداه.

در مسند احمد، پيشواي حنبلي ها و ديگر سنن و جوامع اهل تسنن، روايات حضرت مهدي عليه السلام مشروحا آمده است.

استاد «علي محمد علي دخيل» اسامي 205 کتاب از بزرگان اهل سنت را در کتاب پرارج «الامام المهدي» آورده است که تعداد 30 نفر آنها مستقلا درباره ي حضرت ولي عصر ارواحنا فداه کتاب نوشته اند، و 31 نفرشان فصلي را در کتابهاي خود به روايات حضرت مهدي ارواحنا فداه اختصاص داده اند و تعداد 144 نفرشان به تناسبهاي مختلف روايات حضرت مهدي رومحي له الفداء را در کتابهاي خود آورده اند.

اگر بخواهيم اسامي همه ي اين کتابها را نقل کنيم، سخن به درازا مي کشد، از اين رهگذر فقط از کتابهايي که مستقلا در پيرامون حضرت ولي عصر ارواحنا فداه از بزرگان اهل سنت به رشته ي تحرير آمده، به ترتيب تهجي نام مي بريم:

1- ابرازالوهم من کلام ابن حزم، تأليف: احمد بن صديق بخاري.



[ صفحه 10]



2- الاحاديث القاضية بخروج المهدي، تأليف: محمد بن اسماعيل امير يماني، متوفي 751 ه.

3- احاديث المهدي، تأليف: ابوبکر خثيمه.

4- أحوال صاحب الزمان، تأليف: سعد الدين حموئي، متوفي 722 ه.

5-أخبار المهدي، تأليف حماد بن يعقوب رواجني.

6- أربعين حديث في المهدي، تأليف: ابو نعيم اصفهاني، متوفي 430 ه.

7- أربعين حديث في المهدي، تأليف: ابوالعلاء همداني.

8- ارشاد المستهدي في نقل بعض الاحاديث و الآثار الواردة في شأن الامام المهدي، تأليف: محمد علي حسين بکري مدني.

9- البرهان في علامات مهدي آخر الزمان ارواحنا فداه، تأليف: ملا علي متقي هندي، متوفي 975 ه.

10- البرهان، تأليف: محمد بن عثمان کراجکي.

11- البيان في اخبار صاحب الزمان عليه السلام، تأليف: محمد بن يوسف گنجي شافعي، متوفي 658 ه.

12- تحديق النظر في اخبار المهدي المنتظر عليه السلام، تأليف: محمد بن عبدالعزيز بن مانع.

13- تلخيص البيان في علامات مهدي آخر الزمان عليه السلام، تأليف: ابن کمال پاشا حنفي، متوفي 940 ه.

14- تلخيص البيان في اخبار مهدي آخر الزمان روحي له الفداء تأليف: ملا علي متقي هندي، متوفي 975 ه.

15- التوضيح في تواتر ما جاء في المنتظر و الدجال و المسيح، تأليف: شوکاني.

16- الجواب المقنع المحرر، في الرد علي من طغي و تبحر، بدعوي انه



[ صفحه 11]



عيسي اوالمهدي المنتظر ارواحنا فداه، تأليف: محمد حبيب الله بن ماياني جکني شنقيطي.

17- الرد علي من حکم و قضي، ان المهدي (ارواحنا فداه) جاء و مضي، تأليف: ملا علي متقي هندي، متوفي 1014 ه.

18- الرد علي من کذاب اللأحاديث الصحيحة الواردة في المهدي (ارواحنا فداه) تأليف: محمد بن عباد.

19- رسالة في المهدي (عليه السلام) تأليف: ابن حجر مکي، متوفي 973 ه.

20- رسالة مهدي آل الرسول (صلي الله عليه و آله و سلم) تأليف: ملا علي متقي هندي، متوفي 1014 ه.

21- صاحب الزمان (عليه السلام) ابوالعنبس محمد بن اسحاق بن ابراهيم کوفي، قاضي صميره، متوفي 275 ه.

22- صفة المهدي (ارواحنا فداه)، ابو نعيم اصفهاني، متوفي 430 ه.

23- العرف الوردي في اخبار المهدي (ارواحنا فداه)، تأليف: جلال الدين سيوطي، متوفي 910 ه.

24- العرف الوردي في اخبار المهدي (ارواحنا فداه)، تأليف: يوسف بن يحيي دمشقي شافعي، متوفي 685 ه.

25- العرف الوردي في دلايل المهدي (ارواحنا فداه)، تأليف: عبدالرحمن بن مصطفي.

26- العطر الوردي، في شرح القطر الشهدي، في اوصاف المهدي (ارواحنا فداه)، تأليف: محمد بن محمد بن احمد بلبيسي، متوفي 1308 ه.

27- عقد الدرر في اخبار المهدي المنتظر (ارواحنا فداه)، تأليف: يوسف بن يحيي دمشقي شافعي، متوفي 685 ه.

28- عقيدة اهل السنة و الأثر، في المهدي المنتظر (ارواحنا فداه)، تأليف: محسن بن عباد.



[ صفحه 12]



29- علامات المهدي (ارواحنا فداه) تأليف: جلال الدين سيوطي، متوفي 910 ه.

30- الفتوي في مسئلة المهدي المنتظر (ارواحنا فداه)، تأليف: رابطة العالم الاسلامي مکة، زير نظر: شيخ محمد منتصر کتاني.

31- فرائد الفوائد، تأليف: مرعي ين يوسف مقدسي، متوفي 1031 ه.

32- فوائد الفکر في المهدي المنتظر (ارواحنا فداه)، تأليف: نامبرده.

33-القطر الشهدي في اوصاف المهدي (ارواحناه فداه)، تأليف: احمد بن احمد حلواني شافعي، متوفي 1308 ه.

34- القول المختصر في علامات المهدي المنتظر (ارواحنا فداه)، تأليف: شهاب الدين احمد بن محمد، ابن حجر مکي، متوفي 973 ه.

35- مرآة الفکر في المهدي المنتظر (ارواحنا فداه)، تأليف مرعي بن يوسف مقدسي، متوفي 1031 ه.

36- المشرب الوردي في مذهب المهدي (ارواحنا فداه)، تأليف: ملا علي متقي هندي، متوفي 1014 ه.

37- مناقب المهدي، تأليف: ابو نعيم اصفهاني، متوفي 430 ه.

38- المهدي، تأليف: ابن قيم جوزيه، متوفي: 751 ه.

39- المهدي، تأليف:ابوداود (صاحب سنن)، متوفي 275 ه.

40- المهدي، تأليف: ادريس عراقي مغربي.

41- مهدي آل الرسول (صلي الله عليه و آله و سلم) تأليف: علي بن سلطان محمد هروي حنفي.

42- المهدي الي ما ورد في المهدي (ارواحنا فداه) تأليف: محمد ابن طولون.

43-نبذة من علامات المهدي، تأليف: جلال الدين سيوطي، متوفي 910 ه.

44- النجم الثاقب في بيان ان المهدي من اولاد ابي طالب.



[ صفحه 13]



45- النظم الواضح المبين، تأليف: عبدالقادر بن محمد سالم.

46- نعت المهدي (عليه السلام)، تأليف: ابو نعيم اصفهاني، متوفي 430 ه.

47- الوهم المکنون في الرد علي ابن خلدون، تأليف: ابوالعباس بن عبدالمومن مغربي.

48- الهدية المهدوية، تأليف: ابوالرجا محمد هندي.

49- الهدية الندية، للامة المحمدية فيما جاء في فضل الذات المهدية، تأليف: قطب الدين مصطفي بن کمال الدين حنفي، متوفي 1162 ه.

50- ينابيع المودة، تأليف: حافظ سليمان قندوزي. [4] .

در اينجا يادآوري اين نکته لازم است که در کتابهاي اهل سنت به نقل روايات کلي حضرت مهدي روحي له الفداء اکتفا نشد، بلکه از اوصاف و خصوصيات آن حضرت به تفصيل گفتگو شده است، مثلا در 35 کتاب از دانشمندان سني، تصريح شده که مهدي موعود عليه السلام فرزند بلافصل امام حسن عسکري (عليه السلام) مي باشد. [5] .

از زمان رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تا عصر اصحاب و تابعين، در هر عصري مسائل مربوط به حضرت مهدي ارواحنا فداه، در ميان توده ي مردم مشهور و زبانزد خاص و عام بود و در هر بعدي از ابعاد آن کتابهاي مستقلي نوشته شده است. اگر روزي بتوانيم کتابهايي را که در هر عصري پيرامون حضرت مهدي ارواحنا فداه نوشته شده، احصا کنيم، خود يکي از مستدل ترين راههاي اثبات «اصالت مهدويت» خواهد بود.

نگارنده ي اين سطور کتابي در دست تأليف دارد که در آن مشخصات بيش از يک هزار جلد کتاب را گرد آورده که از سوي علماي بزرگ در پيرامون



[ صفحه 14]



حضرت بقية الله روحي له الفداء استقلالا نگارش يافته است.

در اينجا به عنوان نمونه از چند دانشمند بزرگ شعيه نام مي بريم که پيش از ولادت حضرت ولي عصر ارواحنا فداه در پيرامون غيبت آن حضرت کتاب نوشته اند:

1- ابو اسحاق، ابراهيم بن صالح انماطي کوفي اسدي، از اصحاب حضرت موسي بن جعفر عليه السلام مي باشد، که کتابي در «غيبت» نوشته، و ابن قولويه اين کتاب را با يک واسطه از او روايت کرده است. [6] .

2- ابوالحسن، علي بن حسن بن محمد طائي جرمي شاطري، معاصر حضرت موسي بن جعفر عليه السلام، که کتابي بنام «الغيبة» نوشته است. [7] .

3-ابوالحسن، علي بن عمر اعرج کوفي، از ياران حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و مولف کتابي به نام «الغيبة». [8] .

4- حسن بن علي بن ابي حمزه ي بطايني، که در عصر امام رضا عليه السلام مي زيسته، و کتابي در پيرامون «غيبت» نوشته است. [9] .

5- ابوالفضل عباس بن هشام ناشري، از اصحاب امام رضا عليه السلام و متوفي 220 هجري و صاحب کتاب «الغيبة». [10] .

6- ابو محمد، فضل بن شاذان ازدي، از اصحاب امام رضا عليه السلام و متوفي 360 هجري، و صاحب 180 جلد کتاب ارزنده در حمايت از حريم مقدس ولايت، که يکي از آنها کتاب «الغيبة» است. [11] .

7- همچنين کتابهاي فراواني از معاصرين امام حسن عسکري



[ صفحه 15]



عليه السلام مانند «ابراهيم بن اسحاق» [12] و معاصرين نواب اربعه، مانند «محمد بن قاسم بغدادي» متوفي 332 ه. به نام «الغيبة» به يادگار مانده است. [13] .

فهرست بالا مربوط به کساني است که پيش از ولادت حضرت مهدي کتاب مستقلي در موضوع «غيبت» نوشته اند. و گرنه درصدها کتاب پيش از ولادت آن حضرت موضوع غيبت مطرح شده است. مثلا «حسن بن محبوب» يکي از محدثين مورد اعتماد، صد سال پيش از ولادت حضرت مهدي ارواحنا فداه، احاديث مربوط به غيبت را در مشيخه ي خود آورده است. [14] .

کتاب حاضر:

کتابي که در پيش رو داريد نخستين جلد از مجموعه ي آثار مولف عالي قدر، در پيرامون نهضت جهاني مصلح غريبي حضرت حجة بن الحسن المهدي روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء است، که مولف گرانقدر جلد اول را به سبک کتاب پرارج «کمال الدين و تمام النصحة» تاليف کرده، و به پيروي از شيخ بزرگوار مرحوم صدوق، روايات رسيده از هر معصومي را در يک بخش قرار داده است. يکي از مزاياي اين شيوه، امکان بررسي سير تکاملي احاديث مهدي موعود ارواحنا فداه در عصر معصومين عليهم السلام مي باشد. اين شيوه در کتابهاي عربي معمول بود ولي در کتابهاي فارسي معمول نبود و شايد اين کتاب، نخستين کتاب فارسي باشد که بر اين شيوه استوار است.



[ صفحه 16]



از ديگر مزاياي اين کتاب، آوردن متن عربي احاديث، و اعراب گذاري آنهاست که هر طبقه اي را سودمند خواهد بود و گفتار معصومين عليهم السلام دلهاي مومنان را نوراني خواهد نمود، که کلامشان نور، رشد و هدايت است.

در ترجمه ي احاديث تلاش بر اين بود که با حفظ امانت در ترجمه، ترجمه ها ساده و روان باشد.

ناشر محترم اديت کردن اين کتاب را به نگارنده پيشنهاد نمود، نگارنده براي عرض ادب به پيشگاه حضرت بقية الله روحي له الفداء و براي اداي قسمتي از حقوق فراواني که مولف بزرگوار بر گردن او داشت، با اشتياق فراوان پذيرا شد و تا جائي که بضاعت علمي حدودش اجازه مي داد در تهذيب و تنظيم آن کوشيد و اينک اين خدمت ناچيز را به پيشگاه يکتا بازمانده از حجتهاي پروردگار، حضرت حجة بن الحسن المهدي روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء تقديم مي نمايد.

مولف گرانقدر:

مولف بزرگوار يکي از خدمتگزاران صديق آستان مقدس پيشواي انس و جان، حضرت بقية الله امام زمان ارواحنا فداه مي باشد، که چون عاشقي دلسوخته از درد هجران مي نالد و دو چشم انتظار با يک دنيا اميد به کوي معشوق دوخته، در انتظار فرا رسيدن لحظه ي موعود ثانيه شماري مي کند.

مولف جليل القدر از پرورش يافتگان مکتب والاي اهل بيت عليهم السلام، و دستپرورده ي استاد گرانقدري چون مرحوم آيت الله حاج شيخ بهاء الدين محلاتي (قدس سره) مي باشد، که عمري را در شهر ادب پرور شيراز به ارشاد و هدايت مردم در سنگر محراب و منبر سپري نموده، عاشقان شيدايي تربيت نموده، که شعاع تربيت او از محدوده ي شيراز تجاوز کرده،



[ صفحه 17]



شاگرداني را در قم و تهران به سوي خود جذب کرده است.

مولف بزرگوار از نيک بختاني است که مکرر سعادت تشرف به پيشگاه کعبه ي مقصود و قبله ي موعود را پيدا کرده، و داستانهاي جالب و ارزنده اي دارد که در کتمان آنها مي کوشد، و گوشه اي از آنها توسط دوستانش که در برخي از تشرفها شرکت داشته اند، به ما رسيده است. و اينکه براي حسن ختام اين سطور، يکي از داستانهاي جالب ايشان را از کتاب پرارج «ملاقات با امام زمان عليه السلام» در اينجا مي آوريم:

استاد معظم، دانشمند گرانقدر حضرت حجةالاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج سيد حسن ابطحي، موسس کانون بحث و انتقاد ديني مشهد مقدس، صاحب تأليفات گرانقدري چون:«پرواز روح»، که از دوستان نزديک مولف بزرگوار است در کتاب پرارج: «ملاقات با امام زمان عليه السلام». چنين مي نويسد:

در سال 1353 هجري شمسي که به مدينه منوره مشرف شده بودم نيمه شبي که شهر مدينه کاملا خلوت بود و ساختمانهاي قسمت باب السلام را خراب کرده بودند و هنوز سابيانهاي فعلي آن قسمت را نساخته بودند.

ميدان وسيعي که از ديوارهاي حرم تا خيابان مقابل مسجد غمامه امتداد داشت وجود پيدا کرده بود و من در خدمت آقاي حاجي خادمي چون در آن آخر شب هنوز درهاي حرم را باز نکرده بودند پشت ديوارهاي مسجد النبي صلي الله عليه و آله نشسته بوديم و ايشان طبق معمول که دائما بياد مولاي خود هستند و هميشه سخن از آن حضرت مي گويند و اظهار عشق به آن وجود مقدس مي نمايند آن شب هم از هر دري درباره حالات حضرت حجة بن الحسن عليه السلام



[ صفحه 18]



سخن به ميان آورده بودند و اظهار علاقه به آن حضرت مي نمودند، ضمنا گفتند: از شما سوالي دارم؟

گفتم: بپرسيد.

گفتند:آيا ممکن است حضرت بقية الله ارواحنا لتراب مقدمه الفداء در مدينه منوره منزلي نداشته باشند؟

گفتم: چرا ممکن نباشد لازم نيست که آن حضرت در هر شهري خانه اي داشته باشند بخصوص با توجه به اينکه خانه دوستانشان متعلق به ايشان است.

معظم له گفت: نه من معتقدم که آن حضرت در مدينه منوره خانه اي دارند.

گفتم: آن خانه کجاست؟

فرمود: اگر من خانه ي آن حضرت را مي دانستم که اينجا نمي نشستم؟ (من مي دانستم که وقتي اين حالات براي محبين آن حضرت پيش مي آيد با مختصري پيگيري مي توان استفاده هاي زيادي نمود لذا گفتم:)

من اگر اين اعتقاد را مي داشتم يعني معتقد بودم که حضرت بقيةالله ارواحنا فداه در مدينه منوره خانه اي دارند در اين چند روزي که در مدينه بودم تمام درهاي خانه هاي مدينه منوره را مي زدم و از اسم صاحب منزل سوال مي کردم تا خانه آن حضرت را پيدا کنم، و اضافه کردم که اگر اين عمل با جديت و پشت کار داشتن صحيحي انجام بشود نهايت پنج الي شش روز بيشتر طول نمي کشد تا آنکه انسان خانه آن حضرت را پيدا مي کند مگر مدينه چه قدر خانه دارد و اين مدت زحمت و خجالت کشيدن احتمالا از مردم فحش و ناسزا شنيدن براي رسيدن به اين هدف مقدس ارزش دارد.

و حال آنکه من معتقدم غيرت و لطف و محبت حضرت بقية الله



[ صفحه 19]



ارواحنا فداه اجازه نمي دهد که دوستش براي رسيدن به او تا اين حد زحمت و خجالت بکشد و طبعا نمي گذارند پس از يکي دو در خانه زدن بيشتر معطل شويد و خانه را به شما نشان مي دهند.

ولي چون من معتقد نيستم يعني يقين ندارم که آن حضرت در مدينه منوره خانه اي داشته باشند اين عمل را انجام نداده ام.

خلاصه به قدري در اين باره با معظم له حرف زدم که ايشان در همان نيمه شب از جا برخاست و ايستاد من هم ايستادم و متحير بود که از کجا و از کدام طرف شروع کند، و به اطراف نگاه مي کرد، من در هر لحظه منتظر لطفي از طرف حضرت بقية الله ارواحنا فداه بودم.

ناگهان در صورتي که در سراسر ميدان وسيع پرنده اي پر نمي زد همه مردم در خانه ها به خواب بودند سکوت عجيبي همه را جا گرفته بود صدائي از خيابان مقابل مسجد غمامه به گوش مي رسيد که شخصي به زبان فارسي صدا مي زند «از اين طرف. از اين طرف» ما به طرفي که صدا مي آمد نگاه کرديم از دور شخصي را که نمي توانستيم خصوصيات قيافه و لباسش را تشخيص دهيم ديديم که ظاهرا ما را صدا مي زند.

آقاي حاجي خادمي گفتند: ما را به طرف خانه ولي عصر عليه السلام صدا مي زنند و اشک از ديدگانش جاري شد و بدون معطلي به آن طرف حرکت کردند.

من که در اين جريانات خيلي دير باورم با خود گفتم: حتما يکي از ايراني ها خيال کرده که ما رفقاي او هستيم و راه را گم کرده ايم او ما را به آن طرف صدا مي زند و راهنمايي مي کند ولي آن شخص پس از آنکه ما را صدا زد به طرف کوچه هايي که در آن حدود بود رفت و ما ديگر او را نديديم.

آقاي حاجي خادمي در طول راه تا محلي که آن شخص ايستاده بود مي فرمود استشمام عطر عجيبي مي کنم.



[ صفحه 20]



بالاخره پس از ده دقيقه به آن محل رسيديم ولي باز در آن محل سر سه راهي متحير بوديم که بايد از کدام طرف برويم.

اين ترديد چند لحظه بيشتر طول نکشيد که صداي موتور دنده اي قويي آرامش خيابان را به هم زد و موتور سواري از انتهاي خياباني که مقابل مسجد غمامه است پيدا شد وقتي که به ما رسيد از سرعتش کاست و توقف کوتاهي نزد ما کرد و اشاره به خيابان فرعي که پشت فندق الحرم است نمود و به زبان فارسي گفت:

«از اين طرف.. از اين طرف..» و با سرعت از ما دور شد.

در اين جا من هم مي خواستم کم کم احتمال بدهم که اين راهنمايي ها طبيعي نيست.

زيرا اگر فرد اول به حسب تصادف آن صدا را زده بود، ديگر اين موتوري که معمولا ايرانيها در مدينه موتور سوار نمي شوند عادي نبوده به خصوص که اين موتور سوار نزديک ما توقف کرد و ما را ديد و ممکن نيست که ما را با رفقاي خودش اشتباه کرده باشد.

به هر حال آقاي حاجي خادمي با اشک ريزان و ذکر يا صاحب الزمان عليه السلام به طرف آن خيابان فرعي به راه افتاد من هم بهت زده با ايشان مي رفتم هنوز ده قدمي بيشتر در آن خيابان نرفته بوديم که ديديم جمعي حدود ده نفر جوان اطراف مرد با شخصيتي را که لباس عربي در برداشت گرفته بودند و سخنان او را گوش مي دادند و خوب روشن بود که از خانه اي تازه خارج شده اند و مي خواهند به جايي بروند و آهسته و آهسته به طرف ما مي آمدند وقتي به ما رسيدند آن مرد بزرگوار و با شخصيت نگاهي به ما کرد و گفت (سلام عليکم) ما جواب داديم ولي اين سلام و آن نگاه به قدري دلربا بود که ما را مبهوت کرده بود.

حاجي خادمي به ديوار تکيه زده بود و اشک مي ريخت و پشت سر آنها نگاه مي کرد من به فکر افتادم که ببينم آنها از کجا بيرون آمده اند وقتي به پشت سر نگاه کردم ديدم چراغ خانه اي روشن



[ صفحه 21]



است و کاملا مشخص است که آنها از اين خانه بيرون آمده اند در منزل چوبي بود و به جاي شيشه روي در ميل گردهايي به فاصله سه انگشت از هم جدا نصب شده بود.

خانه کاملا قديمي و بدون تشريفات ظاهري بود داخل منزل پشت در چراغي روشن بود و شخصي که ظاهرا خادم آن خانه بود زير آن چراغ ايستاده بود.

بالاي در خانه تابلويي نصب بود و چراغ نسبتا پر نوري روي آن تابلو روشن شده بود که کاملا تابلو و مقداري از سطح خيابان را منور کرده بود.

روي اين تابلو با خط طلائي برجسته اي نوشته شده بود:

«منزل المهدي الغوث»

البته ترتيب نوشته باين نحوه بود که کلمه «منزل» بالاي تابلو قرار گرفته و در سطر دوم کلمات «المهدي - الغوث» به همين نحوه که اينجا نوشته شده قرار داشت وقتي آقاي حاجي خادمي اين تابلو را ديد يقين کرد که با سهولت به مقصد و هدف خود رسيده و خانه پرنور حضرت بقية الله ارواحنا فداه را پيدا کرده است و لذا او پشت در خانه مختصري نشست ولي من هنوز مي خواستم از موضوع بيشتر تحقيق کنم خود را پشت ميل گردهاي آن در چوبي رساندم و از مردي که زير چراغ در داخل منزل ايستاده بود به زبان عربي پرسيدم:

صاحب البيت فيه.

يعني صاحب خانه در خانه است او با کمال محبت با لبهاي متبسم به من جواب داد و گفت «الان راح» يعني همين الان تشريف برد.

من دانستم که آقايي که با جمعي در خيابان مي رفتند صاحب خانه است و نامش مهدي است و لقبش الغوث است ولي آيا حقيقتا او حضرت بقية الله الاعظم امام زمان عليه السلام بوده يا شخص ديگر



[ صفحه 22]



به حسب تصادف با اين نام و لقب در اينجا زندگي مي کند؟

خلاصه پشت آن در نشسته بوديم کم کم مستخدم آن خانه چراغ داخل منزل را خاموش کرد و مثل آنکه رفت بخوابد.

ولي من در باطن آن چنان دچار طوفان فکري عجيبي شده بودم که نزديک بود قالب تهي کنم با خود مي گفتم مگر مي شود مثل مني لياقت به اين فيض عظمي پيدا کند.

از طرف ديگر با توجه به اينکه آن موتور سوار به فارسي ما را راهنمايي کرد و ديگر آنکه معمولا اهل سنت نام مهدي از روي خود نمي گذارند و حتي شيعيان مدينه هم از باب تقيه کمتر اين نام مقدس را دارا هستند مرا اميدوار مي نمود که شايد اين لياقت نصيبم شده باشد.

به هر حال حدود يک ساعت پشت آن در نشستيم و آقاي حاجي خادمي حال خوشي داشت سپس حرکت کرديم و به محل اقامتمان رفتيم صبح آن شب قافله ما عازم مکه بود و من در آن سفر نتوانستم دو مرتبه به در آن خانه بروم ولي در سفرهاي بعد که موفق به زيارت مدينه منوره شده بودم به آنجا رفتم چند خانه شبيه يکديگر در آنجا بود ولي آن تابلو روي هيچيک از آن درها نبود اما آقاي حاجي خادمي مي گفتند من در هر سفر که مشرف شده ام آن خانه را با همان تابلو زيارت کرده ام... [15] .

آنانکه از نزديک با مولف بزرگوار آشنا هستند به خوبي مي دانند که در شبانه روز بيشترين ساعات عمر با برکتشان را با «ياد مهدي» سپري مي شود و چه قدر متناسب است که عنوان سري آثار خود را «ياد مهدي» ناميده اند، و



[ صفحه 23]



به همين دليل مطالب کتاب از کشش و جذبه ي خاصي برخوردار است، زيرا اين مطالب از قلبي سرشار از عشق مولي، و دلي خونبار از درد هجران سرچشمه گرفته، و همراه با قطرات اشک بر روي صفحات کاغذ نقش بسته است. که اميدواريم خواننده ي گرامي نيز در وضع مشابهي حقايق مندرج در آن را مطالعه نمايد و با مطالعه ي هر سطري بر مراتب ولائي او افزوده شود و با مطالعه ي هر سطري گامي به مولي و پيشواي خود نزديکتر شده، از عوامل بازدارنده دورتر گردد، تا در حومه ي مغناطيسي او قرار گيرد و همراه ديگر ذرات عالم در پيرامون هسته ي مرکزي جهان آفرينش، خورشيد فروزان امامت، و هدف اعلاي جهان خلقت به گردش در آيد.

و اينک دامن سخن فرا مي چينم و همراه ديگر خوانندگان گرامي پاي سخنان مولف گرانقدر مي نشينم. اميد آنکه پيش از پايان يافتن اين کتاب، فرمان ظهور فرارسد و خلعت ظهور به اندام رساي حضرت بقية الله ارواحنا فداه پوشانيده شود و ديدگان نگران ما با ديدار آن جمال الهي منور گردد و پرچم حق بر فراز کره ي خاکي به اهتزار در آيد و توفيق جهاد در محضر آن پيشواي دادگستر نصيبمان گردد.

دهم شوال المکرم 1404 ه.ق.

علي اکبر مهدي پور



[ صفحه 27]




پاورقي

[1] براي توضيح بيشتر به کتابهاي: بشارتهاي عهدين، او خواهد آمد، و سيماي امام زمان (ارواحنا فداه) در آئينه اديان، مراجعه شود.

[2] براي تحقيق بيشتر به کتابهاي: المحجه فيما نزل في القائم الحجة (عليه السلام) المهدي في القرآن، موعود قرآن، شواهد التنزيل و سيماي امام زمان (ارواحنا فداه) در آئينه قرآن مراجعه شود.

[3] او خواهد آمد، چاپ هشتم ص 77.

[4] او خواهد آمد، ص 84 - 79.

[5] اسامي آنها را در کتاب «موعود که جهان در انتظار اوست» ص 48-51 بخوانيد.

[6] رجال نجاشي ص 28 و فهرست شيخ طوسي ص 75.

[7] فهرست شيخ طوسي ص 118، رجال نجاشي ص 193 و رجال شيخ طوسي ص 357.

[8] رجال نجاشي ص 194.

[9] قاموس الرجال ج 3 ص 193، رجال نجاشي ص 28 و فهرست شيخ طوسي ص 75.

[10] رجال نجاشي ص 215، رجال شيخ طوسي ص 384 و فهرست شيخ طوسي ص 147.

[11] رجال شيخ طوسي ص 420، فهرست شيخ طوسي ص 150 و رجال نجاشي ص 235.

[12] رجال نجاشي ص 15 و فهرست شيخ طوسي ص 29.

[13] الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج 16 ص 80.

[14] اعلام الوري، ص 416.

[15] ملاقات با امام زمان عليه السلام ص 41 -37.