منزلت حضرت مهدي و وضعيت مردم در زمان حضرت
(عقد الدرر ص 159):
عن اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع): في قصة المهدي (ع) و فتحه لمدينة القاطع، قال: فيبعث المهدي (ع) الي امرائه بسائر الامصار بالعدل بين الناس و ترعي الشاة و الذئب في مکان واحد و تلعب الصبيان بالحيات و العقارب لا يضرهم شي ء و يذهب الشر و يبقي الخير و يزرع الانسان مدا يخرج له سبعمائة مد، کما قال الله تعالي: «کمثل حبة انبت سبع سنابل في کل سنبلة مائة حبة و الله يضاعف لمن يشاء» و يذهب الربا و الزنا و شرب الخمر و الريا و تقبل الناس علي العبادة و المشروع و الديانة و الصلاة في الجماعات و تطول الاعمار و تؤدي الأمانة و تحل الأشجار و تتضاعف البرکات و تهلک الأشرار و يبقي الأخيار و لا يبقي من يبغض اهل البيت (ع).
اميرالمؤمنين (ع) در داستان مهدي (ع) گشودن او شهر قاطع را فرمود: پس مهدي (ع) فرماندهان خود را به سائر شهرها مي فرستد و دستور رعايت عدل در بين مردم و گوسفند و گرگ در يکجا مي چرند و کودکان با مرا و عقرب بازي کنند ضرري به آنان نمي رسد شر و بدي برود و خير و خوبي باقي ماند آدمي يک مد (يکچارک) بکارد و هفتصد چارک بيرون آرد چنانکه خداي متعال فرمايد: «مانند دانه اي که بروياند هفت
[ صفحه 549]
خوشه را در هر خوشه اي صد دانه باشد و خدا مي افزايد براي هر کس که بخواهد» و ربا و زنا و شراب خواري و رياء برود و مردم روي به عبادت و امر مشورع و ديانت و نماز جماعت ها آورند و عمرها طولاني شود و امانت ها اداء گردد و درختان بارور شوند و برکتها افزون گردد و بدان نابود شوند و نيکان باقي مانند و کسي از دشمنان اهل بيت (ع) باقي نمانند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 460):
عن ابي حمزة عن ابي جعفر (ع) قال: قال رسول الله (ص): طوبي لمن ادرک قائم اهل بيتي و هو يأتم به في غيبته قبل قيامه، و يتولي اوليائه و يعادي اعدائه ذلک من رفقائي و ذوي مودتي و اکرم امتي علي يوم القيامة.
به نقل از ابي حمزة از حضرت امام باقر (ع) فرمود: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: خوشا حال آن کس که قائم اهل بيتم (ع) را ادراک کند و در غيبت او پيش از قيامش اقتداء و پيروي از او نمايد و دوستدار دوستانش و دشمن دشمنانش باشد همچون کسي از رفقا و دوستان من و گرامي ترين فرد امتم در روز قيامت باشد.
(کمال الدين و اتمام النعمة ص 365):
عن جابر بن يزيد الجعفي قال: سمعت جابر بن عبدالله الانصاري يقول: لما انزل الله علي نبيه (ص): «يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» قلت: يا رسول الله عرفنا الله و رسوله فمن اولي الامر الذين قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ فقال (ع): هم خلفائي من بعدي يا جابر و ائمة الهدي بعدي اولهم علي بن ابيطالب (ع) ثم الحسن (ع) ثم الحسين (ع)، ثم علي بن الحسين (ع)، ثم محمد بن علي المعروف في التوية بالباقر (ع) و ستدرکه يا جابر فاذا لقيته فاقرئه مني السلام ثم الصادق جعفر بن محمد (ع) ثم موسي بن جعفر ثم علي بن موسي ثم محمد ثم موسي بن جعفر (ع) ثم علي بن موسي (ع) ثم محمد بن علي ثم علي بن محمد ثم الحسن بن علي (ع)، ثم سميي و کنيي حجة الله في ارضه و بقيته في عباده: محمد بن الحسن بن علي (ع) ذلک الذي يفتح الله عزوجل علي يديه مشارق الارض و مغاربها و ذلک الذي يغيب عن شيعته و اوليائه غيبة لا يثبت فيها علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان قلبه للايمان قال جابر: فقلت: يا رسول الله فهل يقع
[ صفحه 550]
لشيعته الانتفاع به في غيبته؟ فقال (ع): اي والذي بعثني بالحق انهم ليستضيئون بنوره و ينتفعون بولايته في غيبته کانتفاع الناس بالشمس و ان علاها سحاب يا جابر هذا من مکنون سر الله و مخزون علم الله، فاکتمه الا عن اهله. الخبر.
به نقل از جار بن يزيد جعفي گفت: از جابر بن عبدالله انصاري (رض) شنيدم مي فرمود: وقتي که آيه شريفه: «اي مؤمنين اطاعت خدا و اطاعت پيغمبرش (ص) و اطاعت اولياء امر خود کنيد» بر رسول اکرم (ص) نازل شد. من عرض کردم: يا رسول الله (ص) ما خدا و رسولش (ص) را شناخته ايم اولياي امر کيانند که خدا اطاعت آنان را به اطاعت شما قرين فرموده؟ فرمود: آنان جانشينان من پس از من باشند اي جابر. و امامان هادي (ع) بعد از من هستند اولشان امام علي بن ابي طالب (ع) سپس امام حسن (ع) پس از او امام حسين (ع) سپس امام علي بن الحسين (ع) پس از او امام محمد بن علي (ع) که در تورية به باقر معروف و تو اي جابر او را ادراک مي کني و چون ادراکش کني از من به او سلام برسان پس از او صادق امام جعفر بن محمد (ع) بعد از او امام موسي بن جعفر (ع) پس از او امام علي بن موسي (ع) سپس امام محمد بن علي (ع) پس از او امام علي بن محمد (ص) سپس امام حسن بن علي (ع) پس از او همنام و هم کنيه من حجت خدا در زمين و بقية خدا در بندگانش امام محمد بن الحسن بن علي (ع) که خدا با دست او شرقها و غربهاي زمين را مي گشايد. او از شيعيان و دوستانش غائب مي شود غيبتي که ثابت نمي ماند به عقيده داشتن به امامتش مگر کسي که قلبش را براي ايمان امتحان فرموده باشد جابر گفت: عرض کردم: يا رسول الله (ص) آيا شيعيانش در غيبتش انتفاعي از آن جناب مي برند؟ فرمود: آري قسم به آن کس که مرا به حق مبعوث فرموده مردم از نور او کسب روشنائي مي کنند و اگر چه ابر آن را پوشانده باشد. اي جابر اين مطلب از اسرار پوشيده خدا و علم محزون خدا است آن را کتمان کن مگر از راهش. الخبر.
(اثبات الهداة ج 3 ص 469):
عن جار عن ابيعبدالله (ع) قال: يأتي علي الناس زمان يغيب عنهم امامهم فيا طوبي للثابتين علي امرنا في ذلک الزمان. الحديث.
[ صفحه 551]
به نقل از جابر امام صادق (ع) فرمود: زماني به مردم برسد که امامشان (ع) از آنها غائب گردد اي خوشا حال آنانکه در امر مادر آن زمان ثابت مانند.
(اثبات الهداة ج 3 ص 475):
عن عبدالله بن سنان قال: ابوعبدالله (ع): ستصيبکم شبهة فتبقون بلا علم يري، و لا امام هدي لا ينجو منها الا من يدعو بدعاء الغريق، قلت: و کيف دعاء الغريق؟ قال: يقول: «يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلبي علي دينک». الحديث.
بنقل ا زعبدالله بن سنان گفت: حضرت امام صادق (ع) فرمود: شبهه اي به شما مي رسد و بدون علم و نشانه و بدون امام راهنما باقي مي مانيد و از آن شبهة نجات و رهائي نمي يابد مگر کسي که دعاي غريق بخواند. عرض کردم: دعاي غريق چگونه است؟ فرمود: بگويد: «اي خدا اي بخشاينده اي مهربان اي دگرگون کننده ي دلها قلبم را بر دينت ثابت کن». الحديث.
(اثبات الهداة ج 3 ص 492):
عن سلام بن المستنير عن ابي جعفر (ع) في قول الله عزوجل: (و اعلموا ان الله يحيي الارض بعد موتها) قال: يحييها الله عزوجل بالقائم (ع) بعد موتها يعني بموتها کفر اهلها و الکافر ميت.
بنقل از سلام بن مستنير از حضرت امام باقر (ع) در تفسير آيه کريمه: «و بدانيد که خدا زمين را پس از مردنش زنده کند» فرمود: خداي عزوجل زمين را پس از کفرش با دست قائم (ع) به ايمان زنده مي کند يعني کفر ساکنان زمين زيرا کافر حکم مرده را دارد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 496):
عن علي بن الحسين (ع) قال: اذا قام قائمنا اذهب الله عن شيعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبر الحديد و جعل قوة الرجل منهم قوة اربعين رجلا و يکونون حکام الارض و سنامها.
علي بن الحسين امام سجاد (ع) فرمود: به هنگامي که حضرت قائم قيام نمايد خداوند بلا و بليه را از شيعيان دور مي سازد و قلبهاي شان مانند آهن تافته محکم مي سازد و
[ صفحه 552]
براي هر يک از آنان قدرت چهل مرد عطا فرمايد و آنروز حکومت و ديدباني زمين با آنها خواهد بود.
(اثبات الهداة ج 3 ص 556):
عن علي بن عقبة عن ابيه عن ابي عبدالله (ع) قال: اذا قام القائم (ع) حکم بالعدل و ارتفع الجور في ايامه و آمنت به السبل و اخرجت الارض برکاتها و رد کل حق الي اهله. الحديث.
بنقل از علي بن عقبة از پدرش از امام صادق (ع) فرمود: وقتي که حضرت قائم (ع) قيام کند حکم به عدل نمايد در حکومت حضرت ستم از بين برود و راهها امن گردد و برکات زمين زياد شود و هر حقي به صاحب حق مي رسد.
(اثبات الهداة ج 3 ص 584):
عن ابن مسکان قال: سمعت اباعبدالله (ع) يقول: ان المؤمن في زمان القائم (ع) و هو بالمشرق ليريه اخاه الذي في المغرب، و کذا الذي في المغرب يري اخاه الذي في المشرق.
بنقل از ابن مسکان گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنيدم مي فرمود: در زمان حضرت قائم (ع) مؤمن برادر خود را که در مغرب است اگر خود در مشرق باشد مي بيند و همچنين کسي که در مغرب باشد برادرش را که در مشرق است مشاهده مي کند.
(فوائد السمطين (مخطوط) اثبات الهداة ج 3 ص 640):
عن جابر بن عبدالله الانصاري، قال: قال رسول الله (ص): المهدي (ع) من ولدي اسمه اسمي و کنيته کنيتي اشبه الناس بي خلقا و خلقا، يکون له غيبة و حيرة يضل فيها الأمم يقبل کالشهاب الثاقب يملاءها عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما.
بنقل از جابر بن عبدالله انصاري (رض) گفت: حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: مهدي (ع) از فرزندان (ع) من اسمه او اسم من و کنيه او کنيه من است و شبيه ترين کسي از جهة خلقت و اخلاق به من مي باشد او را غيبتي و حيرتي است که امت ها در آن گمراه شوند او مانند شهاب ثاقب به سرعت رومي آورد و زمين را پر از عدل و داد مي کند چنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.
[ صفحه 553]
(اعيان الشيعه ج 2 ص 53):
عن ابي سعيد الخدري عن النبي (ص): يکون من امتي المهدي ان قصر عمره فسبع سنين و الا فثمان و الا فتسع تنعم امتي في زمانه نعيما لم يتنعموا مثله البر و الفاجر يرسل الله السماء عليهم مدرارا و لا تدخر الارض شيئا من نباتها.
بنقل از ابي سعيد خدري از رسول خدا (ص) فرمود: مهدي (ع) از امت من است اگر عمرش کوتاه باشد هفت سال يا هشت سال يا نه سال است امتم در زمان او نعمتي بينند که هرگز هيچکس خواه نيکوکار و خواه بدکار آنگونه نعمت نديده باشند خدا آسمان را مأمور فرمايد که بر آنان مرتب ببارد و زمين چيزي از روئيدني خود را ذخيره و ضبط نکند.
(بحار ج 52 ص 309):
عن ابي عبدالله (ع) و ابي الحسن (ع) قالا: لو قد قام القائم (ع) لحکم بثلاث لم يحکم بها احد قبله: يقتل الشيخ الزاني، و يقتل مانع الزکاة و يورث الاخ اخاه في الأظلة.
حضرت امام صادق (ع) و حضرت امام کاظم (ع) فرمود: چنانچه قائم (ع) قيام کند به سه چيز حکم دهد که کسي آنگونه حکم نداده باشد: پيرمرد زنا کار را مي کشد و مانع زکوة را به قتل مي رساند. و از آنچه سايه اندازد به برادر ارث مي دهد - ظاهرا مقصود اين است که از خانه ي برادر سهمي به برادر مي دهد که از آن استفاد کند.
(بحار ج 52 ص 338):
روي علي بن عقبة، عن ابيه قال: اذا قام القائم (ع) حکم بالعدل و ارتفع في ايامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض برکاتها ورد کل حق الي اهله و لم يبق اهل دين حتي يظهروا الاسلام و يعترفوا بالايمان، اما سمعت الله سبحانه يقول: «و له اسلم من في السموات و الأرض طوعا و کرها و اليه يرجعون». الحديث.
علي ابن عقبه از پدرش گفت: چون حضرت قائم (ع) قيام فرمايد حکم به عدل کند و در روزگار او ظلم برطرف شود و راه ها ايمن گردد و زمين برکاتش را بيرون دهد و حق هر صاحب حقي بر او برمي گردد و هيچ دينداري باقي نماند مگر آنکه اظهار اسلام کند و اقرار به ايمان نمايد. مگر فرموده ي خداي سبحانه و تعالي به گوش تو
[ صفحه 554]
نخورده: «و براي او تسليم شود هر کس که در آسمانها و زمين است خواه به ميل و خواه به بي ميلي و به سوي برگشت داده مي شوند». الحديث.
(بحار ج 52 ص 315):
عن ابي خالد الکابلي قال: قال ابوجعفر (ع): و الله لکأني انظر الي القائم (ع) و قد اسند ظهره الي الحجر ثم ينشدالله حقه ثم يقول: يا ايها الناس من يحاجني في الله فانا اولي بالله ايها الناس من يحاجني في آدم فانا اول بآدم، ايها الناس من يحاجني في نوح (ع) فانا اولي بنوح، ايها الناس من يحاجني في ابراهيم فانا اولي بابراهيم (ع) ايها الناس من يحاجني في موسي (ع) فانا اولي بموسي (ع) ايها الناس من يحاجني في عيسي (ع) فانا اولي بعيسي (ع)، ايها الناس من يحاجني في محمد (ص) فانا اولي بمحمد (ص) ايها الناس من يحاجني في کتاب الله فانا اولي بکتاب الله ثم ينتهي الي المقام فيصلي رکعتين و ينشدالله حقه.
بنقل از ابي خالد کابلي گفت: حضرت امام باقر (ع) فرمود: بخدا قسم گوئي مي بينم قائم (ع) را در حالي که به حجرالاسود تکيه داده و خدا به حق خود مي خواند سپس فرمايد: اي مردم هر کس درباره ي خدا با من احتجاج کند من سزاوارتر به خدايم اي مردم هر کس درباره ي آدم (ع) با من احتجاج کند من از همه کس به نوح (ع) سزاوارترم اي مردم هر کس درباره ي ابراهيم (ع) با من محاجة کند زيرا من از همه کس به ابراهيم (ع) سزاوارترم. اي مردم هر کس درباره ي موسي (ع) با من احتجاج کند به موسي (ع) از هر کس سزاوارترم. اي مردم هر کس درباره ي عيسي (ع) با من محاجة کند من به عيسي (ع) از هر کس سزاوارترم. اي مردم با من درباره ي محمد (ص) احتجاج کند من به محمد (ص) از هر کس سزاوارترم. اي مردم هر کس درباره ي خدا با من محاجة کند من از همه کس به کتاب خدا سزاوارترم سپس بسوي مقام رود و دو رکعت نماز گذارد و خدا به حقش خواند.
(بحار ج 52 ص 335):
روي عن ابي سعيد الخراساني، عن جعفر بن محمد (ع) عن ابيه (ع) قال: اذا قام القائم (ع) بمکة و اراد ان يتوجه الي الکوفة نادي مناديه: الا لا يحمل احد منکم
[ صفحه 555]
طعامان و لا شرابا و يحمل حجر موسي الذي ابنجست منه اثنتي عشرة عينا فلا ينزل منزلا الا نصبه فانبجست منه العيون فمن کان جائعا شبع و من کان ظمان روي فيکون زادهم حتي ينزلوا النجف من ظاهر الکوفة فاذا نزلوا ظاهرها انبعث منه الماء و اللبن دائما فمن کان جائعا شبع و من کان عطشانا روي.
از ابوسعيد خراساني روايت شده از حضرت امام صادق (ع) از پدر بزرگوارش (ع) فرمود: چون حضرت قائم (ع) درمکة مشرفه قيام کند و خواهد که متوجه کوفه شود. منادي او فرياد برکشد: هان نبايد کسي خوردني و نوشيدني با خود برگيرد و حضرت سنگ موسي (ع) را که دوازده چشمه از آن برجست با خود برگيرد و هر کجا فرود آيد آنرا جاي دهد و چشمه ها از آن برجهد و هر کس گرسنه يا تشنه باشد چون از آن بنوشد سير و سيراب گردد و آن سنگ توشه آنها باشد تا به نجف اشرف در پشت کوفه فرود آيند از آن سنگ آب و شير پيوسته بيرون آيد هر کس گرسنه باشد و از آن بخو رد سير گردد و انکه تشنه باشد چون بنوشد سيراب شود.
(بحار ج 52 ص 391):
قال ابوعبدالله (ع): کأنني بالقائم (ع) علي ظهر النجف لا بس درع رسول الله (ص) فيتقلص عليه، ثم ينتفض بها فيستدير عليه، ثم يغشي الدرع بثوب استبرق ثم يرکب فرساله ابلق بين عينيه شمراخ، ينتفض به لا يبقي اهل بلد الا اتاهم نور ذلک الشمراخ حتي يکون آية له، ثم ينشر راية رسول الله (ص) اذا نشرها اضاء لها ما بين المشرق و المغرب. الحديث.
امام صادق (ع) فرمود: گوئي قائم (ع) را در پشت نجف اشرف مي بينم که زره رسول اکرم (ص) را در تن کرده و زره در بدنش چين خورده حضرت آنرا مي جنباند در نتيجه چين خوردگي از ميان رفته سپس جامه اي از استبرق بر روي زره مي افکند و بر اسب ابلق سوار گشته و ميان دو چشم اسب خوشه ي خرما يا خوشه انگوري آويخته و آنرا مي جنباند هيچ ساکن شهري نمي ماند جز آنکه نور آن خوشه به آنها برسد و اين نشانه هاي براي آن حضرت باشد. سپس پرچم رسول خدا (ص) را گشايد که نور آن پرچم فراگير مشرق و مغرب گردد.
[ صفحه 556]