بازگشت

صاحب الامر


(صحيح مسلم ج 6 ص 52، يوم الخلاص ص 223):

قال رسول الله (ص): لا تزال طائفة من امتي علي الحق ظاهرين حتي يأتي امرالله.

حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: هميشه گروهي از امت من بر حق و ظاهرند تا فرمان خدا برسد.

(بحار ج 52 ص 158):

قال الباقر (ع): ان لصاحب هذا الامر بيتا، يقال له: بيت الحمد، فيه سراج يزهر منذ يوم ولد الي ان يقوم بالسيف، لا يطفأ.

حضرت امام باقر (ع) فرمود: صاحب اين امر (ع) خانه اي دارد بنام «بيت الحمد خانه ستايش» در آن چراغي روشن است از آنروزي که متولد شد و تا روزي با شمشير قيام فرمايد روشني مي دهد و خاموش نمي گردد.

(بحار ج 51 ص 145):

قال الصادق (ع): ان لصاحب هذا الامر غيبة فليتق الله عبد و ليتمسک بدينه.

حضرت امام صادق (ع) فرمود: صاحب اين امر (ع) غيبتي دارد بايد بنده از خدا بترسد و بدين خود متمسک باشد.

(غيبة النعماني ص 159، بحار ج 52 ص 362):

قال اميرالمؤمنين (ع): ان صاحب هذا الامر لو قد ظهر لقي من الناس مثل ما لقي



[ صفحه 239]



رسول الله (ص) (و اکثر).

حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: همانا صاحب اين امر (ع) اگر ظاهر شود از مردم مي بيند آنچه رسول اکرم (ص) از مردم ديد بلکه بيشتر.

(اثبات الهداة ج 3 ص 442):

عن علي بن جعفر عن اخيه موسي بن جعفر (ع) في حديث انه قال: يا بني لا بد لصاحب هذا الامر من غيبة حتي يرجع عن هذا الامر من کان يقول به، انما هي محنة من الله عزوجل.

بنقل از علي بن جعفر (ع) از برادر بزرگوارش حضرت امام کاظم (ع) «به فرزندش» فرمود: اي پسر جانم صاحب اين امر (ع) ناچار غيبتي دارد تا آنحد کسي که قائل به او است برمي گردد همانا اين محنتي است که از خداي عزوجل مقدر شده.

(اثبات الهداة ج 3 ص 445):

عن ابي حمزة عن ابيعبدالله (ع) في حديث انه سأله عن صاحب هذا الامر؟ فقال: يملاها عدلا کما ملئت ظلما و جورا علي فترة من الائمة، کما ان رسول الله (ص) بعث علي فترة من الرسل.

بنقل از ابي حمزة از امام صادق (ع) در ضمن حديثي که درباره ي صاحب الامر پرسيده بود. فرمود: او پر مي کند زمين را از عدل و داد چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. در فاصله فترت پس از ائمه معصومين (ع) چنانکه رسول اکرم (ص) در فاصله فترت بعد از پيغمبران (ع) مبعوث شد.

(اثبات الهداة ج 3 ص 448):

عن ابي خديجة عن ابيعبدالله (ع) انه سئل عن القائم فقال: کلنا قائم بامرالله واحد بعد واحد، حتي يجيئي صاحب السيف، فاذا جاء صاحب السيف جاء بامر غير الذي کان.

بنقل از ابي خديجه از امام صادق (ع) که درباره ي حضرت قائم (ع) سئوال شده بود فرمود: همه ي ما قيام به امر خدا يکي پس از ديگري مي کنيم تا صاحب شمشير (ع) بيايد و چون او آيد امري آورد غير از آنچه بود.



[ صفحه 240]



(اثبات الهداة ج 3 ص 452):

و في معجزات ابي محمد (ع) في حديث: انه کتب الي رجل سألت عن القائم و اذا قائم قضي بعلمه بين الناس کقضاء داود لا يسأل البينة.

در معجزات حضرت امام حسن عسکري (ع) در ضمن حديثي حضرت به مردي نوشت: درباره ي قائم (ع) پرسيد ولي چون قيام کند بعلم خود در ميان مردم قضاوت و حکومت کند مانند داود (ع) بينة و شاهد نمي خواهد.

(اثبات الهداة ج 3 ص 478):

عن الريان بن الصلت قال: قلت للرضا (ع): انت صاحب هذا الامر؟ فقال: انا صاحب هذا الا مر و لکني لست بالذي يملاها عدلا کما ملئت جورا و کيف اکون ذلک علي ما تري من ضعف بدني؟ و ان القائم هو الذي اذا خرج کان في سن الشيوخ و منظر الشباب قويا في بدنه حتي لو مده يده الي اعظم شجرة علي وجه الارض لقلعها و لو صاح بين الجبال لتد کدکت صخورها، يکون معه عصا موسي و خاتم سليمان ذلک الرابع من ولدي يغيبه الله في سترة ماشاءالله ثم يظهره فيملاء به الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.

بنقل از زريان بن صلت گفت: به حضرت امام رضا (ع) عرض کردم: شما صاحب الامر مي باشيد؟ فرمود: من صاحب الامرم ولي آن صاحب الامري که زمين را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از ظلم شده باشد نيستم و چگونه آن باشم در حالي که ناتواني بدني مرا مي بيني و همانا قائم (ع) آن کس است که چون خروج کند در سن سالخوردگان ولي در قيافه جوانان باشد نيروي بدني او قوي است تا آنجا که چون دست يازد به درخت بزرگي آنرا از ريشه برمي کند و اگر فرياد در ميان کوه ها بر کشد تمام صخره ها در هم کوبيده شود عصاي موسي (ع) و انگشتري سليمان (ع) با او است و او چهارمين فرزند من است خدا او را در پرده غيب خود هر چقدر بخواهد پنهان مي کند سپس ظاهرش مي سازد و زمين را بوسيله او پر از عدل و داد فرمايد چنانکه پر از ظلم شده باشد.

(اثبات الهداة ج 3 ص 481):

عن يعقوب بن منقوش قال: دخلت علي ابي محمد الحسن بن علي (ع) و هو



[ صفحه 241]



جالس علي دکان في الدار وعن يمينه بيت عليه ستر مسبل فقلت له: سيدي من صاحب هذا الامر؟ قال: ارفع هذا الستر فرفعته فخرج الينا غلام خماسي له عشر او ثمان او نحو ذلک واضح الجبينين ابيض الوجه دري المقلتين شئن الکفين معطوف الرکبتين في خده الايمن خال و في رأسه ذوابة فجلس علي فخذ ابي محمد الحسن فقال: هذا صاحبکم ثم و ثب فقال له: يا بني ادخل الي الوقت المعلوم فدخل البيت و انا انظر اليه فقال: يا يعقوب انظر من في البيت فدخلت فما رأيت احدا.

بنقل از يعقوب بن منقوش گفت: بخدمت حضرت امام حسن عسکري (ع) رسيدم حضرت بر مسدي نشسته بود و در جانب راست اطاقي بود که پرده آويخته داشت من عرض کردم: اي سيد و مولاي من صاحب الامر کيست؟ فرمود: اين پرده را بالا بزن من پرده را بالا زدم پسري پنج يا ده يا هشت ساله که پيشاني گشاده و سپيدروي و چشمهاي درخشان و کف دست هاي غليظ و زانوان درشت و متمايل به جلو در گونه راستش خال و بر سرش گيسو بود بيرون آمد و بر زانوي امام عسکري (ع) نشست امام (ع) فرمود: اين صاحب الامر شما هست سپس آن پسر (ع) برخاست امام (ع) فرمود: اي پسر جانم به اطاق داخل شو تا وقتي که براي تو معلوم است آن پسر (ع) داخل اطاق گشت امام (ع) فرمود: اي يعقوب ببين در اطاق کيست؟ من داخل اطاق شدم و کسي را نديدم.

(اثبات الهداة ج 3 ص 586):

عن ابي الجارود قال: قلت لابي جعفر (ع) جعلت فداک اخبرني عن صاحب هذا الامر، قال: يمسي من اخوف الناس و يصبح من امن الناس، يوحي اليه هذا الامر ليله و نهاره قال: قلت: يوحي اليه يا اباجعفر؟ قال: يا اباجارود انه ليس و حي نبوة و لکنه يوحي اليه کوحيه الي مريم بنت عمران و الي ام موسي و الي النحل، يا اباالجارود ان قائم آل محمد (ص) اکرم علي الله من مريم بنت عمران و ام موسي و النحل.

بنقل از ابي الجارود گفت: به حضرت امام باقر (ع) عرض کردم: فدايت شوم مرا از صاحب الامر (ع) با خبر ساز. فرمود: شب مي کند در حالي که ترسناک ترين مردم است و صبح مي کند در حالي که ايمن ترين مردم باشد در شب و روز اين امر به او وحي



[ صفحه 242]



مي شود. عرض کردم: آيا به او وحي مي شود؟ فرمود: اي ابي جارود اين وحي وحي نبوت و پيغمبري نيست ولي در مقوله وحيي است که به مريم (ع) دختر عمران و به مادر موسي (ع) و به زنبور عسل شده اي اي ابي جارود همانا قائم آل محمد (ص) در نزد خدا گرامي تر از مريم دختر عمران و مادر موسي (ع) و زنبور عسل است.

(اثبات الهداة ج 3 ص 590):

و في کتاب مجمع البيان عند قوله تعالي: «ان الارض يرثها عبادي الصالحون» قد اورد الامام ابوبکر احمد بن الحسين البيهقي في کتاب البعث و النشور اخبارا کثيرة في المعني يعني الاخبار بالمهدي (ع)... من طرق کثيرة ذکرها..عن ذر عن (بن ظ) عبدالله عن النبي (ص) قال: لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلک اليوم حتي يبعث فيه رجلا مني او من اهل بيتي و في بعضها يواطي ء اسمه اسمي يملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.

در کتاب تفسير مجمع البيان در تفسير آيه کريمه: «همانا وارث زمين بندگان شايسته ي من باشند» فرموده: امام ابوبکر احمد بن حسين بيهقي در کتاب بعث و نشور خود اخبار بسياري راجع به مهدي (ع)... از راه هاي بسيار ايراد کرده. آنرا ذکر کرده از ابن عبدالله از حضرت رسول کرم (ص) فرمود: اگر باقي نماند از دنيا مگر يک روز البته خدا آنروز را طولاني کند تا برانگيزد مردي (ع) را که از من يا از اهل بيت (ع) من باشد در بعضي روايات آمده: اسم او مطابق اسم من باشد زمين را پر کند از عدل و داد چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد.

(اثبات الهداة ج 3 ص 597):

عن صدقة بن موسي عن ابيه عن الرضا (ع) قال:الخلف الصالح من ولد ابي محمد الحسن بن علي (ع) و هو صاحب الزمان و هو المهدي.

بنقل از صدقه بن موسي از پدرش از حضرت امام رضا (ع) فرمود: خلف صالح از فرزندان ابي محمد امام حسن بن علي عسکري (ص) باشد او صاحب الزمان (ع) و مهدي (ع) است.

(بحار ج 51 ص 33):

عن الحميري، قال: کنت مع احمد بن اسحاق عند العمري (رض) فقلت للعمري:



[ صفحه 243]



اني اسئلک عن مسألة کما قال الله عزوجل في قصة ابراهيم «اولم تؤمن قال بلي و لکن ليطمئن قلبي» هل رأيت صاحبي؟ قال: نعم، و له عنق مثل ذي و اشار بيديه جميعا الي عنقه قال: قلت: فالأسم قال: اياک ان تبحث عن هذا فان عند القوم ان هذا النسل قدانقطع.

بنقل از حميري گفت: من با احمد بن اسحق در خدمت عمروي بوديم من به عمروي (رض) عرض کردم: چيزي از تو مي پرسم بدانگونه که خداي عزوجل در داستان حضرت ابراهيم (ع) فرمود:«مگر ايمان نداري عرض کرد: ايمان دارم ولي براي اطمينان قلبم مي پرسم» آيا تو صاحب الامر (ع) را ديدار کرده اي؟ گفت آري. او گردني دارد مثل اين و اشاره به گردن خود کرد. گفتم: اسم او چيست؟ فرمود: از اين بحث بگذر زيرا اين قوم عقيده دارند که نسل امام حسن عسکري (ع) منقطع شده است.

(بحار ج 51 ص 34):

عن عبدالله بن عطا قال: قلت لابي جعفر (ع): ان شيعتک بالعراق کثير، و والله ما في اهل البيت مثلک کيف لا تخرج؟ فقال: يا عبدالله بن عطا، قد امکنت الحشوة من اذنيک و الله ما انا بصاحبکم. قلت: فمن صاحبنا؟ قال: انظروا من تخفي علي الناس ولادته فهو صاحبکم.

بنقل از عبدالله بن عطاء گفت: به امام باقر (ع) عرض کردم شيعيان شما در عراق بسيارند بخدا قسم در ميان اهل بيت (ع) مانند شما کسي نيست چرا خروج نمي کني؟ فرمود: اي عبدالله بن عطاء سخنان اراذل شيعيان را مي شنوي و از آنها مي پذيري به آن خيالي که کرده اند ما ياران زيادي داريم و چرا خروج نمي کنيم بخدا قسم من صاحب الامر شما نيستم. عرض کردم: پس صاحب الامر ما کيست؟ فرمود: بنگريد کسي که ولادتش بر مردم پنهان باشد او صاحب شما خواهد بود.

(بحار ج 51 ص 114):

عن علي بن ابيطالب (ع) انه قال: صاحب هذا الامر من ولدي هو الذي يقال مات هلک لابل في اي واد سلک.

حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: صاحب اين امر از فرزندان من است او است همان



[ صفحه 244]



کسي که گويند مرد يا هلاک شد نه بلکه در کدام بيابان قرار دارد.

(بحار ج 52 ص 110):

عن البزنطي قال: سألت الرضا (ع) عن مسألة للرؤيا فأمسک ثم قال: انا لو اعطيناکم ما تريدون، لکان شرا لکم و اخذ برقبة صاحب هذا الأمر قال: و قال: وانتم بالعراق ترون اعمال هؤلاء الفراعنة و ما اسهل لهم، فعليکم بتقوي الله و لا تغرنکم الدنيا و لا تغتروا بمن اسهل له فکأن الامر قد وصل اليکم.

بنقل از برنظي گفت: از حضرت امام رضا (ع) مسئله اي را راجع به رؤيا (ديدن) را پرسيدم حضرت درنگي کرد سپس فرمود: ما اگر آنچه مي خواهيد به شما مي دهيم براي شما شر باشد و گريبان و گردن صاحب اين امر گرفته مي شود که گفته و فرمود: شما در عراق کارهاي ان فرعونها را مي بينيد و مي بينيد آنچه به آنها مهلت به او داده شده فريب مخوريد پس گوئي امر به شما رسيده است.

(بحار ج 52 ص 113):

عن علي بن جعفر، عن اخيه موسي بن جعفر (ع) قال: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الأئمة فالله الله في اديانکم لا يزيلنکم عنها احد يا بني انه لابد لصاحب هذا الامر من غيبة، حتي يرجع عن هذا الامر من کان يقول به، انما هي محنة من الله امتحن الله بها خلقه.

بنقل از علي بن جعفر (ع) از برادر بزرگوارش حضرت امام موسي الکاظم (ع) فرمود: وقتي که پنجمين (ع) فرزند از امام هفتم (ع) از امامان مفقود گردد پس خدا را خدا را درباره ي دين شما کسي شما را از دين نلغزاند اي پسر جانم صاحب الامر (ع) ناگزير از غيبت است تا آنکه از امر ولايت برگردد کسيکه معتقد بدان بود همانا اين محنتي است از خدا که بدان خلق خود را امتحان فرمايد.



[ صفحه 245]