مهدي همنام رسول الله است و ذکر نام او جايز نيست
(بحار ج 51 ص 110، اثبات الهداة ج 3 ص 609):
روي احمد بن محمد بن عياش الجوهري من علمائنا في کتاب مقتضب الاثر باسناده من طريق العامة عن علي بن ابيطالب (ع) انه کان اذا قبل اليه الحسن قال: مرحبا يابن رسول الله (ص). و اذا اقبل الحسين (ع) يقول (ع): بابي انت يا ابابن خير الأماء، فقيل: يا اميرالمؤمنين (ع) و من ابن خير الاماء؟ فقال: ذاک الفقيد الطريد الشريد محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين هذا، و وضع يده علي رأس الحسين (ع).
احمد بن محمد بن عياش جوهري که از علماي ما است در کتاب مقتضب الاثر بسند خود از طريق عامة از حضرت اميرالمؤمنين (ع) علي بن ابي طالب روايت کرده هنگامي که حضرت امام حسن مجتبي (ع) بخدمت پدر بزرگوار (ع) مي رسيد امام (ع) به ايشان مي فرمود: خوش آمدي اي فرزند رسول خدا (ص) و چون حضرت امام حسين (ع) بخدمت مي رسيد مي فرمود: پدرم فدايت باد اي پدر فرزندي که مادرش بهترين کنيزان است عرض شد: يا اميرالمؤمنين (ع) فرزند بهترين کنيزان کيست؟ فرمود: او فقيد آواره ي بي خانمان: محمد (ع) بن الحسن (ع) بن علي (ع) بن محمد (ص) بن علي (ع) بن موسي (ع) بن جعفر (ع) بن محمد (ص) بن علي (ع) بن الحسين (ع) «اين
[ صفحه 115]
حسين (ع)» و دست مبارک را بر سر امام حسين (ع) نهاد.
(بحار ج 51 ص 32):
عن ابي الحسن الثالث (ع) انه قال في القائم (ع): لا يحل ذکره باسمه حتي يخرج فيملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا.
حضرت ابي الحسن الثالث امام هادي (ع) درباره ي حضرت قائم ارواحنا فداه فرمود: ذکر نام او حلال کيست تا وقتي که خروج کند و زمين را پر از قسط و عدل فرمايد همچنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.
(بحار ج 51 ص 32):
عن الصادق (ع): المهدي من ولدي الخامس من ولد السابع يغيب عنکم شخصه و لا يجل لکم تسمية.
حضرت امام صادق (ع) فرمود: مهدي (ع) از فرزندان پنجم من است که شخص او از شما غائب مي شود و نامبردن او حلال نيست.
(بحار ج 51 ص 32):
عن موسي بن جعفر (ع) انه قال عند ذکر القائم (ع): يخفي علي الناس ولادته و لا يحل لهم تسميته حتي يظهره الله عزوجل فيملأ به الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.
حضرت امام کاظم (ع) بهنگام ذکر حضرت قائم (ع) فرمود: ولادتش بر مردم مخفي و پنهان مي شود و بردن نامش حلال نيست تا وقتي که خداي عزوجل ظاهرش کند و با دست او زمين را پر از عدل و داد فرمايند همچنانکه پر از ظلم و جور شده باشد.
(بحار ج 51 ص 33):
عن علي به عاصم الکوفي، قال: خرج في توقيعات صاحت الزمان (ع): ملعون ملعون من سماني في محفل من الناس.
بنقل از علي بن عاصم کوني گفت: در توقيعاتي که از ناحيه مقدسة حضرت صاحب الزمان (ع) بيرون آمده: ملعون است ملعون است کسيکه نام مرا در مجالس مردم ببرد.
(بحار ج 51 ص 33):
محمد بن ابراهيم بن اسحاق قال: سمعت اباعلي محمد بن همام يقول: سمعت
[ صفحه 116]
محمد بن عثمان العمروي قدس الله روحه يقول: خرج توقيع بخط اعرفه: من سماني في مجمع من الناس باسمي فعليه لعنة الله.
محمد بن ابراهيم بن اسحق گفت: از ابوعلي محمد بن همام شنيدم مي گفت: از عثمان عمروي قدس الله روحه شنيدم مي فرمود: توقيعي بيرون آمد بخطي که مي شناختم: هر کس نام مرا در مجمع مردم ببرد لعنت خداي بر او باد.
(بحار ج 51 ص 33):
عن ابن رئاب عن ابيعبدالله (ع) قال: صاحب هذا الأمر رجل لا يسميه باسمه الا کافر.
بنقل از ابن رئاب از امام صادق (ع) فرمود: صاحب الأمر (ع) مردي است تنها کافر نامش را مي برد.
(بحار ج 51 ص 33):
عن الريان بن الصلت، قال: سألت الرضا (ع) عن القائم فقال: لا يري جسمه و لا يسمي باسمه.
ريان بن صلت گفت: از امام رضا (ع) درباره قائم (ع) پرسيدم فرمود: جسم او ديده نمي شود و بنام خوانده نمي شود.
(يوم الخلاصر ص 640):
قال الجواد (ع): هو سمي رسول الله و کنيته و هو الذي تطوي له الأرض و يذل کل صعب.
حضرت امام جو اد (ع) فرمود: مهدي (ع) همنام رسول الله (ص) و هم کنيه اوست و او همان کسي باشد که زمين براي او درنور ديده شود و هر امر سختي بر وي آسان گردد.
(عقدالدرر ص 9):
عن بن مسعود عن النبي (ص) انه قال: لا تذهب الايام و الليالي حتي يملک رجل من اهل بيتي يواطي ء اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي.
بنقل از ابن مسعود از رسول خدا (ص) فرمود: روزها و شب ها بپايان نرسد تا آنکه مردي از اهل بيت من که همنام من و اسم پدرش اسم پدر من باشد حکومت زمين کند.
[ صفحه 117]
(بحار ج 52 ص 128):
عن عيسي بن عبدالله (بن محمد) بن علي بن ابيطالب (ع): عن خاله الصادق جعفر ابن محمد (ع) قال: قلت له: ان کان کون و لا اراني الله يومک فبمن ائتم؟ فاوما الي موسي (ع) فقلت له: فان مضي فالي من؟ قال: فالي ولده قلت: فان مضي ولده و ترک اخا کبيرا و ابنا صغيرا فبمن ائتم؟ قال: بولده ثم هکذا ابدا فقلت: فان انا لم اعرفه و لم اعرف موضعه فما اصنع؟ قال: تقول: اللهم اني اتولي من بقي من حججک، من ولد الامام الماضي، فان ذلک يجزيک.
بنقل از عيسي بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علي بن ابي طالب (ع) از دائيش امام صادق (ع) پرسيد: اگر براي وجود مبارکت حادثه اي پيش آيد که آنروز را خدا بمن نشان ندهد، پيروي از چه کسي کنم؟ حضرت اشاره به امام کاظم (ع) فرمود عرض کردم: اگر او از دنيا برود چه کسي را امام بدانم؟ فرمود: فرزندش (ع)، عرض کردم اگر او نيز از دنيا برود و برادر بزرگ و فرزند خردسالي باقي گذارد چکنم؟ فرمود: پيروي از فرزندش کن سپس بهمين ترتيب هميشه عمل نما عرض کردم: من او را و مکانش را نمي شناسم در اينصورت چه کار کنم؟ فرمود: بگو: «بارالها من اظهار ولايت مي کنم از آنکس که از حجت هاي تو از فرزندان امام گذشته باقي مانده» که اين مقدار ترا کافي خواهد بود.
(بحار ج 12 ص 129):
عن ابي ابراهيم الکوفي قال: دخلت علي ابي عبدالله (ع) فکنت عنده اذ دخل ابوالحسن موسي بن جعفر (ع) و هو غلام فقمت اليه و قبلت رأسه و جلست فقال لي ابوعبدالله (ع): يا اباابراهيم اما انه صاحبک من بعدي اما ليهلکن فيه اقوامک و يسعد آخرون، فلعن الله قاتله، و ضاعف علي روحه العذاب، اما ليخرجن الله من صلبه خير اهل الأرض في زمانه، بعد عجائب تمر به حسدا له و لکن الله بالغ امره و لو کره المشرکون. يخرج الله تبارک و تعالي من صلبه تکملة اثني عشر اماما مهديا اختصهم الله بکرامته، و احلهم دار قدسه، المنتظر للثاني عشر کالشاهر سيفه بين يدي رسول الله (ص) يذب عنه. فدخل رجل من موالي بني امية فانقطع الکلام، و عدت الي ابي عبدالله (ع) خمسة عشر مرة اريدا ستتمام الکلام فما قدرت علي
[ صفحه 118]
ذلک فلما کان من قابل دخلت عليه و هو جالس، فقال لي: يا اباابراهيم هو المفرج للکرب عن شيعته، بعد ضنک شديد، و بلاء طويل و جور، فطوبي لمن ادرک ذلک الزمان و حسبک يا ابراهيم. قال ابوابراهيم: فما رجعت بشيي ء اسرالي من هذا و لا افرج لقلبي منه.
بنقل از ابراهيم کوفي گفت: بخدمت حضرت امام صادق (ع) رسيدم و نشسته بودم حضرت امام کاظم (ع) که طفلي بود وارد شد من برخاستم و سر مبارکش را بوسيدم و نشستم امام صادق (ع) به من فرمود: اي ابوابراهيم بدان که او پس از من امام تو باشد هان که درباره ي او البته گروهي هلاک شوند و گروهي به سعادت رسند پس لعنت کناد قاتل او را و عذاب مضاعف به روح او رساند هان که خدا از صلب او بهترين خلق زمين را بيرون آورد پس از امرهاي شگفتي که از روي حسد بر او بگذرد و لي خدا امر خود را به نتيجه مي رساند اگر چه مشرکان نپسندند خداي تبارک و تعالي از صلب باقي دوازده امام (ع) را که همه هاديان اند خارج مي کند به سبب کرامتي که دارد و آنان را در خانه ي قدس خود جاي دهد کسي انتظار خروج دوازدهمين امام (ع) را داشته باشد مانند کسي است که با شمشير کشيده در پيشاپيش رسول اکرم (ص) براي دفاع از وجود مقدس او بجنگد. در اين موقع مردي از بني امية وارد شد و سخن منقطع گرديد و من پانزده بار بخدمت امام صادق (ع) رسيدم و مي خواستم باقي سخن را حضرت تمام کند مقدورم نشد در سال دگر چون مشرف شدم ديدم حضرت نشسته به من فرمود: اي ابوابراهيم او «مهدي (ع)» برطرف کننده گرفتاري از شيعيانش مي باشد پس از سختي شديدي که مي بينند و بلاء و ظلم طولاني که متحمل مي شوند پس خوشا حال آنکس که آن زمان را درک کند و اين مقدار از اطلاع ترا کافي است ابوابراهيم گفت: برنگشتم از محضر امام (ع) که چيزي شادي آورتر از اين مژده و فرح بخش تر از آن براي قلبم بمن رسيده باشد.
[ صفحه 119]