بازگشت

امامت بر عيسي


روايات فراواني است از طريق شيعه و اهل خلاف، که دلالت مي کند بر آنکه هنگام ظهور پر سرور حضرت بقية الله، صلوات الله و سلامه عليه، پيامبر عظيم الشأن و والامقام، حضرت عيسي بن مريم، عليه السلام، از آسمان فرود مي آيد. جان جانان و روح عالميان، امام زمان، ارواحناه فداه، را بر خويش مقدم داشته، پشت سر آن حضرت، به نماز مي ايستد و سپس در رکابش جهاد مي کند و به حمايت و ياري از آن بزرگوار، عليه دشمنانش مي جنگد.

حديث اول:

فقيه عاليمقام، شيخ الطائفة «ابوجعفر طوسي» در صفحه ي 116 «کتاب الغيبة» حديث مفصلي را از حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، خطاب به دخت گرامي و بزرگوارشان حضرت صديقه ي کبري، فاطمه ي زهرا، سلام الله عليها، نقل کرده، که قسمتي از آن چنين است:

«و منا و الله الذي لا اله الا هو،مهدي هذه الامة الذي



[ صفحه 144]



يصلي خلفه عيسي بن مريم»

ترجمه:

سوگند به خدائي مه معبود بحقي جز او نيست، از ما (خاندان) است مهدي اين امت، که پشت سرش به نماز مي ايستد عيسي بن مريم.

حديث دوم:

در کتاب «منتخب الاثر» صفحه ي 316 (فصل دوم، باب چهل و هشتم) و صفحه ي 479 (فصل هفتم، باب هشتم) روايات فراواني از طريق عامه، در اين زمينه وارد شده، من جمله از «تذکرة الخواص» اين حديث را نقل مي کند:

«يجتمع المهدي و عيسي بن مريم فيجيي ء وقت الصلوة، فيقول المهدي لعيسي: تقدم،فيقول عيسي: انت اولي بالصلوة، فيصلي عيسي ورائه مأموما».

عيسي بن مريم عليه السلام در محضر حضرت مهدي، صلوات الله و سلامه عليه است که وقت نماز فرا رسد، آنگاه حضرت مهدي عليه السلام به عيسي مي فرمايند: مقدم شو، عيسي عرض مي کند: شما سزاوارتر هستيد براي امامت نماز جماعت، پس عيسي پشت سر آن حضرت مي ايستد و در نماز، به آن بزرگوار، اقتدا مي کند.

اين گروه از اخبار، به دلالت مطابقي اش، افضليت حضرت صاحب الزمان، سلام الله عليه را از عيسي بن مريم



[ صفحه 145]



عليه السلام و به دلالت التزامي اش، حقانيت خلافت بلافصل علي بن ابي طالب عليه السلام و بطلان حکومت غاصبان خلافت را اثبات مي کند.

برتر از عيسي عليه السلام

حضرت عيسي، علي نبينا و آله و عليه السلام، داراي مقام عصمت و از پيامبران اولوالعزم است. حضرت عيسي، علي نبينا و آله و عليه السلام، عظمتش بحدي است که وقتي هنوز طفل است و در گهواره آرميده، باذن خداوند تبارک و تعالي، لب به سخن گشوده و مي گويد:

«اني عبدالله اتاني الکتاب وجعلني نبيا وجعلني مبارکا اين ما کنت» [1] .

به حقيقت که من بنده ي خدا هستم، به من کتاب داد و پيامبرم گردانيد و مرا با برکت قرارداد هر جا که باشم.

حضرت عيسي، علي نبينا و آله و عليه السلام، کمال جسماني و معنوي اش به پايه اي است که از نعمت بزرگ سلامت ولادت و سلامت ايمان و دين به هنگام مرگ و سلامت برانگيخته شدن در روز قيامت برخوردار است و مي گويد:

«و السلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا» [2] .



[ صفحه 146]



سلامتي بر من در روز ولادتم و روز مرگم و روز مبعوث شدنم در حالي که زنده ام.

اينک ژرف بنگر و به تعمق بيانديش که امام عصر، ارواحنا فداه، چه شخصيتي است و مقام والايش تا چه پايه است که عيسي عليه السلام با آن عظمتش، پشت سر آن حضرت به نماز مي ايستد و شانش دون آن مقام رفيع است.

با آنکه حضرت عيسي عليه السلام، پيامبر اولوالعزم است، داراي عصمت است، پايگاه وحي الهي بوده است، ذاتي برکت داده شده از جانب خداوند عالم است، داراي سلامت ولادت و مرگ و صاحب سلامت بعث روز قيامت است، با اين همه، مأموم امام زمان، ارواحنا فداه،مي باشد، شاگرد مکتب آن حضرت است، خاضع در برابر آن بزرگوار است، و در رکاب مقدسش، جانفشاني نموده، فرمانبر آن سرور است.



مهدي است آنکه وقت نماز جماعتش

عيسي به صد نياز به او اقتدا کند



برتري حضرت مهدي عليه السلام بر عيسي، چيزي نيست که فقط اعتقاد شيعه باشد،بلکه مورد تصديق و اعتراف جميع فرق اسلامي است و به دلالت اخبار متواتره و احاديث صحيحه، در اين زمينه، شيعه و اهل خلاف، همه بر اين مسئله، اتفاق نظر و اجماع دارند.

«کنجي شافعي» در صفحه ي 144 کتاب «البيان في اخبار صاحب الزمان عليه السلام» پس از نقل روايات داله بر نمازگزاردن حضرت عيسي، پشت سر امام زمان سلام الله عليه، و مجاهدت و



[ صفحه 147]



پيکارش در رکاب آن حضرت، و تصديق صحت اين اخبار، مي نويسد:

«انهما قدوتان نبي و امام و ان کان احدهما قدوة لصاحبه في حال اجتماعهما و هو الامام، يکون قدوه للنبي في تلک الحال، و ليس فيهما من تأخذه في الله لومة لاثم وهما ايضا معصومان من ارتکماب القبايح کافة و المداهنة و الرياء و النفاق، و لا يدعوا الداعي لاحدهما الي فعل ما يکون خارجا عن حکم الشريعة و لا مخالفا لمراد الله تعالي و رسوله و اذا کمان الامر کذلک فالامام افضل من المأموم لموضع ورود الشريعة المحمدية بذلک بدليل قوله صلي الله عليه و آله (يوم القوم اقرؤهم لکتاب الله، فان استووا فاعلمهم فان استووا فافقههم فان استووا فاقدمهم هجرة فان استووا فاصبحهم وجها) فلوعلم الامام ان عيسي افضل منه لما جازله ان يتقدم عليه لاحکامه علم الشريعة و لموضع تنزيه الله تعالي له من ارتکاب کل مکروه، و کذلک لو علم عيسي انه افضل منه لما جاز ان يقتدي به لموضع تنزيه الله تعالي له من الرياء و النفاق و المحاباة، بل لما تحقق الامام انه اعلم منه جاز له ان يتقدم عليه، و کذلک قد تحقق عيسي ان الامام اعلم منه فلذلک قدمه و صلي خلفه، و لولا ذلک لم يسعه الاقتداء بالامام فهذه درجة الفضل في الصلاة، ثم الجهاد هو بذل النفس بين يدي من يرغب الي الله تعالي بذلک و لولا ذلک لم يصح لاحد جهاد بين يدي رسول الله صلي الله عليه و آله ولا بين



[ صفحه 148]



يدي غيره، والدليل علي صحة ما ذهبنا اليه قول الله سبحانه:(ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التوراة و لانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعکم الذي بايعتم به و ذلک هو الفوز العظيم) [3] و لان الامام نائب الرسول صلي الله عليه و اله في امته و لا يسوغ لعيسي عليه السلام ان يتقدم علي الرسول فکذلک علي نائبه.»

ترجمه:

آن دو نفر (حضرت مهدي سلام الله عليه و عيسي عليه السلام) هر دو پيشوا هستند يکي پيغمبر و ديگري امام، اگر آن دو نزد هم باشند و امام بر ديگري پيشوا گردد، قهرا نبست به پيغمبر در آن حال، امام و مقتدا خواهد بود، و مسلم است که پيغمبر و امام در راه خدا، از سرزنش هيچ ملامت کننده اي اثر نمي پذيرند و آن دو داراي مقام عصمت هستند و از تمام زشتيها پيراسته اند و سازشکاري و خودنمائي و دوروئي در آنان راه ندارد و براي هيچکدام انگيزه ي انجام کاري که خارج از قانون دين و مخالف با اراده ي خداي تعالي و رسول او باشد وجود ندارد، و چون چنين است، بنابراين امام، برتر از ماموم است به خاطر ورود دين پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مبني بر افضليت امام برماموم، به دليل سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله که فرمود:«امامت جماعت واگذار مي شود



[ صفحه 149]



به کسي که بهتر قرآن مي خواند، اگر در قرائت قرآن، يکسان بودند، بايد آنکه داناتر است مقدم شود، اگر در دانش نيز مساوي بودند آنکه فقيه تر است امامت نمايد، اگر در فقه هم برابر بودند، آنکه سابقه ي ديني اش بيشتر است، جلو بايستد، اگر در آن هم يکسان بودند، آنکه چهره اش نيکوتر است امام جماعت شود.»

پس اگر امام زمان عليه السلام بداند که عيسي از او برتر است، بر او روا نيست که از وي پيشي گيرد و خود را مقدم بدارد، زيرا امام در علم دين، استوار است و خداي تعالي او را از انجام هر کار مکروهي، منزه و پيراسته گردانيده است، نيز اگر عيسي بداند که او برتر و والاتر از امام زمان عليه السلام است، روا نيست که به آن حضرت اقتداء کند، زيرا خداوند متعال، وي را از هر گونه خودنمائي و دوروئي و نيرنگ، منزه ساخته است.

بنابراين چون امام زمان عليه السلام مي داند که از عيسي داناتر و برتر است، بر او امامت مي کند و نيز به خاطر آنکه عيسي مي داند امام زمان عليه السلام، داناتر وعاليتر از او مي باشد، آن حضرت را بر خويش مقدم داشته و پشت سرش به نماز مي ايستد، چه در غير اين صورت، بر او روا نبود کمه به امام اقتداء کند، پس اين درجه ي فضيلت و برتري (امام زمان عليه السلام بر حضرت عيسي) در مسئله ي نماز است.

اما مسئله ي جهاد (حضرت عيسي عليه السلام در رکاب امام زمان، سلام الله عليه) که جهاد عبارت است از جانفشاني در حضور کسي که بدان ترغيب مي کند به سوي خدا، و اگر جهاد غير از اين بود براي هيچکس روا نبود که در حضور رسول خدا صلي الله عليه



[ صفحه 150]



و آله و يا غير آن حضرت، جهاد کند، دليل بر صحت اين مطلب، سخن خداوند سبحان است که مي فرمايد:«به درستي که خداوند از اهل ايمان، جانها و مالهايشان را خريد به اينکه براي آنان بهشت باشد، در راه خدا پيکار مي کنند،پس مي کشند و کشته مي شوند، اين وعده ي حق خداوند است در تورات و انجيل و قرآن، و کيست که بهتر از خداوند به عهدش وفا کند، پس شادمان شويد به فروشتان که به آن معامله نموديد و اين است کاميابي بزرگ».

و نيز بدان جهت که امام (عليه السلام)، نايب و جانشين رسول اکرم صلي الله عليه و آله است در ميان امتش، پس چنانکه براي عيسي عليه السلام روا نيست که بر رسول (مکرم اسلام صلي الله عليه و آله) مقدم شود، همچنين بر او جايز نيست که بر نايب و نماينده ي آن حضرت، پيشي گيرد.

جانشين راستين پيامبر صلي الله عليه و آله

وقتي بالمطابقه، ثابت شد که حضرت بقية الله، ارواحنا فداه، از عيسي و ساير انبياء اولوالعزم، برتر و عاليتر است، بالالتزام ثابت مي گردد که جانشين راستين رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، امير مومنان حضرت علي بن ابي طالب عليه الصلوة و السلام است و حکوت غاصبان خلافت، بنا حق و باطل بوده است.

زيرا قطعا مقام حضرت امير عليه السلام، که ابوالائمة و نفس رسول الله است از فرزندش مهدي عليه السلام، کمتر نيست، پس افضليت ولي عصر عليه السلام از انبياء، به معناي امامت و پيشوائي علي بن ابي طالب عليه السلام بر آنها است، و مسلم است که تا



[ صفحه 151]



وقتي ميان امت بعد از نبي اکرم، کسي باشد که برتر از تمام پيامبران اولوالعزم است خلافت بلافصل رسول الله (صلي الله عليه و آله) و پيشوائي خلق، حق مسلم او بوده و نوبت به ديگري نمي رسد، بنابراين، خانه نشين ساختن علي عليه السلام، غصب مقام آن حضرت است و تصرف در امور، حکومتي ظالمانه و بر باطل.

از اين رو بايد گفت مدلول التزامي اين اخبار مکه در کتب خود عامه فراوان و مورد تصديق همه ي آنان مي باشد بطلان مذهب اهل خلاف و حقانيت تشيع است.

بنابراين مدلول مطابقي اين روايات، افضليت امام زمان عليه السلام از عيسي بن مريم است و امامت بر حضرت عيسي، به معناي برتري و تقدم بر تمام انبياء اولوالعزم عليهم السلام، غير از رسول اکرم، صلي الله عليه و آله، مي باشد.

و اينک اي شيعه، بنگر که امام تو، همان کسي است که بر عيسي بن مريم امام است، پيشواي تو، وجودي است که از همه ي فرشتگان، بلکه از تمام پيامبران، والاتر و برتر است، به او معرفت پيدا کن، به اطاعت و دوستي اش همت گمار و لطف بيکرانش را به خود جلب کن که هر چه هست درب خانه ي او است و راه نجات و رستگاري، تنها در گرو محبت و ولايت آن حضرت است.



[ صفحه 152]




پاورقي

[1] سوره ي مريم آيه ي 30.

[2] سوره ي مريم آيه 33.

[3] سوره ي توبه آيه 111.