بازگشت

کثرت دعا و عبادت


احاديثي است که بر کثرت دعا و عبادت امام عصر، ارواحنا فداه دلالت مي کند و بيانگر اين است که آن بزرگوار، شبها تا صبح بيدار بوده، مشغول نماز و مناجات با حضرت رب العزة، جل جلاله مي باشد و تا سپيده دم، در حال رکوع و سجده است.

حديث اول:

فقيه بزرگوار و زاهد عاليمقام، مرحوم سيد بن طاووس، قدس سره، در صفحه ي 200 کتاب «فلاح السائل» حديثي را از امام موسي بن جعفر عليهماالسلام راجع به دعا براي مولي صاحب الزمان، صلوات الله و سلامه عليه، نقل کرده که ضمن آن، در توصيف آن حضرت و درباره ي معنويت و کثرت عبادت آن بزرگوار فرمودند:

«اسمر اللون يعتاده مع سمرته صفرة من سهر الليل، بابي من ليله يرعي النجوم ساجدا و راکعا»

رخسارش، گندمگون مي باشد و در اثر بيداري شبها،



[ صفحه 128]



رنگ چهره اش با زردي به هم آميخته است، پدرم به قربان آنکه شبش را با مراقبت ستارگان، در حال رکوع و سجود به سر برد.

حديث دوم:

در کتاب «مهج الدعوات» از حضرت صاحب الزمان عليه السلام نقل شده که در قنوت مي خواندند:

«اللهم مالک الملک تؤتي الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعزمن تشاء و تذل من تشاء بيدک الخير انک علي کل شي ء قدير يا ماجد يا جواد يا ذالجلال و الاکرام يابطاش ياذا البطش الشديد يا فعالا لما يريد يا ذالقوة المتين، يا رؤف يا رحيم يا حي حين لا حي اشالک باسمک المخزون المکنون الحي القيوم الذي استاثرت به في علم الغيب عندک لم يطلع عليه احد من خلقک و اسالک باسمک الذي تصور به خلقک في الارحام کيف تشاء وبه تسوق اليهم ارزاقهم في اطباق الظلمات من بين العروق والعظام، واسالک باسمک الذي الفت به بين قلوب اوليائک و الفت بين الثلج و النار لاهذا يذيب هذا و لا هذا يطفي هذا و اسئلک باسمک الذي کونت به طعم المياه و اسألک باسمک الذي اجريت به الماء في عروق النبات بين اطباق الثري و سقت الماء الي عروق الأشجار بين الصخرة الصماء و اسئلک باسمک الذي به تبدي و تعيدوا اسئلک باسمک الفرد الواحد المتفرد بالوحدانية المتوحد بالصمدانية و اسئلک باسمک الذي فجرت به الماء من الصخرة الصماء



[ صفحه 129]



و سقته من حيث شئت و اسالک باسمک الذي خلقت به خلقک و رزقتهم کيف شئت و کيف شاوا، يا من لايغيره الايمام و الليالي ادعوک بما دعاک به نوح حين ناداک فانجيته و من معه و اهلکت قومه و ادعوک بما دعاک ابراهيم خليلک حين ناداک فانجيته و جعلت النار عليه بردا و سلاما و ادعوک بما دعاک به موسي کليمک حين ناداک ففلقت له البحر، فانجيته و بني اسرائيل و اغرقت فرعون و قومه في اليم وادعوک بما دعاک به عيسي روحک حين ناداک فنجيته من اعدائه و اليک رفعته، و ادعوک بما دعاک حبيبک و صفيک و نبيک محمد صلي الله عليه و آله فاستجبت له و من الاحزاب نجيته و علي اعدائک نصرته، و اسألک باسمک الذي اذا دعيت به اجبت، يا من له الخلق و الامر، يا من احاط بکل شي علما، يا من احصي کل شي ء عددا، يا من لا تغيره الايام و الليالي و لا تتشابه عليه الاصوات و لاتخفي عليه اللغات و لا يبرمه الحاح الملحين، اسالک ان تصلي علي محمد و آل محمد خيرتک من خلقک فصل عليهم بافضل صلواتک و صل علي جميع النبيين و المرسلين الذين بلغوا عنک الهدي و اعقدوا لک المواثيق بالطاعة وصل علي عبادک الصالحين يا من لا يخلف الميعاد انجزلي ما وعدتني و اجمع لي اصحابي و صبرهم و انصرني علي اعدائک و اعداء رسولک، و لا تخيب دعوتي فاني عبدک ابن عبدک ابن امتک، اسيربين يديک، سيدي انت الذي مننت علي بهذا المقام و تفضلت به علي دون کثير من خلقک، اسألک ان



[ صفحه 130]



تصلي علي محمد و آل محمد و ان تنجزلي ما وعدتني انک انت الصادق و لا تخلف الميعاد و انت علي کل شي ء قدير»

ترجمه:

بار الها، اي صاحب ملک، بهر که بخواهي قدرت دهي و از هر که بخواهي ملک و قدرت برگيري، به هر که بخواهي عزت بخشي و هر که را خواهي ذليل و خوار گرداني، تمام خير و نيکي دست تو است و به حقيقت که بر همه چيز توانائي، اي صاحب مجد، اي داراي جود، اي صاحب شوکت و بزرگواري، اي زياد سخت گيرنده و اي صاحب سخت گيري شديد،اي کسي انجام دهد آنچه بخواهد، اي صاحب نيروي ابدي، اي پر رأفت، اي مهربان، اي زنده ي هميشه جاويدي که زماني که هيچ زنده اي نباشد، تو زنده اي، از تو مي طلبم به حق آن نام مخزون و مکنون و زنده و قيومت که نزد خودت نهفته اي در علم غيب و هيچيک از خلقت بر آن آگاهي نيافته، و از تو مي طلبم به حق آن نامت که به سببش شکل دهي خلقت را دررحم ها، به هر گونه بخواهي، و به واسطه اش برايشان روزي فرستي در طبقات تاريکي ها از بين رگها و استخوانها، و از تو مي طلبم به حق آن نامت که بين دلهاي دوستانت، الفت انداختي و بين يخ و آتش هماهنگي ايجاد کردي که نه آتش، آن را آب کند و نه آن آتش را خاموش سازد، و از تو مي طلبم به حق آن نامت که به واسطه اش، طعم (گواراي) آبها را آفريدي، و از تو مي طلبم به حق آن نامت که به سببش، آب را در ريشه هاي گياهان در لابلاي طبقات خاک جاري نمودي و تا رگ و ريشه ي درختان را بين سنگ



[ صفحه 131]



خارا، سيرآب ساختي، و از تو مي طلبم به حق آن نامت که به واسطه ي آن آغاز مي کني و برمي گرداني، و از تو مي طلبم به حق آن نام يگانه ي يکتاي بي همتايت که در يگانگي، يکتا و در بي نيازي، بي همتا است، و از تو مي طلبم به حق آن نامت که به سبب آن، آب را از دل سنگ سخت روان ساختي و از هر جا خواستي جحاري نمودي، و از تو مي طلبم به حق آن نامت که پديده ها را به آن آفريدي و به هر گونه خواستي و خواستند روزيشان دادي، اي کسي که گردش روزها و شبها تغييرش ندهند، تو را مي خوانم به آنچه نوح تو را به آن خواند زماني که ندايت نمود، آنگاه او و همراهانش را رهائي بخشيدي و قومش را نابود ساختي، و تو را مي خوانم به آنچه ابراهيم خليلت تو را به آن خواند زماني که ندايت کرد و تو وي را نجات داده و آتش را برايش سرد و سلامت نمودي، و تو را مي خوانم به آنچه موساي کليمت تو را به آن خواند، وقتي که ندايت کرد پس دريا را برايش شکافتي و او و بني اسرائيل را رها ساختي و فرعون و قومش را در دريا غرق کردي، و تو را مي خوانم به آنچه عيسي روح تو، به آن تو را خواند زماني که ندايت نمود، پس او را از دشمنانش نجات دادي و به سوي خود بالا بردي، و تو را مي خوانم با آنچه حبيب و برگزيده و پيامبرت، محمد صلي الله عليه و آله، تو را به آن خواند، پس دعايش را مستجاب کردي و از احزاب رهايش ساختي و بر دشمنانت نصرتش بخشيدي، و از تو مي طلبم به حق آن نامت که هرگاه به آن خوانده شوي، اجابت فرمائي، اي آنکه خلق و امر براي او است، اي آنکه دانشش به هر چيزي احاطه دارد، اي آنکه عدد هر چيز را شماره کرده، اي آنکه سپري شدن روزها و شبها، تغييرش



[ صفحه 132]



ندهند و صداها بر او مشتبه نگردد و لغتها بر او پنهان نماند و ابرام و پافشاري اصرار کنندگان. او را به ستوه نياورد، از تو مي خواهم که درود فرستي ببر محمد و آل محمد برگزيدگان تو از خلقت، پس با بهترين درودهايت برايشان درود فرست و بر تمام انبياء و پيامبران درود فرست، آنها که هدايت را از سوي تو ابلاغ کردند و پيمانهاي اطاعت تو را محکم بستند و بر بندگان شايسته ات درود فرست، اي آنکه از وعده هايت تخلف نورزي، وعده اي را که به من داده اي تحقق بخش و يارانم را بگردم جمع کن و مقاومت و صبرشان ده و مرا بر دشمنانت و دشمنان رسولت ياري فرما، و دعايم را محروم مگردان که من بنده ي توام، فرزند بنده ي تو هستم، فرزند کنيز توام، اسير پيشگاه تو هستم، اي آقاي من، تويي که مرا به اين مقام، منت گذاردي و مرا به آن، بر بسياري از خلقت، برتري دادي، از تو مي خواه که بر محمد و آل محمد درود بفرستي و وعده اي را که به من داده اي، محقق گرداني، به تحقيق که تو راستگويي و از وعده هايت تخلف نورزي و تو بر همه چيز توانائي.

اکنون به تفکر بنشين و عميق بينديش که مقام عبوديت و بندگي حضرت حجت عليه السلام نسبت به ذات اقدس پروردگار، تا چه حد است و کمال آن حضرت در دعا و عبادت چگونه است.

براي فهم دقيق اين حقيقت، دانستن پنج مقدمه لازم است:

1- بر اساس آيه ي شريفه ي «و ما خلقت الجن و الانس الا



[ صفحه 133]



ليعبدون» [1] خداوند تبارک و تعالي، بشر را براي عبادت آفريده است، که البته نتيجه ي اين پرستش و بندگي حضرت حق، جل جلاله، عايد خود انسان مي شود و رمز کمال او مي باشد.

2- پروردگار سبحان، کمالات و تجليات نامحدود و غير متناهي دارد و لااقل به هزار و يک اسم ظاهرش، هزار و يک جلوه دارد، جلوه ي سلطنت، قهاريت، عطوفت، عالميت، رفاقت، شفقت، قدرت، سخاوت، امنيت، قد وسيت، مهيمنيت، محبت و...

3- چنانکه ادب و احترام، در برابر يک سلطان عادل، يک استاد وارسته، يک پدر مهربان، يک دوست صميمي، يک محبوب دلفريب، فرق مي کند وستايش هر يک، مطابق با شئون و القاب او است، ذات اقدس حق نيز، در برابر هر جلوه اش، بايد به گونه اي متناسب با همان تجلي، عبادت شود و به هر عبوديتي، يک صورت خاصي از جمال و جلال او در آئينه ي وجود عبد، منعکس مي شود، از اين رو است که ادعيه، گوناگون و نمازها و تعقيبات و حجب و احراز و قنوتات،متعدد وارد شده است.

4- در هر عصري بايد روي زمين کسي باشد که کمالات و جلوات خالق سبحان را بشناسد و در برابر هر يک از تجليات او، پرستش و ستايشي متناسب با همان تجلي بنمايد، و الا خلقت بشر و آفرينش عالم لغو مي شود.



[ صفحه 134]



5- هيچکس از جن و بشر و فرشته، به تمام کمالات حضرت رب العزه جل جلاله آگاه نيست و نمي تواند خدا را به همه ي تجليات الوهيتش بندگي و عبادت کند، غير از حجت معصوم و امام منصوب، که انسان کامل است و با کمال در معرفت و عبوديت، چنانکه بايد و شايد، خدا را مي شناسد و عبادت مي کند.

نتيجه ي اين مقدمات، آن است که بعد از شهادت حضرت عسکري عليه السلام، بايد امام منصوب و حجت معصوم در روي زمين باشد که هدف خلقت و رمز آفرينش به وجودش محقق گردد و کمال عبوديتش به پايه اي باشد که معبود به حق، سبحانه و تعالي را به تمام جلواتش بشناسد و کرنش و ستايش کند تا هيچيک از تجليات او، بدون پرستش و نيايش نماند.

و بتواتر اخبار، آن امام معصوم و حجت منصوب، ذات قديش صاحب الزمان، قائم آل محمد، حضرت حجة ابن الحسن، صلوات الله و سلامه عليه و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء است.

پس با اين بيان، که خود يکي از ادله ي لزوم وجود حجت،در هر عصري است، هم وجود مقدس امام زمان، ارواحناه فداه، اثبات گرديد و هم مقام کمالش در عبوديت و بندگي خالق يکتا. که در اين زمان، عابد حقيقي و کامل، تنها او است و کمال عبوديت، منحصر در آن حضرت است.



[ صفحه 135]





مهدي است آنکه در شب ميلاد او خدا

او را به «مرحبا لک عبدي» ندا کند



مدال «عبوديت» را خداوند تبارک و تعالي به آن حضرت عطا فرموده و کمالش را در ستايش و پرستش حق، ستوده است.



[ صفحه 136]




پاورقي

[1] سوره ي ذاريات آيه ي 56، يعني جن و آدم را جز براي عبوديت و بندگي نيافريدم.