بازگشت

معرفت به مقام حضرت حجت


چگونه مي توان محبت واقعي به حضرت حجت عليه السلام را در دل قوي ساخت و بر فروغ آن افزود؟

راه عمده براي تقويت دوستي نسبت به امام زمان عليه السلام و تشديد حب به او، «معرفت» به آن حضرت است.

طبيعي است که وقتي انسان چيزي را نشناسد وخواص آن را نداند و مراتب نياز خود را به آن، آگاهي نداشته باشد، آن را دوست نمي دارد، اما به عکس پس از شناخت نتايج و ادراک احتياج خود به آن، نمي تواند آن را دوست نداشته باشد، وقتي انسان عظمت و شخصيت و مقام بلند کسي را بشناسد و خود را سراپا نيازمند به او ببيند، قهرا به او محبت پيدا مي کند و هرچه بيشتر به بزرگواري و فضائل آن شخص، و کوچکي و نياز خود، واقف شود، خواه ناخواه محبتش به آن شخص، شديدتر شده و توجهش به او فزوني مي يابد.

اگر شيعه اي، چنانکه بايد، شناخت و معرفت به مقام والاي حضرت حجت، ارواحناه فداه، پيدا کند، و او را از بديها و ناپاکيها رهانده، به مکارم اخلاقي مي رساند، پس اي عزيز، اگر دوستي با امام



[ صفحه 64]



زمان عليه السلام چون شمعي کم فروغ در گوشه ي شبستان دلت سوسو مي زند و کم و بيش گرفتار ناشايستگيها و سيئات روحي هستي، در پي تحصيل معرفتش بکوش و چناتکه حق شناخت او است، او را بشناس، تا حب او، مانند خورشيدي تابان، بر همه ي وجودت پرتو افکند، قلبت را روشني و دلت را صفا بخشد، از گناهان نجاتت داده به فضائل و معنويات، نائلت گرداند و همه ي آثار ظلمت و تيرگي را از جانت بزدايد.

زيرا معرفت، پايه ي اصلي محبت است و محبت، عامل بزرگ اجتناب از گناهان و راه اساسي براي تهذيب نفس است، به همين جهت، در رواياتي که از اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام رسيده روي مسئله ي شناخت، فوق العاده تکيه شده و معرفت خدا و رسول و ائمه ي طاهرين، سلام الله عليهم اجمعين، اساس دين و راز رستگاري ابدي معرفي گرديده است.

در کتاب «غررالحکم و دررالحکم» از امير مومنان حضرت علي عليه السلام روايت شده که فرمودند:

«من مات علي فراشه و هو علي معرفة حق ربه و رسوله و حق اهل بيته مات شهيدا و وقع اجره علي الله سبحانه و استوجب ثواب مانوي من صالح عمله و قامت نيته مقام اصلاته سيفه فان لکل شيي اجلا لا يعدوه»

يعني هر که در بسترش بميرد در حالي که شناساي حق پروردگار خود و رسول او و حق اهل بيت رسول او، عليهم السلام، باشد، شهيد مرده و اجرش بر خداوند سبحان است، و ثواب آنچه را قصد کرده و در نيت داشته از انجام کارهاي شايسته، سزاوار گردد



[ صفحه 65]



و نيت و قصد او، جايگزين شمشير زدنش باشد، پس براي هر چيز سر رسيد و وقت معيني است که از آن تجاوز نکند.

محقق بارع، مرحوم آقا جمال الدين خوانساري، رحمة الله عليه، در جلد پنجم «شرح غرر و درر» صفحه ي 436 در توضيح اين حديث شريف مي نويسد:

«يعني هر مومني که حق پروردگار خود و رسول او و حق اهل بيت رسول او را شناسد هرگاه بر رختخواب خود بميرد، او به منزله ي اين است که شهيد شده باشد در راه خدا، و مزد او بر خدا لازم است و سزاوار گردد ثواب هر چه را قصد کرده که بکند از عمل صالح، هرگاه عمر يابد، و از جمله اين است که مستحق ثواب شهيدان گردد،زيرا که چنين مومني، قصد او اين است که هرگاه زمان حضور يکي از اهل بيت، صلوات الله و سلامه عليهم را درمي يافت که به جهاد مي رفتند، در رکاب آن حضرت مي بود تا شهيد مي گرديد، چنانکه قصد و نيت، بلکه منتهي آرزوي شيعيان زمان غيبت حضرت «صاحب الزمان» صلوات الله و سلامه عليه، آن است که چون زمان ظهور آن حضرت را دريابند، در رکاب آن حضرت باشند تا شهيد گردند،پس همان قصد و نيت هر يک، جانشين اين است که او شمشير خود را از غلاف کشيده باشد و در رکاب آن حضرت جنگ کند، پس ثواب آن کار را خواهد داشت.

«فان لکل شيي اجلا لا يعدوه»

ممکن است که غرض از آن، دفع توهم اين باشد که هرگاه کسي قصد و نيت او، اين باشد، پس چرا حق تعالي او را به قصد و نيت خود که محض خير است، نرساند؟



[ صفحه 66]



پس دفع آن فرموده اند به اينکه هر چيز را از راه حکمت و مصلحت، در علم حق تعالي، وقتي باشد که تجاوز از آن نکند، پس مرگ هر کسي نيز وقتي دارد که از آن تجاوز نکند، پس تأخير آن تا رسيدن او به قصد خود، ميسر نيست،نهايت به اعتبار آن قصد و نيت، ثواب آنچه قصد کرده، به او تفضل خواهد شد.

و ممکن است که غرض، اميدوار کردن جمعي باشد که در زمان غيبت معصوم باشند و اميد اين معني نداشته باشند تا اينکه قصد و نيت آن کنند، پس اميدوار فرموده باشند ايشان را به اينکه از براي ظهور «حضرت قائم» صلوات الله و سلامه عليه، نيز وقتي باشد که از آن تجاوز ننمايد، پس نوميد نبايد بود و قصد و نيت شهادت در رکاب او را بايد داشت، تا اينکه اگر آن ميسر نشود، به ثواب آن برسند، و الله تعالي يعلم»

يکي از وظائف مسلم مردم در زمان غيبت، شناختن حضرت حجت، ارواحناه فداه و «معرفت» به مقام والاي آن بزرگوار است، زيرا آنچه باعث نجات و موجب سعادت مي باشد و تخلف از آن، سبب زبان دنيوي و اخروي و خسران ابدي مي گردد، «معرفت» آن حضرت است. چه آنکه بيگانگان با امام زمان عليه السلام، گرچه در عصر ظهور هم واقع شوند، اگر معرفت و اطاعت پيدا نکنند، نفعي نبرده و فرجامي جز تيرگي و بدبختي نخواهد داشت، و به عکس، عارفان به مقام والاي او و مرتبطان با ساحت اقدس حضرتش، گرچه دوران حضورش را هم نبينند، اما باطني نوراني و عاقبتي توأم با رستگاري خواهند داشت.



[ صفحه 67]



در جلد چهارم کتاب «مرآت العقول» صفحه ي 186، به سند صحيح از «زراره» نقل شده که گفت:

«قال ابو عبدالله عليه السلام: اعرف امامک، فانک اذا عرفت لم يضرک، تقدم هذا الامر او تأخر»

حضرت صادق عليه السلام فرمودند: امام خود را بشناس، زيرا هرگاه شناختي،تقديم يا تأخير اين امر، به تو زياني نرساند. يعني چه دولت حق و ظهور امام عليه السلام زود فرا رسد و چه به تاخير افتد، براي تو يکسان است و ضرر نکرده اي، اما زيان براي کسي است که به امامش معرفت ندارد.

و در صفحه ي 189 همان کتاب، از «فضيل بن يسار» روايت شده که گفت:

«سمعت ابا جعفر عليه السلام يقول: من مات و ليس له امام قميتته ميتة جاهلية، و من مات و هو عارف لامامه لم يضره، تقدم هذا الامر اوتاخر و من مات و هو عارف لامامه کان کمن هو مع القائم في فسطاطه»

شنيدم که امام باقر عليه السلام مي فرمود: کسي که بميرد و امامي نداشته باشد همانند مردم عصر جاهليت مرده،و هر که از دنيا برود و شناسا و عارف به امامش باشد زود يا دير انجام شدن اين امر (يعني ظهور دولت حقه ي آل محمد عليهم السلام) زياني به وي نرساند، کسي که بميرد و امامش را شناخته باشد، همچون کسي است که همراه قائم عليه السلام، زير خيمه ي آن حضرت باشد.

علامه ي مجلسي، رحمة الله عليه، در شرح اين حديث شريف، بياني دارد که خلاصه اش اين است:



[ صفحه 68]



«ليس له امام» يعني کسي که امام زمانش را از ائمه ي هدي نشناسد، و مراد از «جاهليت»، ملتي است که نه در آن معرفت خدا باشد و نه معرفت رسول او، صلي الله عليه و آله، و نه معرفت شرايع دين، چنانکه بيشتر مردم، قبل از بعثت رسول اکرم صلي الله عليه و آله اين چنين بودند، و بعد از وفات آن حضرت نيز اينگونه شدند، و اين خبر، متواتر است به تواتر معنوي، بين خاصه و عامه.



[ صفحه 69]