بازگشت

آرمان شهر ديني


بر اساس تعليمات قرآني مهم ترين و اصلي ترين وظيفه ي انبيا، اجراي قسط و عدل در جامعه ي بشري است. هم بايد رفتار خود عين عدل و قسط باشد و هم مردم را به اجراي قسط و عدل عادت دهند. لقد ارسلنا رُسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقومَ الناسُ بالقسط. [1] .

تاريخ نشان مي دهد اين حقيقت انساني و الهي بجز در قطعه اي از زمان آن هم در بخش کوچکي از اجتماعات، تحقق نيافته است و بجاي آن سفيان ها و دجالان بر اريکه ي قدرت تکيه زده اند و به استضعاف، ظلم و ستم بر انسان ها حکومت کرده اند و باطل را رقم زده اند. حقيقت الهي هر چند در زير خروارها واقعيت هاي باطل مدفون گشته است اما مانند خاکستر زير آتش است که مطابق تعليمات قرآني و گفتار معصومين (عليهم السلام) بار ديگر در آخرالزمان زبانه خواهد کشيد، همه ي باطل ها را در شراره ي خويش خواهد سوزاند، عصر طلايي را رقم خواهد زد و مستضعفان و مؤمنان صالح، زمين را به ارث خواهند برد. اين اميد مانند نوري در دل هر شيعه ي امام علي (عليه السلام) مي تابد و انتظار جامعه ي آرماني را مي کشد که در آن از ظلم و ستم خبري نيست و هر چه هست خير و عدل است.

در اين بخش آن جامعه ي آرماني از ديدگاه کتاب و سنت بيان و ويژگي هاي آن شمرده مي شود:

آيه هاي قرآن

خداي متعال در برخي از آيه هاي قرآن با تأکيد فراوان خبر داده است که مؤمنان صالح زمين را به ارث خواهند برد و جامعه اي صالح و آرماني تشکيل خواهند داد:

وَعدالله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات لَيستخلفنَّهم في الأرض کما استخلَف الذين من قبلهم و لَيُمکِّننَّ لهم دينَهم الذي ارتضي لهم و لَيُبدِّلنَّهم مِن بعد خوفِهم أَمناً يَعبدونَني لايُشرکون بي شَيئا و من کفر بعدَ ذلک فاولئک هم الفاسقون [2] .

خداي متعال در اين آيه به ايمان آورندگان صالح مژده مي دهد که بزودي جامعه اي شکل مي گيرد که در آن از کفر، شرک و نفاق خبري نيست. جامعه اي به تمام معني صالح که در آن دين و احکام آن حاکميت دارد. هرج و مرج و بحران هاي اجتماعي در آن يافت نمي شود. مؤمنان صالح از همه ي بحران هاي داخلي و خارجي ايمن هستند. با امنيت، چه امنيت اجتماعي، چه امنيت اقتصادي، چه امنيت سياسي و امنيت فرهنگي به حياتشان ادامه مي دهند.

تاريخ جامعه اي با اين ويژگي ها را از زمان رسالت رسول اسلام (صلي الله عليه وآله) به ما نشان نداده و تا کنون در خارج تحقق نيافته است، در حقيقت چنين جامعه اي، آرماني و آرزوي هر مؤمن واقعي است. اين جامعه در روزگار حضرت مهدي (عج) خواهد بود. زيرا اخبار متواتري که از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و ائمه ي اهل بيت (عليهم السلام) در خصوص آن جناب وارد شده است از تشکيل چنين جامعه اي خبر مي دهد.

با پرهيز از هرگونه تعصب، بايد اقرار کرد که آيه ي شريفه جز با اجتماعي که بوسيله ي امام مهدي (عج) بزودي تشکيل مي شود قابل انطباق با هيچ اجتماعي نيست. [3] .

آيه هاي ديگري نيز در قرآن اشاره به حاکميت مستضعفان کرده است که به تفسير ائمه ي اهل بيت (عليهم السلام) مراد از آن، جامعه اي است که بدست فرزندي از تبار امام حسين (عليه السلام) در آخرالزمان شکل خواهد گرفت:

و لقد کَتبنا في الزُّبور من بعد الذکر أن الارضَ يَرثُها عبادي الصالحون [4] .

خداي متعال خبر مي دهد بدون آن که معامله اي صورت گيرد منافع به صالحان منتقل مي شود و برکات زمين مختص به آنان خواهد شد. اين برکات در شکل دنيوي اش جامعه اي صالح خواهد بود که از شرک و گناه پاک گشته است. جامعه اي بشري و صالح که خدا را بندگي کنند و به وي شرک نورزند. [5] کتاب مجمع البيان بر اساس روايت ها آورده است که منظور از عبادت کنندگان صالح ياران حضرت مهدي (عج) هستند که در آخرالزمان زمين را به ارث مي برند. [6] .

آيه ي شريفه ي: و نُريد أن نَمُنَّ علي الذين استُضعِفوا في الأرض و نَجعلهم ائمّةً و نجعلهم الوارثين [7] نيز در همين راستا تبيين و تأويل شده است. [8] .

سنت:

در گفتارهايي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و اهل بيت (عليهم السلام) جامعه ي پيش از ظهور ترسيم شده و ويژگي هاي جامعه ي آرماني حضرت مهدي (عج) ذکر گرديده است با تشبيهاتي که از امام مهدي (عج)، ياران و مخالفانش با رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، ياران و مخالفان او شده است تا اندازه اي اهداف جامعه ي آرماني ديني مشخص خواهد شد.

وضعيت اجتماعات بشري قبل از ظهور امام قائم (عج)

امامان معصوم (عليهم السلام) خبر از بحران هاي سخت و بزرگ پيش از ظهور داده اند. بحران هايي که اجتماعات بشري را به نابودي مي کشاند و دين داران را به چالشي طاقت فرسا مي طلبد. اين بحران ها خاص و عام، کوچک و بزرگ، فقيه و غير فقيه همه را دربر مي گيرد.

غيبت خود نيز بحراني است که گريبان گير دين داران مي شود و آنها را درآزمايش هاي سخت قرار مي دهد. [9] .

غيبت به کشتي طوفان زده در درياي مواج تشبيه شده است [10] که هر آن احتمال غرق شدنش مي رود، که در آن صورت فقط عده اي بسيار اندک آن هم به ياري خدا نجات خواهند يافت: کساني که به يقين رسيده و صاحب معرفت باشند که آن ها عده ي اندکي را تشکيل مي دهند. [11] .

غيبت به شکسته شدن شيشه يا سفال تشبيه شده است [12] که صاحبان فطنت و راز نجات خواهند يافت [13] و غير از آن ها در اين آزمايش سخت مرتد و از جاده ي دين داري خارج خواهند شد. [14] .

غيبت به آزمودن طلا تشبيه شده است که سبب خلوص عده اي مي شود. [15] .

وقتي که دين داران در اين آزمايش سر بلند بيرون نيايند، هدايت يافتگان اندک و گمراهان زياد خواهند بود و طبق فرموده ي رسول اکرم (صلي الله عليه وآله): «قَلّ الفقهاءُ الهادون و کَثُر الفقهاءُ الضلالة» [16] چه اين که وقتي فقيهان ضلالت پيشه فراوان باشند بازار تحريف و تقليب دين رونق ميگيرد. [17] .

فتنه و آشوب در بين دين داران سر مي زند [18] و دين را با دنيا معاوضه خواهند کرد. [19] وقتي که کالايي در معرض فروش قرار گيرد از مالکيت صاحبش خارج خواهد شد. وقتي که عالمان دين را بفروشند بي دين و کافر خواهند شد. زماني که دين نباشد هوي و هوس بکار خواهد آمد و مطابق آن عمل خواهند کرد. [20] و اگر هم در صدد يادگيري احکام دين برآيند اين تعليم به خاطر خود دين نخواهد بود. [21] بدعت ها يکي پس از ديگري شکل مي گيرد و احکام حقيقي خدا باطل و تعطيل مي شود. [22] تأويلات نادرست به اندازه اي دين را منحرف مي کند که با ظهور قائم و عرضه ي دين، مردم احساس مي کنند که با دين جديد مواجه اند و لذا با جهل و ناداني در برابر او مقاومت مي کنند. [23] آن چه در بين مردم دست به دست مي شود دين تأويل شده است که بازار آن پر رونق است، وقتي دين واقعي و حقيقي در بين دين داران از رونق آن چنان برخوردار نيست. [24] در اثر تلاش بيوقفه و سخت منافقان دين داران به نوعي با آن ها سنخيت مي يابند. [25] باطن شان پليد و ظاهرشان نيک و آراسته است و با اين روش طمع دست يابي به دنياي بيشتري را دارند. [26] ريا و تزوير در جامعه دين داري رونق مي گيرد. [27] مساجد که در زمان رسول خدا (صلي الله عليه وآله) کانون عبادي ـ سياسي بوده است و مردان و زنان با تقوا در آن گرد مي آمدند و خود رسول الله (صلي الله عليه وآله) از سنگر مسجد جامعه را هدايت مي کرد، در عصر قبل از ظهور از حيث تقوي ويران است و از مرکزيت نيز خبري نيست مگر آن که ظاهري بس آراسته دارد. [28] .

بحران هاي اخلاقي به مراتب شديدتر بر اجتماعات حکم فرما خواهد شد. تحريف به ملکات اخلاقي نيز سرايت خواهد کرد. خدعه و نيرنگ جامعه را فرا مي گيرد، به گونه اي که راستگو دروغگو و دروغگو راستگو قلمداد مي شود. [29] حلم و بردباري نشانه ضعف و ناتواني مي شود [30] ، گواهي عادلانه مردود و شهادت نا حق مقبول مي افتد. [31] کار زشت خوب و کار خوب زشت شمرده مي شود. [32] فساد اخلاقي و جنسي به گونه اي فراگير مي شود که حتي همسنگ با قوم لوط توصيف شده اند. [33] کرامت از جامعه رخت برمي بندد و هيچ کس احترام ديگري را رعايت نمي کند. [34] .

«... واکتفي الرجال بالرجال و النساء بالنساء و...» و «رأيت الرجال يتسمّ نون للرجال و النساء للنساء و رأيتَ الرجل معيشته من دبره و معيشة المرأة من فرجها... و رأيتَ المرأة تصانع زوجها علي نکاح الرجال» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 147).

قاعده ي امر به معروف و نهي از منکر که از اصول مهم اعتقادي ديني است و اثر مثبت اجتماعي فراواني نيز دارد نه تنها تعطيل مي شود، بلکه امر به منکر و نهي از معروف رونق مي گيرد. [35] .

از ديدگاه اجتماعي هرج و مرج همه جا را فرا مي گيرد. [36] به گونه اي که مردم آرزوي مرگ مي کنند و هيچ روزنه ي اميدي به آينده در دل ها سوسو نمي زند. [37] گرفتاري هاي کوچک و بزرگ از هر سو آن ها را احاطه کرده است ترس و وحشت بر آن ها چيره شده [38] اختلاف ها وتفرقه ها جامعه را فرا گرفته است، در اثر اين اختلافات فتنه ها يکي پس از ديگري سر بر ميکشد که خود دامن گير جامعه مي شود. [39] .

وضعيت اقتصادي بهتر از وضعيت اخلاقي و اجتماعي نيست. وقتي بحران هاي اجتماعي در جامعه بي داد کند، وضعيت معيشت مردم سخت و طاقت فرسا مي شود. کانون هاي اقتصادي يکي پس از ديگري از جريان جامعه حذف مي شوند. در اين صورت تنها راه ادامه حيات غارت و چپاول اموال مردم مي شود که از آن زمان همين گونه توصيف شده است. [40] احتکار امري پسنديده خواهد بود. نه تنها مردم به آن اقدام خواهند کرد بلکه حاکمان ستم گر که حاکميت بر مردم دارند دست به احتکار خواهند زد [41] و اين امري پسنديده تلقي شده و رونق مي گيرد. [42] مردم در داد و ستدها عدالت را اجرا نخواهند کرد. غل و غش و کم فروشي امري عادي مي شود. [43] ملاک برتري تقوي و تقرب به خدا نخواهد بود بلکه دارايي، در رفاه و آسايش بودن است. انسان دارا به مراتب از انسان دين دار عزيزتر است. [44] وقتي غايت جامعه کسب دارايي باشد طبيعي است دارا بودن ارزش بيشتري خواهد داشت و حکومت در قبال دارايي به مزايده گذاشته خواهد شد [45] و رييس چنين جامعه اي بايد داراترين باشد و راه دست يابي به آن را هموار کند و هميشه دارايي در دست عده ي اندکي خواهد بود. براي روند اين جريان نياز به ظلم و ستم خواهد بود و حاکمان چاره اي جز ظلم کردن ندارند. [46] .

ويژگي جامعه ي آرماني امام مهدي (عج)

در فصل قبل با استفاده از روايت ها وضعيت اجتماعات قبل از ظهور توصيف شد. مصلح جهاني در چنين موقعيت بحراني قيام مي کند و در صدد اصلاح جامعه و نهادهاي اجتماعي بر مي آيد. مهم ترين و اصلي ترين ويژگي جامعه ي آرماني پايان تاريخ، ايجاد قسط و عدل است هم چنان که مهم ترين ويژگي جامعه ي غير آرماني وجود ظلم و جور است. در ده ها روايت آمده است: «يَملأ الارض عدلاً و قسطاً کما مُلئت ظلماً و جوراً». براي ايجاد چنين جامعه اي هم از ابزار قدرت کمک مي گيرد و هم از ياران آهنين بهره مند است و هم آن که از علم الهي و غيبي امامت مدد مي جويد.

معصومين (عليهم السلام) تأکيد دارند که او با شمشير قيام خواهد کرد و در سايه ي شمشير ريشه ظلم و ستم را خشک خواهد کرد و آن را از سنت جدش رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي دانند: «و اما سنة جدّه المصطفي محمد (صلي الله عليه وآله) فخروجه بالسيف». [47] او در اين کار نه نرمي و ملاطفت به خرج مي دهد و نه آن که از تاکتيک تقيه کمک مي گيرد و حتي توبه ي احدي را هم نمي پذيرد. [48] هديه ي او به بعضي از قبيله ها و افراد شمشير است و مرگ زير سايه ي شمشير. [49] .

بشر زير سايه ي پيشرفت علم به ادوات جنگي بسيار پيشرفته اي دست يافته است که ابزارهاي جنگي نيمه پيشرفته و قديمي کارايي خود را از دست داده اند و هيچ ارتشي بوسيله ي آن به پيروزي ولو اندک نيز دست نخواهد يافت. اما چگونه مي توان پذيرفت که مصلح جهاني در کنار جنگ الکترونيکي و فوق مدرن با شمشير قيام کند و در اين قيام پيروز شود؟ شايد بتوان گفت که ملاک قدرت و پيروزي اعراب در آن عصر شمشير بوده و پيشرفته ترين سلاح آن ها همين شمشير بوده است. لذا شايد مراد امامان معصوم از «شمشير» قدرت نظامي باشد. چه اين که جامعه ي آرماني هرگز به آساني شکل نخواهد گرفت. مطابق روايت ها اين امر فقط با شمشير و مرگ ايجاد خواهد شد و اگر به آساني با اندک سختي تحقق مي يافت براي رسول خدا محقق مي شد. حتي معصوم (عليه السلام) بارها قسم ياد مي کند که به آساني تحقق نمي يابد. [50] .

مصلح جهاني در سايه ي قدرت و حکمت جامعه اي را شکل مي دهد که عدل همه جاي آن را فرا گرفته و از ظلم، کفر، نفاق و شرک اثري در آن نيست و هر نوع بدعت و گمراهي را از بين مي برد [51] و گستره ي عدالت او را به گرما و سرما تشبيه کرده اند که تا به اندرون خانه ها نيز راه مي يابد و حتي افراد خانواده در اجتماع خانواده نيز از سر عدل رفتار خواهند کرد. [52] عدالتي که مصلح جهاني در جامعه ي آرماني پي مي گيرد با عدالت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و علي (عليه السلام) قابل قياس است. آن دو بزرگوار در صدر اسلام اموال را بطور مساوي در بين صحابه و ياران تقسيم مي کردند و اگر گاه کساني بيش از حقشان طلب مي کردند برافروخته مي شدند و عذاب سخت الهي در قيامت براي ظالمان را گوشزد مي کردند و چه بسا با شعله اي از آتش اثر ظلم را ياد کردند و حتي اگر خواهان، برادر او بوده باشد. درباره ي مصلح جهاني که از نسل همان بزرگواران باشد آورده اند که اموال را بطور مساوي بين مردم تقسيم مي کند.

امام مهدي (عج) فرزندرسول خدا (صلي الله عليه وآله) وعلي (عليه السلام) است وزنده کننده يسنت رسول اسلام (صلي الله عليه وآله) وهم چون علي (عليه السلام) قرآن ناطق است.مطابق روايت هاي زيادي اوهم چون جدش دراجراي عدالت سخت گير است وبه اندک ظلمي رضايت نميدهد.رسول الله (صلي الله عليه وآله) ميفرمايد: «لو لم يبق من الدنيا الاّ ليلة لطوّل الله تلک الليلة حتييملّک رجل من اهل بيتي يواطئ اسمه اسمي واسم ابيه يملأها قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً و يقسم المال بالسوية». [53] .

جابر بن عبدالله انصاري از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند که آن حضرت فرمود: «اذا قام قائم اهل البيت قسّم بالسوية و عدل في الرعية...». [54] .

و در روايت ديگر حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه وآله) فرمود: «يقسم المال صحاحاً». مردي پرسيد: «ما صحاحاً؟» فرمود: «السوية بين الناس». [55] .

جامعه اي که توسط امام مهدي (عج) شکل مي گيرد بر اساس مرزهاي جغرافيايي، نژادي و قومي مشخص نمي شود، بلکه جامعه ي واحد جهاني ايجاد مي کند که شرق و غرب را فرا مي گيرد [56] و هيچ جامعه اي را بحال شرک رها نمي کند. [57] .

در جامعه ي آرماني حضرت مهدي (عج) از فساد و هرج و مرج خبري نيست. همه ي آن ها از بين مي رود، جاي آن ها را رفاه، آسايش و امنيت مي گيرد.

اقتصاد که از اصلي ترين دغدغه هاي انسان مي باشد در جامعه ي آرماني ديني جاي خويش را به رفاه و آسايش مي دهد و با استفاده از ثروت ها و منابع طبيعي رفاه عمومي شکل مي گيرد. [58] .

مطابق بعضي از متون روايي اين رفاه عمومي در سايه ي عدل به گونه اي شکل مي گيرد که فقر از جامعه رخت برمي بندد و احدي يافت نمي شود تا محتاج به کمک ديگران باشد. [59] .

همه ي ويژگي هاي جامعه ي آرماني زماني شکل مي گيرد که سطح علم و حکمت بالاتر رود و مردم در سايه ي علم و دانش نيکي ها را بفهمند و عمل کنند زشتي ها را بدانند و از آن دوري گزينند. هم چنين خبر داده اند که مردم در زمان مصلح جهاني صاحب حکمت مي شوند تا آن جا که هر کس در خانه ي خويش برابر کتاب خدا و سنت رسول وظايف خويش را انجام مي دهد. [60] .

يکي ديگر از راه هاي فهم ويژگي هاي جامعه ي آرماني ديني که توسط حضرت مهدي (عج) شکل مي گيرد مقايسه هايي است که ميان ايشان، و ياران و مخالفان شان با صدر اسلام صورت گرفته است. بر اساس برخي متون روايي سيرت و سنت مصلح جهاني سيرت و سنت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) [61] است، پرچم او همان پرچم رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در جنگ بدر است و شمشير او شمشير امام علي (عليه السلام) و ياران او سيصد و سيزده نفر به تعداد جنگ جويان جنگ بدر است. [62] مرکز خلافت او کوفه مي باشد و مخالفان او سفياني و دجال هستند. همه ي اين ها يادآور نيم قرن اول صدر اسلام و تلاش بيوقفه ي رسول خدا و حضرت اميرالمؤمنين و اصحابشان در راه تحقق عدالت است. نوع حکومت مصلح کل با نوع حکومت علي (عليه السلام) قابل قياس است. [63] .

سفياني مظهرقدرتوظلم در طول زمان است که در برابر هر مصلحي مصداق متفاوتي دارد. در برابر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ابوسفيان ودر برابر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) معاويه، در برابر امام حسن و حسين (عليهما السلام)، معاويه و يزيد و... مصاديق سفياني اند که در سلسله ي تاريخ در مقابل حق و عدل ايستادگي کردند و نمونه ي ديگر آن که شايد آخرين سفياني ظالم باشد دربرابر مصلح کل در پايان تاريخ قد علم خواهد کرد و با پيروزي بر سفياني، ريشه سفياني ها خشکانيده خواهد شد و اين شجره نامه ي خبيث از بيخ و بن کنده، خواهد شد. [64] .

دجال که در برابر حضرت مهدي (عج) قد علم خواهد کرد مظهر خدعه و نيرنگ است که با تکذيب و انکار حق، مردم را به فساد فرا مي خواند. مطابق روايت ها، نمونه اي از دجال، که در پايان تاريخ ظهور مي کند انساني است مفسد که با يک چشم مي نگرد که شايد مظهر نظام يک بعدي باشد که انسان را با يک ديد مي نگرد و مظهر فرهنگي، روحي و ضد انساني حاکم بر انسان آخرالزمان است. [65] با از بين رفتن سفياني و دجال حق و عدل آشکار خواهد شد و جامعه اي جهاني با آرمان هاي الهي و انساني تشکيل خواهد شد.


پاورقي

[1] الحديد: 57 / 25.

[2] النور: 24 / 55.

[3] الطباطبائي، [العلامة] سيد محمدحسين،الميزان فيتفسير القرآن، (ترجمه ي سيدمحمدباقر موسوي همداني)،ج 29،صص 224ـ 229.

[4] الأنبياء: 21 / 105.

[5] الطباطبائي، [العلامة] سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، (ترجمه ي سيد محمدباقر موسوي همداني)، ج 28، ص ص 185 و 186.

[6] الطبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 7، ص 106.

[7] القصص: 28 / 5. يعني: «ما مي خواستيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم».

[8] الطبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج 6، ص 375.

[9] النعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، باب 4، ح 5.

[10] امام صادق (عليه السلام) به مفضل بن عمر مي فرمايد: «وَ ليکفأَنَّ کتکفّيء السفينة في امواج البَحر» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 51، باب 6، ح 18).

[11] امام باقر (عليه السلام) شيعيان را به گندمي تشبيه مي کند که هر بار شپش به آن مي زند، تا جايي که فقط اندکي از گندم باقي مي ماند که شپش به آن آسيبي نمي رساند، بعد مي فرمايد: «و کذلک شيعتُنا يُميّزون و يُمحّصون حتّي يَبقي منهم عصابة لا تضرّها الفتنة» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، باب 21، ح 38).

و حضرت علي (عليه السلام) وضعيت شيعيان در زمان غيبت را به نمک در غذا و يا سرمه در چشم تشبيه مي کند که همه از بين مي روند، مگر اندکي و يا به گندمي تشبيه مي کند که آفت آن را زده باشد و در نهايت فقط اندکي سالم باقي مي ماند. بعد مي فرمايد: «و کذلک أنتم تُميّزون حتي لايَبقي منکم الاّ عصابة لاتضرّها الفتنة شيئاً» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحار الانوار، ج 52، باب 21، ح 37).

[12] امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «و الله لَتُکَسَّرُنَّ تکَسُّرَ الزُّجاج و انّ الزجاجَ لَيُعادُ فَيَعُودُ [کما کان]، واللهِ لَتُکَسَّرُنَّ تکَسُّرَ الفخّار، فانّ الفخّار ليتکسَّر فلا يعود کما کان...» (النعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، باب 12، ح 13).

[13] امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: «انّه لابد من ان تکونَ فتنة يسقُطُ فيها کلّ بطانة و وليجة حتّي يسقط فيها من يشقُّ الشعرة بشعرتين حتي لايبقي الاّ نحن و شيعتنا» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 21، ح 36).

[14] امام موسي کاظم (عليه السلام) مي فرمايد: «... له غيبة يطول أمدها خوفاً علي نفسه يرتدّ فيها اقوام و يثبت فيها آخرون...» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 51، باب 7، ح 6).

امام رضا (عليه السلام) ازحضرت امير (عليه السلام) نقل ميفرمايد که آن حضرت به فرزندش امام حسين (عليه السلام) فرمود: «والّذي بعث محمداً بالنبوّة و اصطفاه علي جميع البريّة و لکن غيبة وحيرة لاتثبت فيها علي دينه الا المخلصون المباشرون لروح اليقين الذين اخذ الله ميثاقهم بولايتنا وکتب في قلوبهم الايمان و ايّدهم بروح منه. (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 51، باب 2، ح 2).

[15] امام کاظم (عليه السلام) در ذيل آيه ي: (أَحَسِبَ الناس أن يُترکوا أن يقولوا آمنّاوهم لايُفتنون) (العنکبوت: 2/2) مي فرمايد:«يُفتنون کما يُفتن الذهب ثمّ قال يخلصون کما يخلص الذهب». (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 21، ح 35).

[16] المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 51، باب 1، ح 11.

[17] امام صادق (عليه السلام) در ضمن روايتي طولاني مي فرمايد: «... فاذا رأيت الحقّ قد مات و ذهب اهلُه و رأيت الجور قد شمل البلاد و رأيت القرآن قد خلق و احدث فيه ما ليس فيه، و وُجّه علي الاهواء و رأيت الدين قد انکفأ کما ينکفئ الاناء...» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 147).

[18] رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: «سيأتي زمان علي اُمتي لايبقي من القرآن الاّ رسمه، و لا من الاسلام الاّ اسمه يسمّون به و هم أبعد الناس منه، مساجدهم عامرة، و هي خراب من الهدي، فقهاء ذلک الزمان شرّ فقهاء تحت ظلّ السماء، منهم خرجت الفتنة و اليهم تعودُ». (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحار الانوار ج 52، باب 25، ح 21).

[19] حضرت علي (عليه السلام) در جواب سؤال صعصعة بن صوحان که پرسيده بود: «متي يخرج الدجال؟» علايمي آورده است، از جمله فرمود: «اذا باعوا الدين بالدنيا» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 26).

[20] در ادامه ي نقل علايم ظهور حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: «و اتبعوا الاهواء» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 26).

[21] قال علي (عليه السلام): «وتفقه لغير الدين» (مجلسي، [علامه] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 26).

[22] امام صادق (عليه السلام) در توصيف جامعه ي مسلمانان در زمان غيبت مي فرمايد: «و رأيتَ البدع و الزنا قد ظهر، و رأيتَ من يعتدّون بشاهد الزور و رأيتَ الحرام يحلّل و رايت الحلال يحرّم، و رايت الذين بالرأي مطل الکتاب و احکامه...» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 147).

[23] امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «إنّ قائمنا اذا استقبل من جهل الناس اشدّ مما استقبله رسول الله (صلي الله عليه وآله) من جُهال الجاهلية، قلتُ کيف ذاک؟ قال انّ رسول الله أتي الناسَ و هم يعبدون الحجارة و الصخور وَالعيدان و الخشب المنحوثة و انّ قائمنا اذا قام اتي الناس و کلّهم يتاوّلُ عليه کتاب الله، يحتجّ عليه به» (النعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة، باب 17، ح 1).

[24] امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «و رأيتَ الناس قد استووا في ترک الامر بالمعروف و النهي عن المنکر و ترک التدين به، و رأيتَ رياح المنافقين و اهل النفاق دائمة و رياح اهل الحق لاتحرک». (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 147).

[25] امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «و رأيتَ الناس قد استووا في ترک الامر بالمعروف و النهي عن المنکر و ترک التدين به، و رأيتَ رياح المنافقين و اهل النفاق دائمة و رياح اهل الحق لاتحرک». (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 147).

[26] عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال: «قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) سيأتي علي امتي زمان تخبث فيه سرائرهم، و تحسن فيه علانيتهم طمعاً في الدنيا، لايريدون به ما عندالله عزّوجلّ يکون امرهم رياء لايخالطه خوف يعمّهم الله منه بعقاب فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجاب لهم» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 20).

[27] عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال: «قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) سيأتي علي امتي زمان تخبث فيه سرائرهم، و تحسن فيه علانيتهم طمعاً في الدنيا، لايريدون به ما عندالله عزّوجلّ يکون امرهم رياء لايخالطه خوف يعمّهم الله منه بعقاب فيدعونه دعاء الغريق فلا يستجاب لهم» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 20).

[28] رسول خدا (صلي الله عليه وآله) اشاره مي فرمايد که از قرآن فقط رسمش و اسلام اسمش باقي مي ماند، بعد مي فرمايد: «مساجدهم عامرة و هي خراب من الهدي» (المجلسي، [العلامة] محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 21).

[29] ابن نباته از حضرت علي (عليه السلام) نقل مي کند که فرمود: «انّ بين يدي القائم سنين خَدّاعة يکذّب فيها الصادق و يصدّق فيها الکاذب» (النعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة باب 14، ح 62).

[30] حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:«و کان الحلم ضعفاً والظلم فخراً». (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار،ج 52، باب 25، ح 26).

[31] عن محمد بن مسلم: قلت له:«يابن رسول الله متي يخرج قائمکم؟» قال ابوجعفر (عليه السلام): «... و قبلتْ شهادات الزور، و ردّتْ شهادات العدل...» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 24).

[32] عن جعفر (عليه السلام) عن ابيه: انّ النبي (صلي الله عليه وآله) قال: «کيف بکم اذا فسد نساءکم و فسق شبابکم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر» فقيل له: «و يکون ذلک يا رسول الله؟» قال: «نعم و شرّ من ذلک؟ کيف بکم اذا امرتم بالمنکر او نهيتم عن المعروف»، قيل: «يا رسول الله و يکون ذلک؟» قال: «نعم و شرّ من ذلک کيف بکم اذا رايتم المعروف منکراً و المنکر معروفاً» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 2).

[33] در متون روايي معصومين عليهم السلام خبر از هم جنس بازي در زمان غيبت داده اند. از باب نمونه: محمد بن مسلم از ابا جعفر عليه السلام نقل ميکندکه فرمود:«و اکتفي الرجال بالرجال، و النساء بالنساء.» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج52، باب 25، ح 24). و يا ابوعبدالله عليه السلام در حديثي از حمران نقل کرد، در چند موضع به اين فساد اخلاقي اشاره کرده است.

[34] علي بن هلال از پدرش از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل ميکندکه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) درضمن ذکر مناقب اهل بيت (عليهم السلام) فرمود:«يا فاطمة و الذي بعثني بالحق إنّ منهم مهديّ هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل وأغار بعضهم علي بعض فلا کبير يرحم صغيراً و لا صغير يوفّر کبيراً...» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار،ج 51، باب 1، ح 37، الخامس).

[35] المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارلانوار، ج 52، باب 25، ح 2.

[36] المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، باب 1، ح 37، الخامس.

[37] ابو حمزه ثمالي از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند که آن حضرت فرمود: «يا ابا حمزة لا يقوم القائم (عليه السلام) الاّ علي خوف شديد... و اختلاف شديد بين الناس، و تشتُّت في دينهم و تغيُّر من حالهم حتّي يتمنّي المتمنّي الموتَ صباحاً و مساء من عُظْم ما يري مِن کَلَبِ الناس، و اَکلِ بعضهم بعضاً». (النعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة، باب 13، ح 22).

[38] ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) نقل مي کند که فرمود: «لابدّ ان يکونَ قُدَّام القائم سَنَةٌ يجوعُ فيها الناس و يُصيبُهم خوفٌ شديدٌ مِن القتل نقص مِن الاموال...» (النعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة، باب 14، ح 6).

[39] المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، باب 1، ح 37، الخامس.

[40] همان.

[41] در حديث حمران از ابوعبدالله (عليه السلام) آمده است که آن حضرت فرمود: «رأيتَ السلطان يحتکر الطعام و رأيتَ أموال ذوي القربي تقسيم في الزور...» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 147).

[42] مجلسي، [علامه] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 147.

[43] از ابوعبدالله (عليه السلام):«و رأيتَ الرجل اذا مرّ به يوم و لم يکسب فيه الذنب العظيم، من فجور او بخس مکيال او ميزان، أو غشيان حرام، أو شرب مسکر کثيباً حزيناً يحسب أن ذلک اليوم عليه وضعية من عمره» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحار الانوار، ج 52، باب 25، ح 147).

[44] در توصيف جامعه ي قبل از قيام قايم، ابوعبدالله (عليه السلام) مي فرمايد: «کان صاحب المال اعزّ من المؤمن» (مجلسي، [علامه] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 147).

[45] در ادامه ي روايت پيشين امام ابوعبدالله (عليه السلام) مي فرمايد: «و رأيتَ الولاة يقربون اهل الکفر و يباعدون أهل الخير، و رأيتَ الولاة يرتشون في الحکم، و رأيتَ الولاية قبالة لمن زاد».

[46] در حديث نزال بن سبرة حضرت علي (عليه السلام) درجواب سؤال صعصعة بن صوحان که پرسيد:«متي يخرج الدجال؟» فرمود: از جمله علامت آن اين است:«و الظلم فخراً و کانت الامراء فجرة و الوزراء ظلمة.» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 26).

[47] قزويني، سيد محمد کاظم، الامام المهدي من المهد الي الظهور، ص ص 525 ـ 528.

[48] النعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة، باب 13، ح 14.

[49] همان، احاديث 18 ـ 24.

[50] پيشين، باب 15، ح 2.

[51] پيشين، باب 10، ح 5.

[52] پيشين، باب 17، ح 1.

[53] المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، باب 1، ح 37، الخامس الثلاثون.

[54] النعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، باب 13، ح 26.

[55] المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، باب 1، ح 37، الثاني عشر.

[56] همان، ج 52، باب 25، ح 24 و باب 27، ح 5.

[57] همان، ج 51، باب 1، ح 37، کليه ي روايت هايي که حکايت از ايجاد عدل در تمام کره ي خاکي مي کند نشان مي دهد که ظلم و جور برداشته مي شود و شرک از گيتي رخت برمي بندد.

[58] پيشين، ج 52، باب 25، ح 24 و باب 27، ح 5 و 11 و نيز: ج 51، باب 1، ح 25 و 37.

[59] النعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة، باب 10، ح 8.

[60] همان، باب 13، ح 20.

[61] در متون روايي آمده است که سيرت و سنت امام مهدي (عج) همان سيرت و سنت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) است. قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) «يخرج رجل من اهل بيتي يواطئ اسمه اسمي و خلقه خلقي يملأها قسطاً و عدلاً». (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، باب 1، ح 37، الثالث و عشرون). (مضمون روايت فوق در روايت الحادي و عشرون، الخامس و عشرون نيز آمده است.).

عبدالله بن عطا گويد از امام صادق (عليه السلام) در باب سيرت حضرت مهدي (عج) سؤال کردم، آن حضرت فرمود: «يصنع ما صنع رسول الله (صلي الله عليه وآله) يهدم ما کان قبله کما هدم رسول الله (صلي الله عليه وآله) امر الجاهلية و يستأنف الاسلام جديداً». (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 27، ح 108، مضمون آن در 97، 112، 192)

ابو بصير از امام صادق (عليه السلام) نقل مي کند که فرمود: «لايخرج القائم حتّي يکونَ تکمِلَة الحلقةِ» و در توضيح تکملة الحلقة مي فرمايد: «ثمّ يُهزّ الرايةَ و يسيرُ بها فلا يبقي احدٌ في المشرق و لا في المغرب الاّ لعنها و هي راية رسول الله (صلي الله عليه وآله) نزل بها جبرئيل يوم بدر» (النعماني،محمدبن ابراهيم،الغيبة،باب 19،ح2)

امام صادق (عليه السلام): «والله کأني انظر اليه دخل مکة و عليه بردة رسول الله (صلي الله عليه وآله) و علي رأسه عمامة صفراء و في رجليه نعلا رسول الله المخصوصة». (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، باب 28، روايت مفضل بن عمر)

امام صادق (عليه السلام):«يلبس درعَ رسول الله» امام مهدي (عج) زره رسول را ميپوشد. (النعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة، باب 19، ح 4).

[62] نعماني درباب 19،پنج حديث ميآورد مبني برآن که پرچم حضرت مهدي (عج) همان پرچم رسول الله (صلي الله عليه وآله) درروز بدر است.

امام صادق عليه السلام:«وهي راية رسول الله صلي الله عليه وآله نزل بها جبرئيل يوم بدر سير به» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 27، ح 129).

[63] در باب تعداد ياران خاص او، در روايت ها سيصد و سيزده نفر ذکر شده اند.

امام باقر عليه السلام:«اصحاب القائم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً» (النعماني، محمدبن ابراهيم، الغيبة، باب 20، ح 8، مضمون آن در روايات 9و 7 و 6 و در بحارالانوار، ج 52، باب 27، ح 157 و 158 و باب 28،حديث مفضل بن عمر و در ديگر روايات آمده است).

[64] مفضل بن عمراز امام صادق (عليه السلام) ازمحل حکومت امام مهدي (عج) پرسش ميکند.امام در پاسخ ميفرمايد:«دار ملکه الکوفة، ومجلس حکمه جامعها، وبيت ماله ومقسم غنائم المسلمين مسجد السهلة» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار،ج 53، باب 28،روايت مفضل بن عمر)

در همه ي اين روايت ها شخصيت، ويژگي، عمل کرد و حتي نوع پوشش، محل حکومت و کيفيت آن يادآور عصر رسول الله (صلي الله عليه وآله) و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. اهدافي را که آن دو بزرگوار از دين و حکومت داشته اند و در صدد اجراي آن بوده اند اما در عمل به خاطر وجود موانع نتوانسته اند آن را اجرا کنند که از جمله ي آن موانع در عصر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وجود ابوسفيان صاحب قدرت و ظلم و در عصر حضرت علي (عليه السلام) عمرو عاص هاي صاحب تزوير و نهروانيان خشک و بي مغز بوده اند. امام مهدي (عج) با وجود مواجه شدن با اين نوع موانع با عنايت الهي و به مدد يارانش آن ها را برداشته و همان اهداف رسول خدا (صلي الله عليه وآله) و حضرت علي (عليه السلام) را اجرا خواهد کرد که اين تکرار نيم قرن اول اسلام در پايان تاريخ است و شناخت دقيق صدر اسلام در حقيقت شناخت حکومت امام مهدي (عج) نيز هست.

[65] باب هجدهم کتاب الغيبة اثر مرحوم محمدبن ابراهيم النعماني به ذکر مسأله ي سفياني اختصاص يافته است. در اين باب هيجده روايت مي آورد. خروج سفياني مطابق روايت ها امري حتمي است. او فردي فاسق، حيله گر و مکار است. علامه ي مجلسي در بحارالانوار، جلد پنجاه و دوم، باب بيست و پنجم روايات فراواني در باب خروج سفياني آورده است. مانند روايات: 87، 102، 101، 130. در روايات خروج دجال از علايم ظهور حضرت مهدي (عج) به حساب مي آيد و حضرت علي (عليه السلام) در پاسخ سؤال ابن نباتة از دجال سخن گفته است: «الاّ انّ الدجال صائد بن الصيد فالشقيّ من صدّقه و السعيد من کذبه» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، باب 25، ح 26).