بازگشت

حديث 04


عن کتاب البيان - اتيت ابا سعيد الخدري فقلت له هل شهدت بدرا فقال: نعم فقلت: الا تحدثني بشيي ء مما سمعته من رسول الله في علي و فضله؟ فقال بلي اخبرک ان رسول الله مرض مرضة نقه منها، فدخلت عليه فاطمة عليهاالسلام تعوده، و انا جالس عن يمين رسول الله ص، فلما رأت ما برسول الله من الضعف خنقتها العبرة حتي بدت دموعها علي خدها فقال: لها رسول الله ما يبکيک يا فاطمة اما علمت ان الله تعالي اطلع الي الارض اطلاعة فاختار منها اباک فبعثه نبيا، ثم اطلع ثانية فاختار بعلک فاوحي الي فانکحته و اتخذته و صيا، اما علمت انک بکرامة الله تعالي اياک زوجک اعلمهم علما و اکثرهم حلما و اقدمهم سلما فضحکت و استبشرت فاراد رسول الله ان يزيدها مزيد الخبر کله الذي قسمه الله لمحمد و آل محمد ص فقال: لها يا فامة و لعلي ثمانية اضراس يعني مناقب: ايمان بالله و رسوله و حکمته و زوجته، و سبطاه الحسن و الحسين، و امره بالمعروف و نهيه عن المنکر، يا فاطمة انا اهل بيت اعطينا ست خصال لم يعطها احد من الاولين و لا يدرکها احد من الآخرين غيرنا اهل البيت، نبينا خير الانبياء و هو ابوک و وصينا خير الاوصياء و هو بعلک، و شهيدنا خير الشهداء و هو حمزة عم ابيک و منا سبطا هذه الامة و هما ابناک، و منا مهدي الامة الذي يصلي عيسي خلفه ثم ضرب علي منکب الحسين، فقال: من هذا مهدي الامة، و رواه الشيخ في غيبته قال: رسول الله و الذي نفسي بيده ان مهدي هذه الامة الذي يصلي عيسي خلفه منا ثم ضرب يده علي منکب الحسين و قال: من هذا من هذا.

حديث چهارم - در کتاب بيان و عيون المعجزات (علم الهدي) و غيبت (شيخ طوسي) و دلائل الامامه از ابي سعيد خدري نقل مي کنند ابي



[ صفحه 18]



هارون عبدي گفت آمدم نزد ابي سعيد و به او گفتم آيا حاضر بودي در جنگ بدر، او گفت: بلي، گفتم آيا حديث مي کني چيزي از آنچه شنيده ئي از رسول خدا درباره ي علي ع و فضل او؟ گفت بلي خبر دهم ترا که رسول خدا ص در بيماري موت بود که فاطمه ع وارد شد و من نشسته بودم طرف راست رسول خدا ص، وقتي فاطمه ع پدر را به آن حالت ضعف مشاهده نمود گلويش از گريه گرفت تا اين که اشکش به صورتش جاري شد، رسول خدا ص فرمود: چرا گرياني اي فاطمه جان، آيا مي داني خداي تعالي نظر افکند به زمين و اختيار نمود پدرت را و مبعوث نموده او را به رسالت، سپس نظر کرد و شوهرت را اختيار نموده و وحي کرد به من که تو را به نکاح او درآورم، و او را وصي خود قرار دهم، آيا مي داني تو از کرامت حق تعالائي که شوهر ترا اعلم امت قرار داد از لحاظ علم و حلم و مقدم داشت اسلام آوردنش را، فاطمه ع تبسم نمود و رسول خدا زياد کرد براي او زيادتهاي خير و خوبي را، سپس فرمود: اي فاطمه جان براي علي هشت منقبت است، ايمان به خدا و رسول، حکمت، زوجه اش، دو پسرش، امر به معرف، ناهي از منکر، اي فاطمه جان من که از اهل بيت هستم خداوند عطا نموده به من شش خصلت که به احدي عطا ننموده از اولين و درک نخواهد کرد کسي از آخرين غير از ما اهلبيت، پيامبرش بهترين پيامبران که پدر تست و وصي ما بهترين وصيين و او شوهر تست، و شهيد ما بهترين شهداء و او حمزه عموي پدت است، و از ما دو سبط اين امت است و آن دو فرزندان تست و از ما است مهدي (صاحب الزمان) اين امت آن کسي که عيسي نماز خواند پشت سر او، سپس زد بر کتف حسين ع و فرمود: از اين است از اين است.



[ صفحه 19]



از محمد صالح مازندراني مقيم سمنان يک از ده بند او



اي که در جمع ائمه همه ممتازي و مفرد

گرچه هست از تو علي و حسنين افضل و امجد



کوکبت ديد فروزنده به معراج محمد ص

حلقه بر گرد تو يک سلسله خوش يازده بر زد



مي درخشيد ز تو عالم انوار مجرد

او ملک برده ز مهدت به سراپرده ايزد



مرحبا گفت خداوند بدان عيد مؤيد

به تو اعمال پذيرم به تو اعمال کنم رد



بتو بخشم بتو گيرم بتو هم فتح و بتو رسد

بتو روزي و همي تنگ و فراخ از خوش و از بد



زادگاه تو چراغي است که خاموش نگردد

نام آن خانه حمد است و به حمد است محمد ص



وان چراغي است که تا روز ظهور تو درخشد

بيعت هيچ که بر گردن تو بند نبندد



از لقبهاي تو دارند ملايک همه مشهد

اوصيا را نشد اينان لقبي ورد و زبان زد



تو بهر بحر و بري حاضر و سرداب تو معبد

هست آيات و علامات تو ناچار صدش عد



نام تو شد به همه کام ملل قند مجدد

و استمع يوم ينادي سخن از روز تو گويد



از ظهور تو خبر داده کتاب الله احمد

تا که بر پاي به دستت علم حمد نمائي





[ صفحه 20]





حجة بن الحسن اي آنکه ولي الله مائي

تو بزرگي و در آئينه کوچک ننمائي



از صدرالشريعه تنکابني



روح مجسمي که بدش لامکان مکان

جسم مجردي که بدش در سما قرار



روحي که ساخت کالبدش را بدست خويش

نقاش قدرت ازلي پشت نه حصار



روح است اي عجب ز چه رو پس مجسم است

جسم است از چه رو نبود پس علاقه دار



آن علتي که ممکن واجب نما بود

و آن حجتي که واجب و امکانيش شعار



انسان کاملي که بود منشأ کمال

ام الکتاب شاهد غيبي هشت و چار



عنقاي قاف سرمدي و موجد عقول

مصداق اسم اعظم و در قاف حق نگار



سبط رسول نجل علي زاده بتول

پور حسن سليل حسين دوده ي کبار



مولاي عصر حجت حق صاحب الزمان

مهدي خلق قائم موعود کردگار





[ صفحه 21]



ايضا- حديث عن کتاب يوم الخلاص قال موسي الکاظم عليه السلام: طوبي لشيعتنا المتمسکين بحبنا في غيبة قائمنا، الثابتين علي موالاتنا و البرائة من اعدائنا اولئک منا و نحن منهم، و قد رضوا بنا ائمة و رضينا بهم شيعة، طوبي لهم! هم و الله معنا في درجتنا يوم القيامة.

ترجمه حديث - حضرت موسي الکاظم ع فرمود: خوشا به حال شيعيان ما که تمسک به دوستي ما دارند در غيبت قائم ما، آنان ثابت اند بر دوستي و موالات ما و بيزارند از دشمنان ما، آنان از مايند و ما از ايشان، و محققا راضي اند به ما و ما هم راضي هستيم به آنان که شيعه اند، خوشا به حال ايشان، ايشان والله با مايند در درجات ما روز قيامت.