حديث 14
عن کمال الدين، عن الحسين بن خالد عن الامام علي بن موسي الرضا عليه السلام عن آبائه الکرام عن حسين بن علي عليهماالسلام عن ابيه أميرالمؤمنين ع انه قال: التاسع من ولدک يا حسين هو القائم بالحق، و المظهر للدين، و الباسط للعدل قال الحسين فقلت: له يا أميرالمؤمنين و ان ذلک لکائن فقال ع: اي و الذي بعث محمدا بالنبوة و اصطفاه علي جميع البرية و لکن بعد غيبته و حيرة فلا يثبت فيها علي دينه الا المخلصون المباشرون لروح اليقين الذين اخذ الله عزوجل ميثاقهم بولايتنا و کتب في قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه.
حديث چهاردهم - صدوق از حسين بن خالد نقل کند که حضرت امام علي بن موسي الرضا عليه السلام از پدران کرامش از أميرالمؤمنين حديث کند که فرمود: يا حسين نهمين فرزند تو قائم به حق و ظاهر کننده دين و بسط دهنده عدل است، حضرت حسين عرض کرد: يا أميرالمؤمنين ع همانا اين از وقايع حتميه است، أميرالمؤمنين فرمود: بلي به آن کسي که پيامبر را به نبوت برگزيده و بر جميع مخلوقات قرار داد، و لکن بعد از غيبت او ثابت نمي مانند مگر مخلصون که مباشرت دارند باروخ اليقين آناني که خداوند عهد و ميثاق گرفته، ايشان را به ولايت ما و نوشته شده در قلبهايشان ايمان و مؤيد هستند به روح از قائم.
[ صفحه 40]
از کلامي
در ولادت با سعادت صاحب الزمان (ع)
وقت نشاط و خرمي شيعيان رسيد
روز توليد شه کون و مکان رسيد
ناموس دهر را چو زمين آستين فشاند
بر آسمان فروغ از اين آستان رسيد
ناراحتان ظلمت اهل فساد را
نور هدي و صاحب عصر و زمان رسيد
با مقدم مبارک وي شد جهان جنان
نور رخش به سلسله ي کهکشان رسيد
رو اي صبا به گلشن پژمرده مژده ده
بلبل دگر نوا نکند باغبان رسيد
فجر طلوع صبح سعادت شد آشکار
فخر ملوک خسرو گوهر فشان رسيد
دلدادگان حسن خداداد شاد باد
معشوق دل نواز دل عاشقان رسيد
افسانه گشت چشمه ي ظلمات هان بيا
آب حيات زندگي جاودان رسيد
بار غم فراق ز دلخستگان گرفت
آن مژده کز وصال شه انس و جان رسيد
بر رهروان راه طريقت نويد باد
نور جبين رهبر اين کاروان رسيد
[ صفحه 41]
شاها زبان به مدح تو بگشود زين سبب
بر نطق ناتوان کلامي توان رسيد
از پيروي
دنيا پر از ترانه الله اکبر است
دنيا ز ظلم و جور پليدان چو تيره شد
فسق و فجور بر همه آفاق چيره شد
چشم عدو به ساحت اسلام خيره شد
از بهر حفظ دين محمد (ص) ذخيره شد
مردي که بر همه سر و سالار و سرور است
اي قائم محمد (ص) اي پيشواي دين
آشفته شد ز جور عدو وضع مسلمين
اسلام شد ضعيف ز جور معاندين
شد وقت آنکه مرکب شاهي کني تو زين
ظاهر کن آن وجود که مهر منور است
يا صاحب الزمان (ع) به ظهورت مکن درنگ
بگرفته است آينه قلبها ز زنگ
بر شيعيان و آل علي گشته عرصه تنگ
محشور گشته عده ئي با فرقه فرنگ
گر بشمرم مفاسد آن شرم آور است
دنيا بود بدون فروغ تو تيره شب
افتاده ايم سخت به رنج و غم و تعب
شد وقت آنکه تيغ کشي اي شه عرب
بهر قصاص خون حسين (ع) شاه تشنه لب
شاهنشهي که کشته شمشير و خنجر است
[ صفحه 42]
چون مرغ پرشکسته فتاديم در قفس
غير از وجود تو نبود هيچ دادرس
يا صاحب الزمان (ع) تو بفرياد ما برس
تنها نه چشم پيروي بر اين در است و بس
چشم تمام مردم دنيا بر اين در است
از دکتر رسا
مديحه حضرت صاحب العصر
صبح پيکي ز مسيحا دم جانان آمد
گفت برخيز که آرام دل و جان آمد
مي کند مرغ سحر زمزمه بر شاخه گل
که ز نرگس ثمري پاک به دوران آمد
دعوي رهبري اي جعفر کذاب خطاست
که به صد جلوه برون حجت يزدان آمد
سحر از پرده نشينان حريم ملکوت
نغمه برخاست که آن خسرو خوبان آمد
مه تابان امامت ثمر باغ رسول
در سحرگاه شب نيمه شعبان آمد
تابش نور رخش بر همه ذرات وجود
روشني بخش چو خورشيد درخشان آمد
وارث علم نبي قوت بازوي علي
بهر افراشتن پرچم قرآن آمد
چهره اي زهره بپوشان که ز بام ملکوت
زهره فاطمه با چهره ي تابان آمد
[ صفحه 43]
مظهر حسن حسن اوست که با وجه حسن
پي آرامش دلهاي پريشان آمد
آنکه اندر تن او خون حسين ابن علي است
پي خون خواهي سالار شهيدان آمد
در ره زهد و عبادت چو علي ابن حسين
سوي حق قافله را سلسله جنبان آمد
علم باقر همه با اوست که با مشعل نور
رهبر جامعه ي بي سر و سامان آمد
تا ز ناپاک کند مذهب صادق را پاک
با دو صد معجزه و حجت و برهان آمد
همچو کاظم که بود قبله حاجات به خلق
دردمندان جهان را پي درمان آمد
چون رضا تا کند او تکيه به او رنگ علوم
وارث خسرو دين شاه خراسان آمد
اوست سرچشمه تقوي و فضيلت چو جواد
منبع فيض و جوانمردي و احسان آمد
هادي وادي حق از پي ارشاد بشر
با چراغ خرد و دانش و عرفان آمد
يادگاري بود از عسکري آن حجت حق
تا جهان را کند از عدل گلستان آمد
قائم آل محمد (ص) شه اقليم وجود
هان به فرماندهي عالم امکان آمد
[ صفحه 44]
اي شه منتظر از منتظران چهره مپوش
که دگر جان به لب از محنت دوران آمد
خسروا جز تو درين ملک سليماني نيست
کي رسد مژده به موران که سليمان آمد
از فتي تبريزي
آيينه غيب نما
اي نهان ساخته از ديده ي ما صورت خويش
به دراز پرده ي غيب آي و نما طلعت خويش
طاق شد طاقت ياران بگشا پرده ز رخ
اي نهان ساخته از ديده ي ما صورت خويش
نه همين چشم به راه تو مسلمانانند
عالمي را نگران کرده ئي از غيبت خويش
آمد از غيبت تو جان به لب منتظران
همه دادند ز کف حوصله و طاقت خويش
بي رخت بسته به روي همه درهاي اميد
بگشا بر رخ احباب دراز رحمت خويش
گرچه غرقيم به درياي گناهان، ليکن
شرم ساريم و خجالت زده از غفلت خويش
روي دل سوي تو داريم به صد عجز و نياز
جز تو ابراز نداريم به کس حاجت خويش
جز تو ما را نبود ملجائي اي حجت حق
باد سوگند ترا بر شرف و عصمت خويش
دست ما گير که بيچارگي از حد بگذشت
بگشا مشگل ما را به يد همت خويش
[ صفحه 45]
روزگاريست که از جهل و نفاق و نخوت
هر کسي رنج کسان مي طلبد، راحت خويش
تا که بر کار خلايق سر و سامان بخشي
گير با دست خدائي علم نهضت خويش
توئي آن گوهر يکدانه ي درياي وجود
که خداوند جهان خواند ترا حجت خويش
ساخت حق آينه ي غيب نما روي ترا
نگرد خواست در آن آينه تا طلعت خويش
هست ميلاد همايون تو آن عيد که حق
در چنين روز عيان کرد مهين آيت خويش
يافت زان روي، شرف نيمه شعبان کامروز
شامل حال جهان کرد خدا رحمت خويش
قرب حق يافت به تحقيق کسي کو به صفا
با تو پيوست و گسست از دگران الفت خويش
خوش زدي دم ز مديح ولي عصر (فتي)
که فزودي به بر اهل ولا حرمت خويش
کوش در بندگي آل علي با دل و جان
تا کند شامل حال تو خدا رحمت خويش
[ صفحه 46]
ايضا حديث عن کتاب يوم الخلاص قال رسول الله ص: طوبي لمن ادرک قائم بيتي و هو مقتد به قبل قيامه يتولي وليه و يتبرأ من عدوه و يتولي الائمة الهادين من قبله، اولئک رفقائي، و ذو و ودي و مودتي، و اکرم امتي علي يوم القيامة، طوبي لمن لقيه، و طوبي لمن احبه و طوبي لمن قال به، ينجيهم الله من الهلکة و بالاقرار بالله و رسوله، و يجمع الائمة يفتح الله لهم الجنة، مثلهم في الارض کمثل المسک الذي يسطع ريحه فلا يتغير ابدا و مثلهم في السماء کمثل القمر المنير الذي لا يطفأ ابدا.
ترجمه حديث رسول خدا ص فرمود: خوشا به حال کساني که درک کند زمان قائم از اولاد مرا و اقتدا کند به او قبل از قيامش به دوستي او و بيزاري از دشمن او و به دوستي امامان هادي از قبل او هم داشته، آنان رفقاي منند و صاحب دوستي و مودت و اکرام کنند امت مرا بر من روز قيامت، خوشا براي کساني که او را ملاقات کنند، خوشا به حال کساني که دوست اويند و خوشا به حال کساني که خداوند آنان را از هلاکت نجات دهد و به اقرار به خدا و رسولش و جمع مي نمايد امامان را و مي گشايد خدا براي آنان بهشت را، مثل آنان در زمين مانند مشکي که بوي آن فراگير است و تغيير نمي کند هيچگاه و مثل آنان در آسمان مانند ماه نور دهنده است که خاموش نمي شود.