بازگشت

ذکر نصوص وارده در حق امام عصر از طريق اهل سنت


و ما در اينجا اکتفا ميکنيم به آنچه علامه مجلسي رحمه الله در کتاب «حق اليقين» ذکر کرده و هرکه طالب تفصيل است رجوع کند به کتاب «نجم ثاقب» و غير آن. فرموده: بدان که احاديث خروج مهدي عليه السلام را خاصه و عامه به طرق متواتره روايت کرده اند چنانکه در «جامع الاصول» از «صحيح بخاري» و «مسلم» و «ابي داود» و «ترمذي» از ابوهريره روايت کرده است که رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: به حق آن خداوندي که جانم در دست قدرت او است نزديک است نازل شود فرزند مريم که حاکم عادل باشد پس چليپاي نصاري را بشکند و خوکها را بکشد و جزيه را برطرف کند، يعني از ايشان به غير اسلام چيزي قبول نکند و چندان مال فراوان گرداند که مال را دهند و کسي قبول نکند پس گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: چگونه خواهيد بود در وقتي که نازل شود در ميان شما فرزند مريم و امام شما از شما باشد يعني مهدي عليه السلام.

و در «صحيح مسلم» از جابر روايت کرده است که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: پيوسته طايفه اي از امت من مقاتله بر حق خواهند کرد وغالب خواهند بود تا روز قيامت پس فرمود: خواهد آمد عيسي پسر مريم پس امير ايشان خواهد رفت بيا با تو نماز کنيم، او خواهد گفت نه شما بر يکديگر اميريد براي آنکه خدا اين امت را گرامي داشته است.

و در «مسند ابو داود و ترمذي از ابن مسعود روايت کرده است که حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم فرمود که اگر از دنيا نمانده باشد مگر يک روز البته حق تعالي آن روز را طولاني خواهد کرد تا آنکه برانگيزاند در آن روز مردي از امت من يا از اهل بيت مرا که نام او موافق نام من مي باشد و پر کند زمين را از عدالت چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد. و به روايت ديگر منقضي نشود دنيا تا پادشاه عرب شود مردي از اهل بيت من که نامش موافق نام من باشد.

و از ابوهريره روايت کرده اند که اگر باقي نماند از دنيا مگر يک روز خدا طول دهد آنروز را تا پادشاه شود مردي از اهل بيت من که موافق باشد نام او با نام من. و در «سنن ابوذر» روايت کرده است از علي عليه السلام که حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم فرمود که اگر از دهر و روزگار باقي نماند مگر يک روز البته برانگيزاند خدا مردي را از اهل بيت من که پر کند زمين را از عدل چنانچه پر شده باشد از جور. و ايضا در «سنن ابوداود» از ام سلمه روايت کرده است که حضرت فرمود که مهدي از عترت من از فرزندان فاطمه است. و ابوداود و ترمذي روايت کرده اند از ابوسعيد خدري که حضرت فرمود که مهدي از فرزندان من گشاده پيشاني و کشيده بيني باشد و زمين را مملو کند از قسط و عدالت چنانچه مملو شده باشد از ظلم و جور و هفت سال پادشاهي کند. و باز روايت کرده اند که ابوسعيد گفت که ما ميترسيديم که بعد از پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم بدعتها به هم رسد پس سؤال کرديم از آن حضرت، فرمود: در امت من مهدي خواهد بود بيرون خواهد آمد و پنج سال يا نه سال پادشاهي کند پس مردي به نزد او خواهد آمد و خواهد گفت اي مهدي عطا کن به من، حضرت آن قدر زر در دامنش بريزد که دامنش پر شود.

و در «سنن ترمذي» از ابواسحاق روايت کرده است که حضرت امير عليه السلام نظر کرد روزي به پسر خود حسين عليه السلام پس فرمود: اين پسر من، سيد و مهتر قوم است چنانکه حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم او را سيد نام کرد، و از صلب او مردي بيرون خواهد آمد که نام پيغمبر شما را دارد و شبيه است به او در خلقت و شبيه است به او در خلق و زمين را پر از عدالت خواهد کرد.

و حافظ ابونعيم که از محدثين مشهور عامه است چهل حديث از صحاح ايشان روايت کرده است که مشتملند بر صفات و احوال و اسم و نسب آن حضرت و ازجمله آنها از علي بن هلال از پدرش روايت کرده است که گفت: رفتم به خدمت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم در حالتي که آن حضرت از دنيا مفارقت ميکرد و حضرت فاطمه عليها السلام نزد سر آن حضرت نشسته و ميگريست، چون صداي گريه آن حضرت بلند شد حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم سر به جانب او برداشت و فرمود: اي حبيبه من فاطمه! چه چيز باعث گريه تو شده است؟ فاطمه گفت: ميترسم که امت تو بعد از تو مرا ضايع گذارند و رعايت حرمت من ننمايند، حضرت فرمود: اي حبيبه من! مگر نميداني که خدا مطلع شد بر زمين مطلع شدني پس اختيار کرد از آن پدر تو را پس او را مبعوث گردانيد به رسالت خود، پس بار ديگر مطلع گرديد و برگزيد شوهر تو را و وحي کرد به سوي من که تو را به او نکاح کنم. اي فاطمه! خدا به ما عطا کرده است هفت خصلت را که به احدي پيش از ما نداده است و به احدي بعد از ما نخواهد داد، منم خاتم پيغمبران و گراميترين ايشان بر خدا و محبوبترين خلق به سوي خدا و من پدر توام و وصي من بهترين اوصياء است و محبوبترين ايشان است به سوي خدا و او شوهر تست، و شهيد ما بهترين شهيدان است و محبوبترين ايشان است به سوي خدا و او حمزه عم پدر و «عم» شوهر تست و از ما است آنکه دو بال خدا به او داده است که پرواز ميکند در بهشت با ملائکه هرجا که خواهد و او پسرعم تو و برادر شوهر تست، و از ما است دو سبط اين امت و آنها دو پسر تواند حسنين وايشان بهترين جوانان بهشتند، و پدر ايشان به حق آن خدايي که مرا به حق فرستاده است بهتر است از ايشان، اي فاطمه! به حق خداوندي که مرا به حق فرستاده است که از حسن و حسين به هم خواهد رسيد مهدي اين امت و ظاهر خواهد شد در وقتي که دنيا پر از هرج و مرج شود و فتنه ها ظاهر گردد و راه ها بسته شود و غارت آورند مردم بعضي بر بعضي، نه پيري رحم کند بر کودکي و نه کودکي تعظيم کند پيري را پس خدا برانگيزاند در آن وقت از فرزندان ايشان کسي را که فتح کند قلعه هاي ضلالت را و دلهايي را که غافل از حق باشند و قيام نمايد به دين خدا در آخرالزمان، چنانچه من قيام نمودم و پر کند زمين را از عدالت، چنانچه پر از ظلم وجور باشد. اي فاطمه! اندوهناک مباش و گريه مکن که خداي عز و جل رحيمتر ومهربانتر است بر تو از من به سبب منزلتي که نزد من داري و محبتي که از تو در دل من است، و خدا تو را تزويج کرده است به کسي که حسبش از همه بزرگتر است و منصبش از همه گراميتر است و رحيمترين مردم است بر رعيت و عادلترين مردم است در قسمت بالسويه و بيناترين مردم است به احکام الهي و من از خدا سؤال «درخواست» کردم که تو اول کسي باشي از اهل بيت من که به من ملحق شوند، وعلي عليه السلام فرمود که فاطمه عليها السلام نماند بعد از حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم مگر هفتاد و پنج روز که به پدر خود ملحق گرديد.

مؤلف «علامه مجلسي» گويد: که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، مهدي عليه السلام را به حسنين عليهما السلام هر دو نسبت داد براي آنکه از جهت مادر از نسل حضرت امام حسن عليه السلام است، زيرا که مادر حضرت امام محمد باقر عليه السلام دختر امام حسن عليه السلام بود و چند حديث ديگر روايت کرده است که از نسل حضرت امام حسين عليه السلام است. و دارقطني که از محدثين مشهور عامه است همين حديث را طولاني از ابوسعيد خدري روايت کرده است و در آخر شگفته است که حضرت فرمود: از ما است مهدي اين امت که عيسي در عقب او نمازخواهد کرد، پس دست زد بر دوش حسين عليه السلام و فرمود که از اين به هم خواهد رسيد مهدي اين امت.

و ايضا ابونعيم از حذيفه و ابوامامه باهلي روايت کرده است که مهدي عليه السلام رويش مانند ستاره درخشان است و بر جانب راست روي مبارکش خال سياهي است، و به روايت عبدالرحمن بن عوف دندانهايش گشوده است و به روايت عبدالله بن عمر بر سرش ابري سايه خواهد کرد و بر بالاي سرش ملکي ندا خواهد کرد که اين مهدي است و خليفه خدا است پس او را متابعت کنيد. و به روايت جابربن عبدالله و ابوسعيد عيسي عليه السلام پشت سر مهدي عليه السلام نماز خواهد کرد.

و صاحب کفايه الطالب محمد بن يوسف شافعي که از علماي عامه است کتابي نوشته است در باب ظهور مهدي عليه السلام و صفات و علامات او مشتمل بربيست و پنج باب و گفته است که من همه را از غير طريق شيعه روايت کرده ام و«کتاب شرح السنه» حسين بن سعيد بغوي که از کتب مشهوره معتبره عامه است نسخه قديمي از آن نزد فقير «مجلسي» است که اجازات علماء ايشان بر آن نوشته است و در آن پنج حديث از اوصاف مهدي از صحاح ايشان روايت کرده است و حسين بن مسعود فراء در «مصباح» که الحال در ميان عامه متداول است پنج حديث در خروج مهدي عليه السلام روايت کرده است و بعضي از علماء شيعه از کتب معتبره عامه صد و پنجاه و شش حديث در اين باب نقل کرده است و در کتب معتبره شيعه زياده از هزار حديث روايت کرده اند در ولادت حضرت مهدي عليه السلام و غيبت او و آنکه امام دوازدهم است و نسل امام حسن عسکري عليه السلام است و اکثر اين احاديث مقرون به اعجاز است، زيرا که خبر داده اند به ترتيب ائمه عليهم السلام تا امام دوازدهم و خفاي ولادت آن حضرت و آنکه آن حضرت را دو غيبت خواهد بود ثاني درازتر از اول و آنکه آن حضرت مخفي متولد خواهد شد با ساير خصوصيات و جميع اين مراتب واقع شد و کتبي که مشتملند بر اين اخبار معلوم است که سالها پيش از ظهور اين مراتب مصنف شده است، پس اين اخبار قطع نظر از تواتر از چندين جهت ديگر افاده علم مينمايد. و ايضا ولادت آن حضرت و اطلاع جمع کثير بر آن ولادت با سعادت و ديدن جماعت بسيار آن حضرت را از ثقات اصحاب از وقت ولادت شريف تا غيبت کبري و بعد از آن نيزمعلوم است در کتب معتبره خاصه و عامه مذکور است چنانچه بعد از اين مذکور خواهد شد ان شاء الله تعالي.

و صاحب «فصول المهمه» و «مطالب السئول» و «شواهد النبوه» و ابن خلکان و بسياري از مخالفان در کتب خود ولادت آن حضرت را با ساير خصوصيات که شيعه روايت کرده اند نقل نموده اند، پس چنانچه ولادت آباء اطهار آن حضرت معلوم است ولادت آن حضرت نيز معلوم است و استبعادي که مخالفان ميکنند از طول غيبت و خفاي ولادت و طول عمر شريف آن حضرت فايده نميکند و اموري که به براهين قاطعه ثابت شده باشد به محض استبعاد نفي آنها نميتوان نمود، چنانچه کفار قريش انکار معاد مينمودند به محض استبعاد که استخوانهاي پوسيده و خاک شده چگونه زنده ميتوان شد با آنکه امثال آن در امم مسابقه بسيار واقع شده در احاديث خاصه و عامه وارد شده است که آنچه در امم مسابقه واقع شده در احاديث خاصه و عامه وارد شده است که آنچه در امم سابقه واقع شده مثل آن در اين امت واقع ميشود تا آنکه فرموده و جمع کثير که اسماء ايشان معروف است بر ولادت با سعادت آن حضرت مطلع شدند مانند حکيمه خاتون و قابله اي که در سر من رأي همسايه ايشان بود و بعد از ولادت تا وفات حضرت امام حسن عسکري عليه السلام جماعت بسيار به خدمت آن حضرت رسيدند و معجزاتي که در وقت ولادت آن حضرت در نرجس خاتون مادر آن حضرت ظاهر شد زياده از حد و عد و و احصا است. و در کتاب «بحار الانوار و «جلاء العيون» و رسائل ديگر ايراد نموده ام.

و نيز در «حق اليقين» فرموه: شيخ صدوق محمد بن بابويه به سند صحيح از احمد بن اسحاق روايت کرده است که گفت: رفتم به خدمت حضرت امام حسن عسکري عليه السلام و ميخواستم از آن حضرت سؤال کنم که امام بعد از او کي خواهد بود، حضرت پيش از آنکه سؤال کنم فرمود که اي احمد! خداي عز و جل از روزي که آدم را خلق کرده است تا حال، زمين را خالي از حجت نگردانيده و تا روز قيامت خالي نخواهد گذاشت از کس که حجت خدا باشد بر خلق و به برکت او دفع کند بلاها را از اهل زمين و به سبب او باران از آسمان بفرستد و برکتهاي زمين را بروياند، گفتم: يابن رسول الله!

پس کي خواهد بود امام و خليفه بعد از تو؟ حضرت برخاست و داخل خانه شد و بيرون آمد و کودکي بر دوشش مانند ماه شب چهارده «بود» و سه ساله مينمود و گفت: اي احمد! اين است امام بعد از من و اگر نه اين بود که تو گرامي هستي نزد خدا و حجتهاي او اين را به تو نمينمودم، اين فرزند نام و کنيت او موافق نام و کنيت حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم است و زمين را پر از عدالت خواهد کرد بعد از آنکه پر از جور و ستم شده باشد، اي احمد! مثل او در اين امت مثل خضر و مثل ذوالقرنين است، به خدا سوگند که غايب خواهد شد غائب شدني که نجات نيابد از غيبت او از هلاک شدن و گمراه گرديدن مگر کسي که خدا او را ثابت بدارد بر قول به امامت او و توفيق دهد خدا او را که دعا کند براي تعجيل فرج او. گفتم: آيا معجزه اي و علامتي ظاهر ميتواند شد که خاطر من مطمئن گردد؟ پس آن کودک به سخن آمد و به لغت عربي فصيح گفت: منم بقيه الله در زمين و انتقام کشنده از دشمنان خدا، و بعد از ديدن ديگر طلب اثر مکن، احمد گفت که شاد و خوشحال از خدمت آن حضرت بيرون آمدم. در روز ديگر به خدمت آن حضرت رفتم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، عظيم شد سرور من به آنچه که انعام کردي بر من، بيان کن که سنت خضر و ذوالقرنين که در آن حجت خواهد بود چيست؟ حضرت فرمود که آن سنت طول غيبت است اي احمد، گفتم: يابن رسول الله، غيبت او به طول خواهد انجاميد؟ فرمود: بلي به حق پروردگار من آن قدر به طول خواهد انجاميد که برگردند از دين اکثر آنها که قائل به امامت او باشند و باقي نماند بر دين حق مگر کسي که حق تعالي عهد و ولايت ما را در روزميثاق از او گرفته باشد و در دل او به قلم صنع را نوشته باشد و او را مؤيد به روح ايمان گردانيده باشد. اي احمد! اين از امور غريبه خدا است و رازي است از رازهاي پنهان او و غيبي است از غيبهاي او پس بگير آنچه که به تو عطا کردم و پنهان دار و از جمله شکر کنندگان باش، تا روز قيامت در عليين رفيق ما باشي.

و ايضا از يعقوب بن منقوش روايت کرده است که گفت: روزي به خدمت حضرت عسکري عليه السلام رفتم بر روي تختگاه نشسته بودند و از جانب راست آن،حجرهاي بود که پردهاي بر درگاه آن آويخته بود گفتم: اي سيد من! کيست صاحب امر امامت بعد از تو؟ فرمود: پرده را بردار، چون برداشتم کودکي بيرون آمد که قامتش پنج شبر بود و تقريبا ميبايست هشت ساله باشد يا ده ساله با جبين گشاده وروي سفيد و ديده هاي درخشان و دستهاي قوي و زانوهاي پيچيده و بر خد راست رويش «خالي» و کاکلي بر سر داشت آمد و بر ران پدر بزرگوار خود نشست حضرت فرمود: اين است امام شما، پس آن کودک برخاست حضرت فرمود: اي فرزند گرامي! برو تا وقت معلوم که براي ظهور تو مقرر شده است. پس به او نظرميکردم تا داخل حجره شد، پس حضرت فرمود: اي يعقوب! نظر کن کي در اين حجره است، داخل شدم و گرديدم هيچ کس را در حجره نديدم.

و ايضا به سند صحيح از محمد بن معاويه و محمد بن ايوب و محمد بن عثمان عمري روايت کرده که همه گفتند حضرت عسکري عليه السلام پسر خود حضرت صاحب عليه السلام را به ما نمود و ما در منزل آن حضرت بوديم و چهل نفر بوديم و گفت: اين است امام شما بعد از من و خليفه من بر شما، اطاعت او بنماييد و پراکنده ميشويد بعد از من که هلاک خواهيد شد در دين خود و بعد از اين روز او را نخواهيد ديد. پس از خدمت آن حضرت بيرون آمديم و بعد از اندک روزي حضرت عسکري عليه السلام از دنيا مفارقت نمود.