بازگشت

خروج سفياني است


از وادي يابس، يعني بيابان بي آب و علف که در مابين مکه و شام است و آن مردي است بد صورت و آبله رو و چهارشانه و ازرق چشم واسم او عثمان بن عنبسه است و از اولاد يزيد بن معاويه است و آن ملعون پنج شهر بزرگ را متصرف ميشود که دمشق و حمص و فلسطين و اردن و قنسرين است، پس از آن لشکر بسيار به اطراف ميفرستد و بسياري از لشکر او به سمت بغداد و کوفه خواهند آمد و قتل و غارت و بي حيايي بسيار در آن صفحات مينمايند و در کوفه ونجف اشرف قتل مردان بسيار واقع شود و بعد از آن يک حصه از لشکر خود را به جانب شام روانه نمايد و يک قسمت از آن را به جانب مدينه مطهره و چون به مدينه رسند سه روز قتل عام نمايند و خرابي بسيار وارد آورند و بعد از آن به سمت مکه روانه شوند و لکن به مکه نرسند و اما آن حصه که به جانب شام روند و در بين راه لشکر حضرت حجه الله بر آنها ظفر و تمام آنها را هلاک نمايند و غنايم آنها را بالکليه متصرف شوند. و فتنه آن ملعون در اطراف بلاد بسيار عظيم شود خصوصا بالنسبه به دوستان و شيعيان علي بن ابي طالب عليه السلام حتي آنکه منادي او ندا کند که هر کس سر يک نفر از دوستان علي بن ابي طالب عليه السلام را بياورد هزار درهم بگيرد، پس مردم به جهت مال دنيا از حال يکديگر خبر دهند و همسايه از همسايه خبر دهد که او از دوستان علي بن ابي طالب عليه السلام است.

بالجمله: آن قسمت از لشکر که به جانب مکه روند چون به زمين بيداء رسند که مابين مکه و مدينه است حق تعالي ملکي را ميفرستد در آن زمين و فرياد ميکند اي زمين اين ملاعينان را به خود فرو بر، پس جميع آن لشکر که به سيصد هزار ميرسند با اسبان و اسلحه به زمين فرو روند مگر دو نفر که با همديگر برادرند از طايفه جهنيه که ملائکه صورتهاي ايشان را بر ميگردانند و به يکي ميگويند که «بشير» است برو به مکه و بشارت ده حضرت صاحب الامر عليه السلام را به هلاکت لشکر سفياني و ديگري را که «نذير» است ميگويند برو به شام و به سفياني خبر ده و بترسان او را، پس آن دو نفر به جانب مکه و شام روانه گردند. چون سفياني اين خبر را بشنود از شام به جانب کوفه حرکت کند و در آنجا خرابي بسيار وارد آورد و چون حضرت قائم عليه السلام به کوفه رسد آن ملعون فرار کند و به شام برگردد پس حضرت لشکر از عقب او فرستد و او را در صخره بيت المقدس به قتل آورند و سر نحس او را بريده و روح پليدش را وارد جهنم گردانيد.

فرو رفتن لشکر سفياني است در بيداء که ذکر شد.