دوران غيبت کبري آزمايشگاه است
اول مهموم بودن براي آن جناب در ايام غيبت و سبب اين، متعدد است: يکي براي محجوب بودن آن جناب و نرسيدن دست به دامان وصالش و روشن نگشتن ديدگان به نور جمالش.
در «عيون» از جناب امام رضا عليه السلام مروي است که در ضمن خبري متعلق به آن جناب فرمود: چه بسيار مؤمني که متأسف و حيران و محزونند در وقت فقدان ماء معين، يعني حضرت حجت عليه السلام. در دعاي ندبه است که «گران است بر من که خلق را ببينم و تو ديده نشوي و نشنوم از تو آوازي و نه رازي، گران است بر من که احاطه کند به تو بلا نه به من و نرسد به تو از من نه ناله اي و نه شکايتي، جانم فداي تو غايبي که از ما کناره نداري،جانم فداي تو دور شده اي که از ما دوري نگرفتي، جانم فداي تو که آرزوي هر مشتاق و آرزومندي از مرد و زن که تو را يد آورند و ناله کنند، گران است بر من که منبر تو بگريم و خلق از تو دست کشيده باشند. تا آخر دعا که نمونه اي است از درد دل آنکه جامي از چشمه محبت آن جناب نوشيده.
و ديگر ممنوع بودن آن سلطان عظيم الشأن از رتق و فتق و اجراي احکام و حقوق وحدود و ديدن حق خود را در دست غير خود. از حضرت باقر عليه السلام روايت است که فرمود به عبدالله بن ظبيان که هيچ عيدي نيست براي مسلمين نه قربان و نه فطر مگر آنکه تازه ميکند خداوند براي آل محمد عليهم السلام حزني را، راوي پرسيد چرا؟ فرمود که ايشان ميبينند حق خود را در دست غير خودشان.
و ديگر بيرون آمدن جمعي از دزدان داخلي دين مبين از کمين و افکندن شکوک و شبهات در قلوب عوام بلکه خواص تا آنکه پيوسته دسته دسته از دين خداوند بيرون روند، و علماي راستين از اظهار علم خود عاجز، و صادق شده وعده صادقين عليهم السلام که خواهد آمد وقتي که نگاه داشتن مؤمن دين خود را مشکلتر است از نگاه داشتن جمره اي از آتش در دست.
شيخ نعماني روايت کرده از عميره دختر نفيل که گفت: شنيدم حسن بن علي عليه السلام ميفرمايد: نخواهد شد آن امري که شما منتظر آنيد تا اينکه بيزاري جويد بعضي از شما از بعضي و خيو (آب دهان) اندازد بعضي از شما در صورت بعضي وشهادت دهد بعضي از شما به کفر بعضي و لعن کند بعضي شما بعضي را. پس گفتم به آن جناب که خيري نيست در آن زمان؟ پس حسين عليه السلام فرمود: تمام خير در آن زمان است، خروج ميکند قائم ما و همه آنها را دفع ميکند. و نيز از جناب صادق عليه السلام خبري نقل کرده به همين مضمون و از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت کرده که فرمود به مالک بن ضمره که اي مالک چگونه اي تو آنگاه که شيعه اختلاف کنند چنين، انگشتان خود را داخل نمود در يکديگر، پس گفتم: يا اميرالمؤمنين عليه السلام در آن زمان خيري نيست؟ فرمود: تمام خير در آن وقت است خروج ميکند قائم ما پس مقدم ميشود بر او هفتاد مرد که دروغ ميگويند بر خدا و رسول پس همه را ميکشد آنگاه جمع ميکند ايشان را بر يک امر. و نيز از جناب باقر عليه السلام روايت کرده که فرمود هر آينه آزموده خواهيد شد اي شيعه آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم! آزموده شدن سرمه در چشم به درستي که صاحب سرمه ميداند که کي سرمه در چشمش ريخته ميشود و نميداند که چه وقت از چشم بيرون ميرود و چنين است که صبح ميکند مرد بر جادهاي از امر ما و شام ميکند و حال آنکه بيرون رفته از آن، و شام ميکند بر جادهاي از امر ما و صبح ميکند و حال آنکه بيرون رفته از آن. و از جناب صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود: والله! هر آينه شکسته خواهيد شد شکستن شيشه و به درستي که شيشه هرآينه بر ميگردد پس عود ميکند، والله! هر آينه شکسته ميشويد شکستن کوزه و کوزه چون شکست بر ميگردد و چنان بوده، قسم به خدا که بيخته خواهيد شد و قسم به خدا که جدا خواهيد شد و قسم به خدا که امتحان خواهيد شد تا آنکه نماند از شما مگر اندکي و کف مبارک را خالي کردند.
و بر اين مضمون اخبار بسيار روايت کرده و شيخ صدوق رحمه الله در «کمال الدين» روايت کرده از اميرالمؤمنين عليه السلام که فرمود: گويا ميبينم شماها را که گردش ميکنيد گردش شتر، ميطلبيد چراگاه را پس نمي يابيد آن را اي گروه شيعه. و نيز از آن جناب روايت کرده که به عبدالرحمن بن سيابه فرمود: که چگونه خواهيد بود شما در آن زمان که بمانيد بي امام هادي و بي نشانه، بيزاري جويد بعضي از شما از بعضي پس در آنگاه امتحان کرده ميشويد و جدا ميشويد وبيخته ميشويد.
و نيز روايت کرده از سدير صيرفي که گفتم: من و مفضل بن عمر و ابوبصير و ابان بن تغلب به خدمت مولاي خود امام جعفر صادق عليه السلام داخل شديم و آن حضرت را ديديم که بر روي خاک نشسته بود و مسح خيبري را در بر داشت که آستين هايش کوتاه بود و از شدت اندوه واله بود و مانند زني که فرزند عزيزش مرده بود گريه ميکرد مانند جگر سوخته آثار حزن و محنت در روي حق جويش ظاهر وهويدا بود و اشک از ديده هاي حق بينش جاري بود و ميگفت: اي سيد من! غيبت تو خواب مرا برده است و استراحت مرا زايل گردانيده و سرور از دل من ربوده است، اي سيد من! غيبت تو مصيبت مرا دايم گردانيده و محن و نوايب را بر من پياپي گردانيد و آب ديده مرا جاري کرد و ناله و فغان و حزن را از سينه من بيرون آورد و بلاها را بر من متصل گردانيد. سدير گفت: چون حضرت را با آن حالت مشاهده کرديم عقلهاي ما پرواز کرد و واله و حيران شديم و دلهاي ما از آن جزع نزديک بود که پاره گردد و گمان کرديم که آن حضرت را زهر دادند يا آنکه بليه عظيمي از بلاهاي دهر بر او حادث شده است. پس عرض کردم که اي بهترين خلق،خدا هرگز چشم تو را گريان نگرداند، چه حادثه اي تو را گريان گردانيده است و چه حالت روي داده است که چنين ماتمي گرفتي؟ پس حضرت از شدت غصه و گريه وآه سوزناک از دل غمناک برکشيد و فرمود که من در صبح اين روز نظر در کتاب جفرنمودم و آن کتابي است مشتمل بر علم منايا و بلايا و در آنجا مذکور است بلاهايي که بر ما ميرسد و در آنجا علم گذشته و آينده هست تا روز قيامت و خدا آن علم را مخصوص محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام بعد از او گردانيده است، نگاه کردم در آنجا ولادت حضرت صاحب الامر عليه السلام و غيبت آن حضرت و طول غيبت و درازي عمر او را و ابتلاي مؤمنان را در زمان غيبت و بسيار شدن شک و شبهه در دل مردم از جهت طول غيبت او و مرتد شدن اکثر مردم در دين خود و بيرون کردن ريسمان اسلام را از گردن خود که حق تعالي در گردن بندگان قرار داده است، پس رقت مرا دست داده است و حزن بر من غالب شده است. الخبر.
و از براي اين مقام همين خبر شريف، کافي است چه اگر تحير و تفرق و ابتلاي شيعه در ايام غيبت و تولد شکوک در قلوب ايشان سبب شود از براي گريستن حضرت صادق عليه السلام سالها پيش از وقوع آن و بردن خواب از چشمهاي مبارکش، پس مؤمن مبتلاي به آن حادثه عظيمه غرق شده در آن گرداب بي کرانه تاريک مواج سزاوارتر است به گريه و زاري و ناله و بي قراري و حزن و اندوه دائمي و تضرع به سوي حضرت باري جلا و علا.