يازدهم شيخ محدث فقيه عمادالدين ابوجعفر بن محمد بن علي بن محمد طوسي مشهدي معاصر ابن شهر آشوب، در کتاب «ثاقب المناقب» روايت کرده از جعفر بن احمد که گفت: طلبيد مرا ابوجعفر محمد بن عثمان پس دو جامه نشانه دار به من داد با کيسه اي که در آن دراهمي بود پس به من گفت: محتاجيم که تو خود بروي به «واسط» در اين وقت و بدهي آنچه من به تو دادم به اول کسي که ملاقات کني او را آنگاه که از کشتي درآمدي به واسط. گفت مرا از اين غم شديدي پيدا شد و گفتم مثل مني را براي چنين امري ميفرستد و حمل ميکند اين چيز اندک را، پس رفتم به واسط و از کشيت در آمدم پس اول کسي را که ملاقات کردم سؤال کردم از او از حال حسن بن قطاه صيدلاني وکيل وقف به واسط، پس گفت: من همانم تو کيستي؟ پس گفتم: ابوجعفر عمري تو را سلام ميرساند و اين دو جامه واين کيسه را داده که تسليم کنم به تو. پس گفت: الحمدلله، به درستي که محمد بن عبدالله حائري وفات کرد و من بيرون آمدم به جهت اصلاح کفن او پس جامه را گشود ديد که در آن است آنچه را به او احتياج دارد از حبره و کافور و در آن کيسه کرايه حمالها است و اجرت حفار، گفت: پس تشييع کرديم جنازه او را و برگشتيم.