بازگشت

سبب غيبت مهدي موعود


به نقل از عبداللّه بن فضل هاشمي است که گفت: از [امام] صادق جعفر بن محمّدعليهما السلام شنيدم که مي فرمود: «إِنَّ لِصاحِبِ هذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً لا بُدَّ مِنْها، يَرْتابُ فيها کُلُّ مُبْطِلٍ».

فَقُلْتُ: «وَ لِمَ جُعلْتَ فِداکَ؟».

قالَ: «لِأَمْرٍ لَمْ يُؤْذَنْ لَنا في کَشْفِهِ لَکُمْ».

قُلْتُ: «فَما وَجْهُ الْحِکْمَةِ في غَيْبَتِهِ؟».

قالَ: «وَجْهُ الْحِکْمَةِ في غيْبَتِهِ، وَجْهُ الْحِکْمَةِ في غَيَباتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ - تَعالي ذِکْرُهُ -، إِنَّ وَجْهَ الْحِکْمَةِ في ذلِکَ، لا يَنْکَشِفُ إِلّا بَعْدَ ظُهُورِهِ، کَما لَمْ يَنْکَشِفْ وَجْهُ الْحِکْمَةِ فيما أَتاهُ الْخِضْرُعليه السلام مِنْ خَرْقِ السَّفينَةِ، وَ قَتْلِ الْغُلامِ، وَ إِقامَةِ الْجِدارِ لِمُوسيعليه السلام، إِلي وَقْتِ افْتِراقِهِما.

يَا ابْنَ الْفَضْلِ! إِنَّ هذَا الْأَمْرِ أَمْرٌ مِنْ [أَمْرِ] اللَّهِ تَعالي، وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ، وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ، وَ مَتي عِلْمُنا أَنَّهُ - عَزَّ وَ جَلَّ - حَکيمٌ، صَدَّقْنا بِأَنَّ أَفْعالَهُ - کُلَّها - حِکْمَةٌ، وَ إِنْ کانَ وَجْهُها غَيْرَ مُنکَشِفٍ». [1] .

«صاحب اين امر را غيبتي است که در آن، اهل باطل به ترديد افتند».

گفتم: «فدايت شوم! براي چه؟».

فرمود: «به سببي که اجازه نداريم آن را براي شما فاش سازيم».

گفتم: «پس در غيبت او چه فايده اي است؟».

فرمود: «حکمت غيبت او، همان حکمت غيبت حجّت هاي الهي پيش از او است؛ حکمت آن، تنها پس از ظهور وي، آشکار گردد؛ همان گونه که فايده آن چه حضرت خضرعليه السلام از سوراخ کردن کشتي، و کشتن پسربچّه و بنا کردن ديوار انجام داد، براي حضرت موسي عليه السلام نمايان نگشت؛ مگر به هنگام جداييشان.

اي پسر فضل! اين امر از [امور] خداوند تعالي، رازي از رازهاي او، و غيبي از غيب هاي او است، هنگامي که دانستيم خداوند، حکيم است، تصديق مي کنيم که همه کارهاي او از روي حکمت است، هرچند که راز حکيمانه بودن آن ها بر ما معلوم نباشد».

مي نويسم: در برخي روايات، سبب غيبت را:

«لا يَکُون في عُنُقِهِ بَيْعَة إِذا خرجَ»؛ [2] .

«نبودن بيعت [هيچ ستم کاري] بر گردن او به هنگام قيام»،

و در پاره اي از آن ها:

«يخافُ عَلي نَفْسِهِ»؛ [3] .

«ترس از جان خويش»،

و در بعضي احاديث:

«يخافُ عَلي نَفْسِهِ الذّبْح»؛ [4] .

«بيم از کشته شدن»،

شمرده شده است.


پاورقي

[1] صدوق، محمّد بن عليّ بن حسين، کمال الدّين و تمام النّعمة، ص481، ش11.

[2] همان، ص479، ش1.

[3] همان، ص481، ش7.

[4] همان، ص481، ش10.