بازگشت

بيان امام حسن


به نقل از ابو سعيد عَقيصا است که مي گفت: چون [امام] حسن بن علي عليهما السلام با معاوية بن ابي سفيان مصالحه کرد، مردم به نزدش آمدند، آن گاه برخي از آنان به ملامت حضرت براي بيعتش [با معاويه]پرداختند. حضرت عليه السلام فرمودند: «وَيْحَکُمْ ما تَدْرُونَ ما عَمِلْتُ، وَ اللَّهِ الَّذي عَمِلْتُ خَيْرٌ لِشيعَتي مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ أَوْ غَرُبَتْ؛

أَ لا تَعْلَمُونَ أَنَّني إِمامُکُمْ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَيْکُمْ، وَ أَحَدُ سَيِّدَيْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، بِنَصٍّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله عَلَيَّ؟».

قالُوا: «بَلي».

قالَ: «أَ ما عَلِمْتُمْ أَنَّ الْخِضْرعليه السلام لَمَّا خَرَقَ السَّفينَةَ، وَ أَقامَ الْجِدارَ، وَ قَتَلَ الْغُلامَ کانَ ذلِکَ سَخَطاً لِمُوسَي بْنِ عِمْرانِ، إِذْ خَفِيَ عَلَيْهِ وَجْهُ الْحِکْمَةِ في ذلِکَ، وَ کانَ ذلِکَ عِنْدَ اللَّهِ - تَعالي ذِکْرُهُ - حِکْمَةً وَ صَواباً؛ أَ ما عَلِمْتُمْ أَنَّهُ ما مِنَّا أَحَدٌ إِلّا وَ يَقَعُ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطاغِيَةِ زَمانِهِ، إِلَّا الْقائِمِ الَّذي يُصَلّي رُوحُ اللَّهِ عيسَي بْنُ مَرْيَمَ عليه السلام خَلْفَهُ، فَإِنَّ اللَّهَ - عَزَّ وَ جَلَّ - يُخْفي وِلادَتَهُ، وَ يُغَيِّبُ شَخْصُهُ، لِئَلّا يَکُونَ لِأَحَدٍ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ إِذا خَرَجَ، ذلِکَ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ أَخِي الْحُسَيْنِ، ابْنُ سَيِّدَةِ الْإِماءِ، يُطيلُ اللَّه عُمْرَهُ في غَيْبَتِهِ، ثُمَّ يُظْهِرُهُ بِقُدْرَتِهِ في صُورَةِ شابٍّ دُونَ أَرْبَعينَ سَنَةً، ذلِکَ لِيُعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَلي کُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ». [1] .

«واي بر شما، نمي دانيد من چه کردم؟، - به خدا سوگند - آن چه کردم، براي شيعيانم بهتر است از آن چه خورشيد بر آن طلوع، يا غروب کند. [2] آيا نمي دانيد که من پيشواي شمايم که طاعتم بر شما واجب است، و بنا به گفته پيغامبر خدا يکي از دو سرور جوانان اهل بهشتم؟».

گفتند: «آري».

فرمود: «نمي دانيد که چون خضرعليه السلام کشتي را سوراخ کرد، به بناي ديوار پرداخت، و پسربچّه را کُشت، موسي بن عمران به خشم آمد؛ چراکه از حکمت اين کارها بي خبر بود، حال آن که همگي آن اعمال، حکيمانه و مقبول درگاه الهي بود؟

نمي دانيد که کسي از ما نيست، مگر آن که بيعتي از طاغوت زمانه خويش بر گردن دارد، مگر قائم که روح خدا عيسي بن مريم در پشت سر او نماز مي گزارد. [اين، از آن جهت است که] خداوند عزّ و جلّ ولادتش را پنهان دارد، و حضرتش را از ديده ها غايب سازد، تا به هنگام ظهور، بيعت کسي بر گردنش نباشد. او نهمين تن از نسل برادرم حسين، و مادرش سرور زنان [3] است.

خداوند عمرش را در هنگام غيبت، دراز کند، و سپس به قدرت خويش، و در سيماي جواني، کم تر از چهل سال، آشکارش کند، تا بدانند که خدا را بر هر کاري توان است.


پاورقي

[1] صدوق، محمّد بن عليّ بن حسين، همان، ص316.

[2] کنايه از همگي اشياي موجود در جهان است (مترجم).

[3] مقصود، حضرت فاطمه - عليها السلام - هستند (مترجم).