مهدي نزد اماميان
نه تنها در اعتقاد اماميّه نسبت به حضرت مهدي ترديدي نيست؛ بلکه آنان بدان حضرت شناخته مي شوند. اين اعتقاد سرچشمه در احاديث فراوان روايت شده از پيامبر و اهل بيت عليهم السلام دارد که او - امام زنده نهان از ديده ها - را به ما شناسانده است.
دانشمندي شيعي را نمي توان سراغ گرفت که کتاب، يا رساله اي درباره امام مهدي نپرداخته باشد. ارائه فهرستي از نام اين گونه نگارش ها، از گذشته تا حال، مستلزم اختصاص دادن چندين جلد کتاب ضخيم بدين امر است که خارج از مقصود کتاب ما مي شود. ولي برخي گفته هاي دانشمندان شيعي، به ترتيب تاريخي، و از جهت تيمّن و تبرّک، به همراه يادي از برخي نگارش هاي آنان بدين شرح است:
59. ابومحمّد حسن بن موسي نوبختي - از بزرگان قرن سوم - در فرق الشّيعه مي گويد: «اصحاب او [1] پس از وي، به چهارده فرقه مي شوند...، [2] و فرقه دوازدهم - که همان اماميّه اند - بر خلاف تمامي فرقه هاي ديگر مي گويند که در زمين براي خداوند - عزّ و جلّ - حجّتي از فرزندان حسن بن علي وجود دارد، او وصايت پدر را همانند نخست، و همچون گذشته بر عهده دارد...». [3] .
60. سعد بن عبداللّه ابوخلف اشعري قمي از بزرگان قرن سوم در کتابش المقالات و الفرق مي گويد: «پس فرقه اي - که به اماميّه مشهورند - از ميان ديگر گروه ها مي گويد: پس از درگذشت حسن بن علي، خداوند را حجّتي بر بندگانش، و خليفه اي در سرزمين هايش، و برپادارنده امر او است.
از فرزندان حسن بن عليّ بن محمّد بن عليّ الرّضا است. امر کننده، نهي کننده، و تبليغ کننده از جانب پدرانش، و امانت دار گذشتگانش در آن چه که از دانش هاي الهي و کتاب ها، و احکام و واجبات، و سنّت هاي خداوند در وي به امانت نهاده اند، و به آن چه که مردم - از امور ديني و مصالح دنيوي - بدان ها نياز دارند، آگاه است.
فرزند و جانشين پدر، و برپادارنده امر امامت پس از او است. هدايت گر و گرداننده امّت به راه نخستين [4] و سنّت هاي پيشين امامان، جاري کننده آن چه که از ايشان فوت شده، و برپادارنده آن چه از آنان باقي مانده است تا روز قيامت. از نوادگان اعقاب و نسل در نسل، و پيوسته بر يک شيوه و در يک راه است.... [5] .
آن چه گذشت، از مأثورات ائمّه صادقين است درباره مطالبي که اين گروه از شيعيان اماميّه را در آن ردّي نيست، و شکّي بدان ندارند، و از اِجماع بر آن از جهت درستي اخبار روايت شده، و استواري هر يک از اسباب، و نيکويي اسناد آن ها، و ثقه بودن راويان و... باز نگشته اند...». [6] .
61. ابوبکر محمّد بن احمد بن عبداللّه بن اسماعيل بن ابوالثّلج کاتب بغدادي از حافظان ثقه و پيش کسوت - متولّد سال 237ق، و درگذشته به سال 325، يا 323، يا 322ق - در تاريخ الائمّه [7] مي گويد: «قائم - که صلوات و درود خدا بر او باد -؛ گفته اند که در سال دويست و پنجاه و هشت از پدرش به وجود آمد، و ابومحمّد [8] در حالي که فرزندش دو سال و چهار ماه داشت، درگذشت - صلوات و درود خدا بر همگي ايشان باد -». [9] .
و درباره فرزندان مي نويسد: «فرزندان م ح م د بن حسن عليهما السلام که دانستنش ويژه خداوند است». [10] .
درباره مادرش مي گويد: «نام مادر قائم - که صلوات و درود خدا بر او و بر پدرانش باد - را صغيره، حکيمه، نرجس و سوسن گفته اند. ابن همام گفته است که حکيمه نام عمّه ابومحمّد [11] است؛ همان که حديثي درباره ولادت صاحب الزّمان عليه السلام نقل کرده، و همو روايت نموده که مادر فرزند، نامش نرجس است». [12] .
درباره القاب حضرتش مي گويد: «قائم - که صلوات خدا بر او و پدرانش باد - هادي و مهدي است». [13] کنيه اش را چنين مي نگارد: «قائم - که صلوات خدا بر او باد -، ابوالقاسم است». [14] .
پيرامون مدفنش مي گويد: «مدفن قائم چشم انتظار - که درود خدا بر او باد - را کسي جز خدا نداند که کجا است». [15] .
درباره نوّاب و ابواب حضرت چنين مي گويد: «... وکيلش عثمان بن سعيد؛ آن گاه که در بستر مرگ بود، فرزندش ابوجعفر محمّد بن عثمان را عهده دار مسؤوليّتي کرد که ابومحمّد حسن بن علي بر دوشش نهاده بود. ثقات شيعه به نقل از او گفته اند که او فرمود:
«هذا وَکيلي، وَ ابْنه وَکيلُ ابْني»؛
«اين مرد، وکيل من، و فرزندش، وکيل فرزند من است»؛
يعني: ابوجعفر محمّد بن عثمان عَمْري. او نيز هنگام مرگ به ابوالقاسم حسين بن روح نُمَيري وصيّت کرد، و سپس به ابوالقاسم بن روح فرمان دادند تا امر وکالت را به ابوالحسن سَمُري سپارد، و پس از آن، کار وکالت بازماند؛ و اللّه اعلم». [16] .
62. ابوجعفر محمّد بن يعقوب بن اسحاق، ثقةالاسلام کليني - که علي التّحقيق به سال 329ق درگذشته است - بابي در تولّد حضرت صاحب عليه السلام پديد آورده، و در آن گفته است: «او - عليه السّلام - در نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج زاده شد». [17] .
63. شيخ بزرگوار محمّد بن ابراهيم نعماني، مشهور به ابن ابي زينب شاگرد و کاتب کليني، کتابش الغيبة را به غيبت مولايمان مهدي اختصاص داده که مي توان به آن مراجعه کرد.
64. شيخ بزرگوار ابوجعفر محمّد بن عليّ بن حسين بن بابويه قمي، صدوق امّت - متوفّاي سال 381ق - در اعتقادات مي نويسد: «... معتقديم که در روزگار ما حجّت خدا در زمين، و خليفه او بر بندگانش، قائم چشم انتظار محمّد بن حسن بن عليّ بن محمّد بن عليّ بن موسي بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن حسين بن عليّ بن ابي طالب عليهم السلام است. همو که نبيّ اکرم از سوي خداوند - عزّ و جلّ - نام و نسبش را خبر داد.
همو که زمين را همان گونه که از ظلم و ستم موج مي زند، از عدل و داد مي آکنَد. همو که خداوند دينش را به وسيله او آشکار مي کند، تا دين خدا بر همگي اديان پيروز گردد، اگرچه خوشايند مشرکان نباشد. [18] .
همو که خدا به دست او مشرق ها و مغرب هاي زمين را فتح مي کند، تا آن که جايي باقي نماند، مگر گل بانگ اذان در آن به گوش رسد، و تمامي دين، از آنِ خدا گردد. [19] .
اين همان مهدي است که پيامبر از او خبر داد. هنگامي که بيايد، عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي گزارد. به جاي آوردن نماز به امامت او، همانند نمازخواندن پشت سر پيامبر خدا است؛ زيراکه خليفه همو است. ما معتقديم که قائم، جز او نمي تواند باشد، در غيبت مي ماند، اگرچه به اندازه عمر دنيا به طول انجامد.
قائم، جز او نيست؛ چراکه پيامبر و ائمّه به نام و نسَب او دلالت کرده، و نصّ روايت هايشان درباره او است، و به وي بشارت داده اند - صلوات خدا بر همگي ايشان باد -». [20] .
65. هم چنين صدوق امّت، کتاب استوارش کمال الدّين و تمام النّعمة را در احوال مولايمان حضرت قائم نگاشته است.
66. شيخ ابوعبداللّه محمّد بن محمّد بن نعمان عُکبري بغدادي مفيد - درگذشته به سال 413ق - بابي را در کتابش ارشاد به ذکر قائم، تاريخ تولّد، براهين امامت، و بخشي از روايات پيرامون او، غيبت، سيره وي به هنگام قيام و زمان دولتش اختصاص داده است. [21] شيخ مفيد الفصول العشرة را نيز پيرامون غيبت نگاشته که لطيف، و شايسته مراجعه است.
67. ابوالحسن محمّد بن حسين بن موسي موسوي شريف رضي - درگذشته به سال 406ق - از شاگردان شيخ المشايخ ما ابن المعلّم، مفيد و معلّم امّت، خطبه هايي از امام علي عليه السلام درباره فرزندش مهدي را در کتاب جاويدانش نهج البلاغه [22] نقل کرده است.
68. برادرش ابوالقاسم عليّ بن حسين بن موسي موسوي علم الهدي شريف مرتضي - درگذشته به سال 436ق - کتاب المُقنِع في الغيبة [23] ، و بحثي از آن را در کتابش الشّافي [24] نگاشت.
وي هم چنين رسالةٌ في غيبة الحجّة [25] را پديد آورده، و در آن گفته است: «...مخالفان ما در اين اعتقاد، گمان کرده اند که اثبات کلامي مسأله غيبت بر ما دشوار، و بر ايشان آسان است؛ ولي اين تنها موضوعي نيست که از روي جهالت بدان معتقد گشته اند، و با تأمّل، آشکار مي شود که برعکسِ پندار آنان است...». [26] .
69. شيخ تقي الدّين ابوصلاح حلبي - درگذشته به سال 447ق - فصلي درباره امامت حجّت بن الحسن را در کتاب کلامي اش تقريب المعارف [27] قرار داده است.
70. ابوجعفر محمّد بن حسن طوسي - درگذشته به سال 460ق - شيخ طايفه حقّ مدار، درباره مولايمان صاحب الزّمان کتاب الغيبه را نگاشت. وي در رساله مسائل کلاميّه در همين موضوع مي نويسد: «محمّد بن حسن مهدي عليه السلام زنده و موجود از زمان پدرش حسن عسکري تا هم اکنون؛ زيراکه امامت، لطفي است، و لطف در هر هنگامي بر خداوند متعال واجب است؛ پس هر وقت و زمان را چاره اي از وجود امام معصوم نباشد». [28] .
71. شيخ ابوعلي فضل بن حسن بن فضل طبرسي صاحب مجمع البيان في تفسير القرآن - درگذشته به سال 548ق - در تاج المواليد بابي را در ذکر امام دوازدهم قرار داده است. [29] .
72. حافظ شيخ ابومحمّد عبداللّه بن احمد بن احمد بن احمد بن عبداللّه بن نصر بن خَشّاب بغدادي - درگذشته به سال 567ق - در تاريخ مواليد الائمّه و وفياتهم مي گويد: «ذکر جانشين صالح عليه السلام؛ صدقة بن موسي از پدرم روايت کرده است که امام رضاعليه السلام مي فرمود:
«اَلْخَلَف الصَّالِح مِنْ وُلْدِ أَبي، مُحَمَّد الْحَسَن بْن عَلِيّ، وَ هُوَ صاحِب الزَّمان، وَ هُوَ الْمَهْديّ»؛ [30] .
«جانشين شايسته، از فرزندان ابومحمّد حسن بن علي است؛ او صاحب الزّمان است. او مهدي است...».
73. رضي الدّين ابوالقاسم عليّ بن موسي بن طاووس - درگذشته به سال 664ق - در الطّرائف في معرفة مذاهب الطّوائف مي گويد: «... بدان که ما و بيشينه اهل اسلام روايت کرده اند که پيامبرمان محمّد فرموده است:
«لا بُدَّ مِنْ مَهْدِيّ مِنْ وُلْدِ فاطِمَة ابْنَتِهِ عليها السلام يظْهر فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»؛
«گزيري نيست از مهدي که در شمار فرزندان دخترش فاطمه عليها السلام است. ظهور مي کند، و زمين را همان گونه که از ظلم و ستم آکنده است، سرشار از عدل و داد مي کند».
بزرگان مذاهب چهارگانه نيز در کتاب هايشان اين روايت را متذکّر شده، و اهل اسلام در اين مسأله اجماع کرده اند». [31] .
74. علّامه آيت اللّه علي الاطلاق شيخ حسن بن يوسف بن علي مطهّر حلّي - درگذشته به سال 726ق - در کتابش المستجاد من کتاب الارشاد [32] بابي را به ذکر قائم - عجّل اللّه فرجه - اختصاص داده است که مي توان به آن مراجعه کرد. [33] .
75. علّامه شيخ حسين بن عبدالصّمد عاملي پدر شيخ بهايي - درگذشته به سال 984ق - در کتاب خود وصول الاخيار الي اصول الاخبار مي گويد: «امام مهدي صاحب الزّمان، حجّت بر اهلش ابوالقاسم محمّد بن حسن عسکري - عجّل اللّه فرجه - در روز جمعه، شبان گاهان، پانزدهم شعبان سال دويست و پنجاه و پنج در سامرا متولّد شد. مادرش نرجس است، و نامش را مريم بنت زيد علويّه نيز گفته اند. با توجّه به اخبار منقول از پيامبر، ظهور و فرمان روايي او به يقين صورت مي پذيرد». [34] .
هم چنين در همين باره مي نويسد: «و از ميان ايشان [35] محمّد بن حسن مهدي، به حقّ قيام کرده، و زمين را همان گونه که از ظلم و ستم لبريز شده، پُر از عدل و داد مي کند، و اين بر اساس گفته هاي پيامبرصلي الله عليه وآله است. همين مضمون را در الجمع بين الصّحاح الستّ [36] به شش طريق نقل کرده اند که البتّه الفاظ، در هريک، متفاوت است. هم چنين در کتاب مصابيح به چهار طريق روايت شده، و در مجموع، کسي در آن اختلاف نکرده است». [37] .
76. فرزندش شيخ بهاءالدّين محمّد بن حسين بن عبدالصّمد حارثي عاملي جبعي - درگذشته به سال 1031ق - در توضيح المقاصد مي نويسد: «پانزدهم [شعبان المعظّم]؛ در اين روز امام ابوالقاسم محمّد المهدي صاحب الزّمان - که صلوات خدا بر او و بر پدران پاکش باد - متولّد شده، و اين واقعه به سال دويست و پنجاه و پنج هجري در سرّ من رأي، رخ داده است. [38] .
77. نويسنده علّامه، محمّد بن مرتضي مشهور به فيض کاشاني - درگذشته به سال 1091ق - در کتاب کلامي اش علم اليقين بابي را به غيبت امام زمانمان، و نشانه هاي ظهور او و قيامت اختصاص داده است. [39] .
78. علّامه سيّد هاشم بحراني صاحب تفسير برهان - درگذشته به سال 1107ق - المحجّة فيما نزل في القائم الحجّة را نگاشته است.
79. شيخ الاسلام زمان خود، غوّاص بحار علوم آل محمّد، شيخ محمّد باقر علّامه مجلسي - درگذشته به سال 1110ق - مجلّد سيزدهم از کتاب بحارالانوار را به احوال امام دوازدهم صاحب الزّمان اختصاص داده است.
80. علّامه مير محمّدصادق خاتون آبادي - درگذشته به سال 1272ق -، از شاگردان جدّ ما علّامه متّقي صاحب هدايه قدس سره، چهل حديثش را درباره امام زمان نگاشته که نام آن کشف الحق، و مشهور به «اربعين خاتون آبادي» است.
81. شيخ محدّثان، حاج ميرزا حسين نوري - درگذشته به سال 1320ق - کتابش نجم ثاقب را در ذکر احوال مولايمان قائم پديد آورده است.
82. علّامه سيّد محمّدتقي موسوي اصفهاني - درگذشته به سال 1348ق - کتاب مکيال المکارم في فوائد الدّعاء للقائم را نگاشته است.
83. علّامه شيخ علي اکبر نهاوندي - درگذشته به سال 1369ق - العبقريّ الحسان في احوال مولانا صاحب الزّمان عليه السّلام را در دو مجلّد بزرگ نوشته است.
84. علّامه سيّدمحسن امين - درگذشته به سال 1371ق - در اعيان الشّيعه مدخل محمّد بن حسن مهدي صاحب زمان عليه السلام را وضع کرده، و در آن به بحثي طولاني پرداخته است. [40] .
85. علّامه سيّد صدرالدّين صدر - درگذشته در 19 ربيع الثّاني 1373ق - احاديث امام مهدي که از طريق اهل سنّت وارد شده را در کتاب استوارش المهدي گرد آورده است، و مي توان به آن اثر لطيف، مراجعه کرد.
86. علّامه و مُصلح بزرگ شيخ محمّدحسين آل کاشف الغطاء - درگذشته در 18 ذي قعده 1373ق - در کتاب استوار اصل الشّيعة و اصولها چنين مي نگارد: «... اماميّه را اعتقاد بر آن است که خداوند سبحان، زمين را از حجّت بر بندگانش - اعمّ از نبيّ يا وصيّ، يا آشکار و مشهور، و يا پنهان و مستور - خالي نمي گذارد. پيامبر به صراحت فرموده، و به فرزندش حسن وصيّت کرده، و حسن به برادرش حسين، و همين طور تا برسد به امام دوازدهم مهدي منتظر...». [41] .
87. علّامه شيخ محمّدرضا مظفّر - درگذشته به سال 1383ق - در کتابش عقائد الاماميّه مي گويد: «بشارت به ظهور مهدي که از فرزندان فاطمه است، در آخرالزّمان براي گستراندن عدل و داد در زمين، پس از آن که پُر از ظلم و ستم شده، به تواتر از پيامبرصلي الله عليه وآله نقل و ثابت گرديده، و تمامي مسلمانان با وجود مشرب هاي فکري گوناگون، اين روايات را در ميان آن چه که از آن حضرت روايت کرده اند، به ثبت رسانده اند. اين، انديشه نوبنياني از سوي شيعيان نيست...». [42] .
88. علّامه معاصر [آيت اللّه] شيخ لطف اللّه صافي گلپايگاني - مدّ ظلّه - احاديث امام مهدي را به روايت دو گروه [شيعه و سنّي] در کتاب استوارش منتخب الاثر في الامام الثّاني عشر که بارها به چاپ رسيده، گردآورده است. [43] .
89. علّامه شيخ مهدي فقيه ايماني اصفهاني معاصر، ديدگاه هاي بزرگان اهل سنّت را در موسوعه خود امام المهدي عند اهل السنّه جمع آوري کرده است که مي توان به آن تأليف لطيف، مراجعه نمود. [44] .
90. علّامه شيخ ابوطالب تجليل تبريزي معاصر رساله اش با نام من هو المهدي؟ را نگاشته، و دو بار آن را در قم به چاپ رسانده است. وي در اين کتاب به گردآوري روايات هر دو گروه درباره اين موضوع پرداخته است.
91. و علّامه سيّدمحمود موسوي دهسرخي اصفهاني معاصر در کتابش يأتي علي النّاس زمان من سئل عاش و من سکت مات احاديث آخرالزّمان را با ترجمه فارسي و به ترتيب حروف الفبا فراهم آورده، و آن را براي نخستين بار در سال 1408ق در قم به چاپ رسانده است.
پاورقي
[1] يعني: امام عسکري - عليه السّلام -.
[2] نوبختي، حسن بن موسي، فرق الشيعه، ص96.
[3] همان، ص108.
[4] مقصود، همچون روز اوّل شدن، و روي آوردن مردمان آخرالزّمان به اوّل الزّمان و دين ناب محمّدي به دور از پيرايه هاي خلايق است (مترجم).
[5] اشعري قمي، سعد بن عبداللّه، المقالات و الفرق، ص102.
[6] همان، ص103.
[7] با عنوان «مواليد الائمّه» نيز آن را شناسانيده اند (مترجم).
[8] يعني: امام عسکري - عليه السّلام - (مترجم).
[9] کاتب بغدادي، ابوبکر محمّد بن احمد، تاريخ الائمّه، ص15.
[10] همان، ص22.
[11] يعني: امام عسکري - عليه السّلام - (مترجم).
[12] کاتب بغدادي، همان، ص26.
[13] همان، ص29.
[14] همان، ص30.
[15] همان، ص32.
[16] همان، ص34.
[17] کليني، محمّد بن يعقوب، کافي، ج1، ص514.
[18] اشاره است به: «... و دين الحقّ ليظهره علي الدّين کلّه و لو کره المشرکون»، سوره توبه (9) ، آيه 33 و سوره صفّ (61) ، آيه 9 (مترجم).
[19] اشاره است به آيه پيشين (مترجم).
[20] صدوق، محمّد بن عليّ بن حسين، اعتقادات، ص98.
[21] مفيد، محمّد بن محمّد بن نعمان، ارشاد، ص316 تا پايان کتاب.
[22] درباره آن بنگريد به حديث چهلم از کتاب حاضر.
[23] در: تهراني، آقابزرگ، ذريعه، ج22، ص122 ذکري از آن رفته است.
[24] در: همان، ج13، ص8 ذکري از آن رفته است.
[25] در همان، ج16، ص82 يادي از آن به ميان آمده، و در: شريف مرتضي، عليّ بن حسين، رسائل، ج2، صص298 - 291 به چاپ رسيده است.
[26] شريف مرتضي، عليّ بن حسين، رسائل، ج2، ص293.
[27] حلبي، تقي الدّين ابوصلاح، تقريب المعارف، صص215 - 171.
[28] طوسي، محمّد بن حسن، الرّسائل العشر، ص98.
[29] طبرسي، فضل بن حسن، تاج المواليد، ص60 تا پايان کتاب.
[30] بغدادي، عبداللّه بن احمد، تاريخ مواليد الائمّه و وفياتهم، صص202 - 200.
[31] ابن طاووس، عليّ بن موسي، طرائف، ص175.
[32] اين کتاب ارزشمند - که متأسّفانه تا کنون قدرش به کلّي ناشناخته مانده - توسّط اين حقير، ترجمه و تصحيح شده، و با کيفيتي متفاوت از چاپ هاي پيشين، آماده انتشار است (مترجم).
[33] حلّي، حسن بن يوسف، المستجاد، ص231 تا پايان کتاب.
[34] عاملي، حسين بن عبدالصّمد، وصول الاخيار الي اصول الاخبار، ص44.
[35] آناني که مسائل ديني و رواياتمان را از ايشان نقل کرديم.
[36] نگاشته ابوالحسين رزين بن معاوية بن عمّار عبدري سرقسطي اندلسي است (مترجم).
[37] عاملي، همان، ص61.
[38] شيخ بهايي محمّد بن حسين، توضيح المقاصد، ص579.
[39] فيض کاشاني، محمّدمحسن بن مرتضي، علم اليقين، ج2، صص820 - 771.
[40] امين عاملي، محسن، اعيان الشّيعه، ج2، صص84 - 44.
[41] آل کاشف الغطاء، محمّدحسين، اصل الشّيعة و اصولها، ص136.
[42] مظفّر، محمّدرضا، عقائد الاماميّه، ص77.
[43] چاپ جديد و آخرين ويرايش اين کتاب با اضافات فراوان و سودمند در سه جلد منتشر شده است (مترجم).
[44] مجموعاً شصت و هفت متن تاريخي، حديثي و کلامي اختصاصي و يا ضمني پيرامون حضرت مهدي در اين کتاب درج شده است (مترجم).