بازگشت

درباره ي سالي که مهدي در آن قيام مي کند


درباره ي سالي که مهدي در آن قيام مي کند و روز و مکاني که از آن خروج مي کند و کارهايي که پس از قيامش انجام مي دهد و اقامتگاه او و هيات آن حضرت به حسب سن و مدت حکومتش و چگونگي حال زمين و مردم در زمان حکومت او و روش وي به هنگام قيام و طريقه ي احکامش و آنچه که خداوند تعالي از آياتش براي او تبيين مي کند:

سالي که امام زمان (ع) در آن قيام مي کند: شيخ مفيد به سند خود از امام صادق (ع) روايت کرده است که فرمود: قائم جز در سالهاي فرد ظهور نمي کند. سال يک يا سه يا پنچ يا هفت يا نه. و



[ صفحه 403]



از باقر (ع) روايت کرده است که فرمود: قائم در سالهاي فرد ظهور مي کند نه، يک، سه و پنج.

روزي که قائم در آن ظهور مي کند: مفيد به سند خود از امام صادق (ع) روايت کرده است که فرمود: در شب بيست و سوم (چنان که از روايات گذشته استفاده مي شود، مقصود بيست و سوم ماه رمضان است) نام قائم را صدا مي زنند و او در روز عاشورا، روز شهادت حسين بن علي، قيام مي کند. گويي او را در روز دهم ماه محرم مي بينم که ميان رکن و مقام ايستاده است. جبرئيل در سمت راست اوست و بانگ مي زند: بيعت براي خدا پس هواداران و پيروان وي از اطراف زمين به سوي او گرد مي آيند تا با وي بيعت کنند. پس او زمين را از عدل و داد پر مي کند چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد.

صدوق در خصال به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: قائم ما اهل بيت، در روز جمعه خروج مي کند و در روايت ديگر آمده است: او در روز شنبه ظهور مي کند. جمع بين اين دو روايت اين گونه ممکن است که آغاز خروج وي روز جمعه و ظهور او بين رکن و مقام و بيعت با وي در روز شنبه است. چنان که امام باقر (ع) نيز بدان اشاره کرده و فرموده است: گويي من قائم را در روز عاشورا، روز شنبه مي بينم که ميان رکن و مقام ايستاده و جبرئيل پيشاپيش اوست و فرياد مي زند:«بيعت براي خدا».

مهذب بن فهد و ديگران به اسانيد خود از امام صادق (ع) روايت کرده اند که فرمود: نوروز همان روزي است که قائم ما اهل بيت و واليان امر در آن ظهور مي کنند و خداوند تعالي او را بر دجال پيروز مي کند و وي دجال را بر کناسه ي کوفه مي آويزد.

جايي که قائم از آن خروج مي کند و اقداماتي که پس از قيامش انجام مي دهد و محل اقامت و چهره ي ظاهري اش بر حسب سن: در نشانه هاي ظهور گفته آمد که سفياني پس از آنکه وادي يا بس در فلسطين خروج کرد و دمشق و فلسطين و اردن و حمص و حلب و قنسرين را گرفت، از شام اصهب و ابقع خروج مي کنند، سپاه يکي به سوي مدينه و ديگري به سوي عراق مي روند اما سپاهي که به مدينه، جايگاه مهدي، مي رود سه بار آنجا را غارت مي کند سپس مهدي به مکه مي رود، فرمانده ي سپاه سفياني در تعقيب امام زمان (ع) به سوي مکه رهسپار مي شود اما صحرا آنها را در کام خود فرو مي برد. و اما سپاهي که به مکه رفته به کوفه مي رود و تعداي از شيعيان آل محمد را مي کشد و دار مي زند و اسير مي گيرد و آنچه از اسير و غنايم با آنان همراه است آزاد مي کند. امام مهدي (ع) پس از آنکه به مکه مي رسد گروهي از يارانش که شمار آنان به تعداد سپاهيان بدر سيصد و سيزده تن است به گرد وي



[ صفحه 404]



جمع مي شوند. چون اينان به گرد آن حضرت جمع شوند وي کار خود را آغاز مي کند و آن روز را با آنان در ذي طوي مي ماند و يکي از يارانش را به سوي مکيان مي فرستد تا آنان را به آن حضرت دعوت کند اما مکيان وي را ميان رکن و مقام مي کشند. اين شخص همان نفس زکيه است. اين خبر به مهدي مي رسد و آن حضرت اصحابش را از ذي طوي، حرکت مي دهد و به مسجد الحرام مي آورد و در آنجا در کنار مقام ابراهيم چهار رکعت نماز مي گزارد و به حجرالاسود تکيه مي دهد و براي مردم سخنراني مي کند و سخناني مي گويد که هيچ کس چنان نگفته است. همچنين روايت شده است که نخستين سخني که آن حضرت مي گويد اين است:«بقيه الله براي شما بهتر است اگر مومن باشيد». [1] سپس مي فرمايد:«من بقية الله در زمين خدايم». و در روايت ديگري آمده است: آن حضرت بين رکن و مقام مي ايستد ونماز مي گزارد و باز مي گردد و وزير او نيز همراه او است. آن حضرت پشت به بيت الحرام مي دهد و بانگ مي زند که: اي مردم من از شما ياري مي طلبم و هر که مرا پاسخ گويد. يا مي گويد: من از شما براي مقابله با کساني که بر ما ستم کرده اند ياري مي طلبم. ما اهل بيت پيامبر شما محمديم و سزاوارتر از ديگران به خداوند و محمد (ص) هستيم. و چه کسي در آدم با من مجادله مي کند، که من سزاوارترين مردمان به آدم هستم و چه کسي در نوح با من مجادله مي کند، که من سزاوارترين مردمان به اويم و چه کسي در ابراهيم با من مجادله مي کند، که من سزاوارترين مردمان با اويم و چه کسي در خصوص محمد با من مجادله مي کند، که من سزاوارترين مردم به اويم و چه کسي با من در خصوص پيامبران مجادله مي کند، که من سزاوارتين مردم به اويم آيا مگر خداوند در کتابش نفرموده است: «همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد فرزنداني هستند برخي از نسل برخي ديگر و خداوند شنوا و داناست». [2] بدانيد که هر کس در سنت رسول خدا با من مجادله کند، پس من سزاوارترين مردم به آنم. پس يارانش که سيصد و سيزده تن هستند ميان رکن و مقام، با وي بيعت مي کنند چون بيعت اينان کامل شد با ده هزار تن به سوي مکه رهسپار مي شود. و روايت شده است که آن حضرت قيام مي کند و در زمين معبودي از بت و غير آن، جز خدا نمي ماند مگر آنکه آتش بر آن مي افتد و مي سوزد و اين حادثه پس از غيبتي دراز به وقوع خواهد پيوست تا خداوند کساني که او را در غيب اطاعت مي کنند و بدو ايمان مي آورند، بشناسد. همچنين روايت شده است که مهدي از مدينه به مکه مي رود در حالي که



[ صفحه 405]



ميراث رسول خدا (ص) از شمشير و زره و عمامه و پيراهن و چوبدستي و اسب و تن پوش و زين وي را همراه خود دارد. سپس ذوالفقار آن حضرت را مي بندد و زره فراخ آن حضرت را در بر مي کند و پرچم آن حضرت را برمي افرازد و جامه ي آن حضرت را در بر مي کند و عمامه اش را به سر مي پيچد و چوبدست آن حضرت را به دست مي گيرد و براي ظهورش از خداوند اذن مي طلبد. همچنين روايت شده است که مهدي را پرچمي است که چون وقت آن فرا رسد خود آن را برافرازد و خداوند آن را به سخن درمي آورد و ندا مي دهد:«اي ولي الله بيرون رو و دشمنان خدا را بکش و روا نيست که دست از دشمنان خدا بکشي». سپس عاملي بر مکه مي گمارد و خود به مدينه مي رود به وي خبر مي رسد که عاملش را در مکه کشته اند. پس آه حضرت به سوي مکيان مي رود و با آنان مي جنگد سپس به مدينه بازمي گردد تا هر وقت که خود خواهد در آنجا مي ماند. و نيز در روايتي است که آن حضرت سپاهي به مدينه مي فرستد. آنان اهل مدينه را به امام زمان مي خوانند سپس از آنجا بيرون مي آيند و به کوفه مي روند و در نجف فرود مي آيند سپس گروهمائي از اين سپاه در شهرها پراکنده مي شوند. امام باقر (ع) مي فرمايد: گويي من قائم را در (نجف) بلندي کوفه مي بينم که از مکه با پنج هزار تن از ملائکه به سوي آن رهسپار شده است. جبرييل در سمت راست آن حضرت و ميکائيل در سمت چپ او و مومنان در پيشاپيش وي حرکت مي کنند و او سپاهيانش را در شهرها پراکنده مي کند. همچنين امام باقر (ع) از مهدي (ع) ياد کرد و فرمود: وارد کوفه مي شود در آنجا سه پرچم افراشته شده است که با هم در حال درگيري هستند اما شهر به تصرف وي درمي آيد. آن حضرت بر فراز منبر مي رود. از شدت گريه ي مردمان، معلوم نمي شود که آن حضرت چه مي گويد. چجون دومين جمعه فرا رسد مردم از وي مي خواهند که نماز جمعه را با آنان بگذارد. آن حضرت به ايشان فرمان مي دهد تا مسجدي در عزي، [3] براي او بگيرند و در آنجا با آنان نماز مي گزارد.

و هم از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمود: چون قائم (ع) قيام کند به کوفه مي رود. از کوفه چند ده هزار تن که بتريه به آنان گفته مي شود، خروج مي کنند. آنان سلاح دارند و به او مي گويند: از هر سو که آمده اي بازگرد ما نيازي به فرزندان فاطمه نداريم. پس امام (ع) شمشير مي کشد و تمام آنها را از دم تيغ مي گذارند آنگاه قدم به کوفه مي نهد و در آنجا هر منافق گمانمندي را مي کشد و قصرهاي آنان را ويران مي کند و جنگجويان آنان را مي کشد



[ صفحه 406]



تا آنجا که خداوند خرسند مي شود. سپس آن حضرت از کوفه به شام مي رود.سفياني در آن هنگام در وادي الرمله است. آنان با هم روبه رو مي شوند و امام (ع) سفياني و سپاه او را مي کشد تا آنجا که هيچ خبري از آنان باقي نمي ماند. امام جواد (ع) فرمود: آن حضرت همچنان دشمنان خدا را مي کشد تا آنکه خداوند راضي شود. گفته شد: چگونه مي فهمد که خداوند راضي شده اشت؟ فرمود: خدا در قلب او رحمت مي افکند. او لات و عزي را بيرون مي آورد و آتش مي زند سپس به کوفه بازمي گردد و در آنجا اقامت مي گزيند. امام باقر (ع) فرمود: مهدي دستور مي دهد از پشت قبر امام حسين (ع) نهري بکشند که آب آن به زمينهاي نجف و کوفه برسد و در نجف بريزد و روي آن نهر در راهها، پلها و آسيابها مي سازد. زني از اهل کوفه را مي بينم که زنبيل گندمي روي سر نهاده، مي رود که آن را بدون پرداخت مزد آرد کند. همچنين از امام صادق (ع) نقل شده است که از مسجد «سهله» ياد کرد و فرمود: بدانيد که اين مسجد، خانه ي صاحب شماست هنگامي که با کسان خود بدانجا آيد. و نيز از همان حضرت نقل است که فرمود: چون قائم آل محمد قيام کند، مسجدي در پشت شهر کوفه بسازد که هزار در براي آن است و خانه هاي کوفيان به دو نهر کربلا متصل مي شود. و از امام رضا (ع)مروي است که فرمود: چون قائم خروج کند کهنسال اما جوان چهره است. بيننده مي پندارد که آن حضرت چهل سال يا کمتر دارد. با گذشت روزها و شبها پير نمي شود تا آنگاه که مرگش فرا رسد. خانه ي آن حضرت در کوفه است. هيچ بنده ي مسلماني را وانمي گذارد مگر آن که او را مي خرد و آزاد مي کند، و هيچ بدهکاري را رها نمي کند مگر آنکه وامش را مي پردازد، و مظالم هيچ يک از مردم را فرو نمي گذارد مگر آنکه آن را مي پردازد، و بنده اي از آنان را نمي کشد مگر آنکه يک هشتم ديه آن را پرداخته است، و کسي را نمي کشد مگر آنکه ديه او را بازپس مي دهد و به خانواده اش بخششي مي کند. تا آنجا که زمين را از عدل و داد پر مي کند چنان که از ستم و تجاوز پر شده باشد. و خود و خاندانش در «رحبه» سکني مي گزينند و اين رحبه مسکن نوح بوده است. سرزميني است پاک و هيچ مردي از آل محمد جز در سرزمين پاک سکني نگيرد که آنان جانشيناني پاک هستند.

مدت حکومت آن حضرت (ع): آنچه را که از طريق اهل سنت در اين باره روايت شده است، پيش از اين بازگفتيم. بنابر روايات آنان، مهدي (ع) هفت سال حکومت مي کند. و نيز حکومت وي بيست سال ذکر شده است. و مطابق روايتي ديگر: آن حضرت پنج يا هفت يا نه سال زندگي مي کند و نيز روايت شده است که او هفت يا هشت يا نه سال مي زيد. و نيز در روايت آمده است که آن حضرت شش يا هفت يا هشت يا نه سال زندگي مي کند.



[ صفحه 407]



اما بنابر روايات شيعه، از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: او هفت سال حکومت مي کند. روزها در دوران حکومت وي دراز است آن چنان که يک سال از سالهاي حکومت او به اندازه ي ده سال، از سالهاي شماست. بنابراين او مطابق سالهاي شما هفتاد سال حکومت مي کند. مانند همين روايت از امام باقر (ع) نيز نقل شده است. به آن حضرت عرض شد فدايت گردم: سالها چگونه دراز مي گردد؟ امام (ع) فرمود: خداوند به فلک دستور مي دهد با درنگ و آهسته حرکت کند و روزها بدين خاطر دراز مي شود. عرض شد: مي گويند اگر فلک از حرکت بازايستد نابود شود؟ امام (ع) فرمود: اين سخن زنديقان است اما مسلمانان به اين اقوال اعتنايي ندارند، چرا که خداوند ماه را براي پيامبرش شکافت و پيش از وي خورشيد را براي يوشع بن نون بازگردانيد و از طولاني بودن روز قيامت خبر داده است که يک روز آن مانند هزار سالي است که شما مي شماريد.

و نيز از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمود: قائم همانند اهل کهف که سيصد و نه سال در غارشان درنگ کردند، سيصد و نه سال حکومت مي کند. و هم از آن حضرت روايت شده است که فرمود: به خدا سوگند همانا مردي از ما اهل بيت سيصد و سيزده سال حکومت مي کند و نه سال نيز اضافه مي شود. از او پرسش شد: اين امر کي خواهد بود؟ فرمود: پس از مرگ قائم. گفته شد: قائم چند سال در جهان زندگي مي کند؟ فرمود: از روز قيام تا روز مرگش نوزده سال زندگي مي کند.

در تعدادي از روايتهايي که از امام صادق (ع) نقل شده آمده است که قائم ما نوزده سال و چند ماه حکومت مي کند. و نيز حسن بن علي (ع) از پدرش روايت کرد که فرمود: خداوند مردي را در آخر الزمان برمي انگيزد (تا آنجا که فرمود) او شرق و غرب جهان را براي چهل سال مالک مي شود. پس خوشا به حال کسي که روزگار او را دريابد و سخنش را بشنود.

شيخ مفيد، پس از ذکر روايتي که در آن آمده است:«امام زمان هفت سال حکومت مي کند که هر سال آن مطابق ده سال شماست» مي گويد: در روايت است که مدت دولت قائم (ع) نوزده سال است که روزها و ماههاي آن بدان گونه است که قبلا گفته شد و اين مساله اي است که سر آن از چشم ما پوشيده است و آنچه ما از آن مي دانيم همين است که خداوند آن را بنا بر شرطي انجام مي دهد و اين شرط همان مصالح معلوم حضرت احديت است، بنابراين ما نمي توانيم بر يکي از اين دو امر قطع داشته باشيم اگر چه رواي هفت سال حکومت وي، ظاهرتر و بيشتر است. در بحار الانوار نيز آمده است: درباره ي مدت حکومت مهدي (ع) اخبار، مختلف است. در بعضي از اين اخبار مدت حکومت وي ذکر شده و در پاره اي ديگر زمان استقرار دولت آن حضرت بيان شده و در برخي ديگر سال حکومت آن حضرت مطابق با سالها و ماههاي ما آمده است. و بعضي ديگر از اخبار سالها و ماههاي



[ صفحه 408]



طولاني حکومت وي را ذکر کرده اند (والله اعلم).

آنچه در طول مدت حکومت مهدي (ع) در زمين و براي مردم پديدار مي شود

از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود: چون قائم ما قيام کند زمين به نور او (يا نور پروردگارش) روشن شود و بندگان از نور خورشيد بي نياز مي شوند. ظلمت و تاريکي از ميان مي رود. در دوران حکومت او مردي آنچنان عمر دراز يابد که هزار پسر براي او زاده شود که در ميان آنان هيچ دختري زاده نشود. و زمين گنجهاي خود را نمايان سازد آن چنان که مردم اين گنجها را روي زمين توانند ديد. مرد در پي کسي است تا مالش را بدو رساند و از او زکاتش را بگيرد اما هيچ کس از وي نمي پذيرد. مردم به روزي اي که خداوند از فضل خويش به آنها داده است، بي نياز شده اند.

از امام صادق (ع) روايت شده است که فرمود: چون خداوند به قائم اذن خروج دهد، بر فراز منبر آيد مردم را به سوي خود بخواند و آنان را به خدا سوگند دهد و به سوي حق خويش دعوت کند و طبق سنت پيغمبر (ص) آنان را حرکت دهد و مانند پيامبر (ص) در ميان آنان عمل کند. پس خداوند جبرئيل را فرستد تا پيش او آيد. جبرئيل بر حطيم نزد او فرود مي آيد و مي گويد: به چه چيزي فرا مي خواني؟ آن حضرت به وي توضيح مي دهد و جبرئيل مي گويد:«من نخستين کسي هستم که با تو بيعت مي کند. دستت را دراز کن». پس دست بر دستش مي مالد.

و نيز از آن حضرت مروي است که فرمود: چون قائم قيام کند مردم را از نو به اسلام فرا مي خواند [4] و آنان را به کاري مي خواند که پوشيده شده است و مردم از آن بي خبرند وقائم را از اين رو مهدي خوانده اند که مردم را به امري که از آن بي خبر و ناآگاه شده اند، هدايت مي کند و او را قائم خوانده اند که به خاطر حق قيام مي کند. و هم از آن حضرت (ع) روايت شده است که فرمود: چون قائم (ع) قيام کند مسجد الحرام را خراب کند تا آن را بر پايه هايش بازگرداند و مقام را به جايي که در آن بوده [5] تغيير دهد و دستان بني شيبه را قطع کند و آنها را بر کعبه بياويزد و بر آن بنويسد: اينان دزدان خانه خدايند. و هم از آن حضرت (ع) روايت شده است که فرمود: چون قائم قيام کند ديني جديد آورد همان طور که رسول خدا (ص) در آغاز



[ صفحه 409]



اسلام مردم را به ديني جديد فرا مي خواند.

مانند اين روايت از امام باقر (ع) نيز نقل شده و در آن افزوده اند که: اسلام غريب آغاز شد و به زودي هم غريب خواهد شد پس خوشا به حال غريبان.

و از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمود: چون او خروج کند امري (ديني) جديد و کتابي جديد [6] و سنتي جديد و قضايي جديد و شديد بر عرب بياورد و ماموريت او جز کشتار نيست و هيچ کس را باقي نگذارد و در راه خدا از سرنش نکوهشگران نمي ترسد.

و از همان حضرت مروي است که فرمود: گويي من به قائم مي نگرم که ميان رکن و مقام است و مردم بر آييني جديد و کتابي جديد و سلطاني جديد از آسمان با وي بيعت مي کنند بدانيد که هيچ پرچمي برايش افراشته نمي شود مگر آنکه مي ميرد.

و از آن حضرت (ع) روايت شده است که ضمن حديثي فرمود: او زمين را از عدل و داد پر مي کند، چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد و خداوند شرق و غرب زمين را بر او بگشايد و مردم را بکشد تا آنجا که جز دين محمد (ص) باقي نماند. او به سيره ي داوود (ع) عمل مي کند. بنابر تفسيري که در برخي از اخبار پيرامون عبارت اخير آمده منظور آن است که در قضاوت خواهان بينه نمي شود.

و از حسن بن علي (ع) روايت شده است که فرمود: خداوند در آخر الزمان و در سختي روزگار و دوران ناداني مردم، مردي را برمي انگيزد. خداوند او را با فرشتگان خويش ياري مي کند و يارانش را محفوظ مي دارد و او را با نشانه هايش پيروز مي کند و او را بر زمين چيرگي مي بخشد تا آنجا که همه خواه ناخواه به دين مي گروند. زمين را از عدل و داد و نور و برهان پر مي کند. طول و عرض شهرها به دين او مي گروند. کافري نمي ماند مگر آنکه ايمان مي آورد و بدکرداي نمي ماند مگر آنکه صالح مي شود و حوش و درندگان در حکومت او، با يکديگر صلح مي کنند و زمين رستنيهايش را بروياند و آسمان برکتش را فرو بارد و گنجها برايش نمايان گردد.

و از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: چون قائم (ع) قيام کند به عدالت حکم راند و در روزگارش ستم و بيداد نابود شود و راهها امن گردد و زمين برکات خود را برون کند و هر حقي به صاحبش بازگردد و دينداري نماند مگر آنکه اظهار اسلام کند و به ايمان شناخته شوند. آيا نشنيده اي که خداوند سبحان مي فرمايد:«و براي او تسليم شوند هر کس که در آسمانها و زمين است به دلخواه يا بنا دلخواه»، [7] و ميان مردم به حکم داوود (ع) و حکم



[ صفحه 410]



محمد (ص)، قضاوت کند. پس در همان هنگام زمين گنجهايش را آشکار سازد و برکاتش را نمايان کند و مردي از شما جايي براي دادن صدقه و کمک نيابد زيرا بي نيازي و توانگري همه ي مومنان را در بر گرفته است.

و از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمود: چون قائم (ع) قيام کند به کوفه مي رود در آنجا چهار مسجد را ويران مي سازد و بر روي زمين مسجد مشرفي نماند مگر آنکه آنها را ويران کند و به حالت ساده و بدون اشراف مي گذارد و هر گوشه اي از خانه ها که واقع در راه عمومي است خرد مي کند و ناودانهايي را که مشرف بر خيابانهاست برمي دارد. هر بدعتي را از ميان مي برد و هر سنتي را بر جاي مي گذارد و قسطنطنيه و چين و کوههاي ديلم را فتح مي کند.

و از آن حضرت مروي است که فرمود: قائم، منصور به رعب و مويد به نصر است. زمين براي او درهم پيچيده مي شود و گنجهايش را آشکار مي کند و او حکومت خود را به مشرق و مغرب گسترش مي دهد و خداوند دينش را به وسيله ي او چيرگي مي بخشد اگرچه مشرکان را خوش نبايد پس در زمين ويراني نمي ماند مگر آنکه آن حضرت آن را آباد مي کند.

و هم از آن حضرت (ع) روايت شده است که فرمود: چون قائم آل محمد (ع) قيام کند ميان مردم به حکم داوود فرمان براند و به بينه احتياج ندارد و خداوند به او الهام مي کند و وي به علم خويش حکمخ را بيان مي دارد و هر قومي را از آنچه در دل دارند، خبر مي دهد و دوستش را با نشانه از دشمنش باز مي شناسد، خداوند عزوجل دراين باره مي فرمايد: و در اين هوشمندان را نشانه هايي است و اين ويرانه برقرار و پابرجاست [8] .

شيخ مفيد گويد: پس از دولت قائم (ع) هيچ کس را دولتي نخواهد بود مگر آنچه که در روايتي بدان تصريح شده است مبني بر اينکه اگر خدا بخواهد فرزندش قيام خواهد کرد البته به اين روايت هم نمي توان قطع حاصل کرد. در اکثر روايات آمده است: مهدي چهل روز پيش از برپايي قيامت امت را ترک مي کند و در اين چهل روز هرج و مرج همه جا را فرامي گيرد و نشانه هاي خروج اموات و برپايي قيامت براي محاسبه ي مردم ظاهر مي شود، و خداوند بدانچه در آينده رخ مي دهد، داناتر است.


پاورقي

[1] هود / 86: بقيه الله خير لکم ان کنتم مومنين.

[2] آل عمران / 35 - 34: ان الله اصطفي آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين ذريه بعضها من بعض و الله سميع عليم.

[3] مدفن حضرت علي (ع).

[4] مقصود آن است که مردم را به اقرار و عمل به شرايع اسلامي که در آن زمان، مدروس گشته دعوت مي کند. (مولف).

[5] مقام، صخره اي است که ابراهيم (ع) به هنگام ساختن کعبه بر آن مي ايستاد و نشان قدمهايش برآن مانده است. اينک اين سنگ دور از کعبه و مقابل رکني است که در آن حجر الاسود است و بر آن بنايي چوبي قرار دارد و مردم پشت آن نماز مي گزارند و روايت شده است که اين صخره کنار کعبه و نزديک در است.

[6] مقصود تفسير و بيان احکام کتاب است.

[7] آل عمران / 83: و له اسلم من في السموات و الارض طوعا و کرها.

[8] حجر/ 76 - 75: ان في ذلک لايات للمتوسمين و انها لبسبيل مقيم.