کساني که مهدي را ديده اند
کليني از علي بن محمد از محمد بن اسماعيل بن موسي بن جعفر که پيرترين کس از نسل رسول خدا (ص) در عراق بود روايت کند که گفت: مهدي را که کودکي بود، ميان دو مسجد ديده است. و در روايت شيخ مفيد از کليني است که گفت: فرزند حسن بن علي بن محمد را ديدم. مجلسي گويد: شايد مراد از دو مسجد، مساجد مکه و مدينه باشد.
نگارنده: با توجه به اينکه راوي عراقي است احتمال بسيار مي رود که مراد از دو مسجد، مسجد کوفه و سهله باشد و اگر مقصود از دو مسجد، همان بود که مجلسي اشاره کرده مناسب تر آن بود که بگويد ميان مکه و مدينه چنان که امروز نيز اين استعمال شايع و متعارف است.
[ صفحه 361]
کليني به سند خود از حکيمه دختر محمد بن علي و عمه حسن عسکري، روايت کرده است که گفت: وي مهدي را در شب ولادتش و پس از آن ديده است (در روايت شيخ مفيد است که حکيمه گفت: قائم را ديده است) و از علي بن محمد از فتح مولي الزراري که گفت: شنيدم ابو علي بن مطهر مي گويد که مهدي را ديده و قامت وي را توصيف کرده و به سند وي از خادم [1] وارد شدم. او بر سکويي در خانه نشسته بود و طرف راستش اتاقي قرار داشت که بر آن پرده اي بود. گفتم: سرورم صاحب اين امر کيست؟ فرمود: پرده را کنار زن. چون پرده را کناز زدم بچه اي که قامتش به اندازه ي پنج وجب بود و به نظر ده يا هشت ساله يا چيزي در اين حدود، مي آمد به سوي ما بيرون شد. پيشاني اش فراخ و سيمايش سپيد، چشمانش درخشان و دستانش بزرگ و پاهايش به جلو مايل بود. بر گونه راستش خالي بود و بر سرش دسته اي مو بود. او آمد و بر ران ابو محمد نشست. آن حضرت فرمود: اين صاحب شماست. سپس برجست. امام حسن (ع) به او فرمود: فرزندم درون شو تا هنگام معلوم. کودک به اتاق رفت و من بدو مي نگريستم. سپس ابو محمد (ع) به من فرمود: يعقوب بنگر چه کسي درون اتاق است. من نگريستم ولي هيچ کس را در آن اتاق نديدم.
همچنين صدوق به سند خود از کرخي نقل کرده است که گفت: از ابو هارون يکي از
[ صفحه 362]
يارانمان، شنيدم که مي گفت: صاحب الزمان (ع) را ديدم. سيمايش مي درخشيد گويي ماه شب چهارده است و بر نافش مويي همچون يک خط رسته بود... همچنين وي به سند خود از جماعتي که محمد بن عثمان عمري هم يکي از آنان بود نقل کرده است که گفتند: ابو محمد حسن بن علي (ع)، فرزندش را به ما نماياند. ما در خانه ي آن حضرت بوديم و شمارمان به چهل مي رسيد آن حضرت فرمود: اين کودک پس از من پيشواي شماست و جانشين من بر شماست. او را فرمان بريد و پس از من به تفرقه درنيفتيد که در اديان خود نابود خواهيد شد. هشداريد که شما اين کودک را پس از امروز ديگر نخواهيد ديد. چند روزي از اين ماجرا نگذشته بود که ابو محمد (ع) از دنيا برفت.
سخن آن حضرت که فرموده است:«شما اين کودک را پس از امروز ديگر نخواهيد ديد...» مقصود بيشتر کساني بوده که در آن جمع حضور داشته اند. زيرا ظاهرا «عمري» خود يکي از سفيران آن حضرت (ع) بوده که وي را نيز مي ديده است تعدادي روايات نيز در دست است که حميري از عمري مي پرسد که آيا مهدي (ع) را ديده اي و او پاسخ مي دهد؛ آري. در برخي ديگر از روايات چنين است که آخرين ديدار من با او نزد بيت الله الحرام بود که آن حضرت مي گفت: خدايا آنچه را که به من وعده فرموده اي محقق ساز و در برخي ديگر از روايات آمده است که عمري گفت: مهدي (ع) را ديدم در حالي که به پرده هاي کعبه در مستجار چنگ آويخته بود و مي گفت: خدايا از دشمنانم انتقام بستان. [2] .
همچنين شيخ صدوق به سند خود از ابو عبدالله کوفي نقل کرده است که وي شمار کساني را که بر معجزات صاحب الزمان (ع) وقوف يافته اند يا وکلاي آن حضرت که وي را ديده اند، ذکر کرده است. از بغداد: عمري و فرزندش و حاجز و بلالي و عطار. از کوفه. عاصمي. از اهواز: محمد بن ابراهيم بن مهزيار، از مردم قم: احمد بن اسحاق. از اهل همدان: محمد بن صالح. از اهل ري: بسامي، اسدي يعني خودش. از اهل آذربايجان: قاسم بن علاء. از نيشابور. محمد بن شاذان. و از غير وکلا، از اهالي بغداد: ابو القاسم بن ابي جابس و ابو عبدالله کندي و ابو عبدالله جنيدي و هارون قزاز و نبلي و ابو القاسم بن دميس و ابو عبدالله بن فروخ و مسرور طباخ آزاد شده ي ابن الحسن (ع) و احمد و محمد فرزندان حسن و اسحاق، کاتب نوبخت و غلام فراء و صاحب صرة مختومه. و از همدان: محمد بن کشمرد و جعفر بن حمدان و محمد بن هارون بن عمران از دينور: حسن بن هارون و احمد بن اخيه و ابوالحسن. از اصفهان: ابن بادشاله. از صميرة: زيدان و پدرش و حسن بن يعقوب. از ري:
[ صفحه 363]
قاسم بن موسي و فرزندنش و ابو محمد بن هارون و صاحب الحصاة و علي بن محمد و محمد بن محمد کليني و ابو جعفر الرفا. از قزوين: مرداس و علي بن احمد. از قابس: دو مرد. از شهر زور: ابن الخال، از فارس: مجروح. از مرو: صاحب هزار دينار و صاحب مال و رقعه بيضاء و ابوثابت. از نيشابور: محمد بن شعيب بن صالح، از يمن:فضل بن يزيد و حسن پسرش و جعفري و ابن اعجمي و شمشاطي و از مصر: صاحب مولودين و صاحب مال در مکه و ابو رجاء از نصيبين: ابو محمد بن الوجناء. از اهواز: حصيني.
شيخ صدوق همچنين به سند خود از محمد بن صالح آزاد شده ي امام رضا (ع) نقل کرده است که گفت: صاحب الزمان بر جعفر کذاب، از جايي که او نمي ديدش ظاهر شد و اين در هنگامي بود که جعفر در زمان وفات ابومحمد (ع) بر سر ميراث آن حضرت منازعه مي کرد پس به جعفر گفت: اي جعفر چرا به حقوق من متعرض مي شوي؟ جعفر سرگشته و مبهوت ماند آنگاه صاحب الزمان ناپديد شد و جعفر به جست و جوي او در ميان مردم پرداخت اما او را نديد. چون جده، مادر حسن بمرد، امر کرد که او را در خانه به خاک سپارند. جعفر به مخالفت برخاست و گفت: اين خانه من است و او در اينجا نبايد دفن شود. پس امام (ع) ظاهر شد و گفت: اي جعفر آيا اين خانه ي توست؟ سپس غايب شد و جعفر او را نديد.
وي نام کساني که آن حضر ارا در آن ماجرا ديدند، برشمرده است که ذکر نام آنها به درازا مي انجامد و همين مقدار که گفته آمد، کافي است. تمام کساني که نام آنها ذکر شد، کساني هستند که آن حضرت را در غيبت صغرا روايت کرده اند.
احاديثي نيز در دست است مبني بر آنکه رويت امام زمان (ع) در غيبت کبري ناممکن است، اما با اين وجود از بسياري نقل شده است که آن حضرت را در غيبت کبرا ديده اند. مي توان ميان اين دو را چنين جمع کرد که مقصود از نفي رويت امام زمان در غيبت کبري، رويت کساني است که غير از ادعاي مشاهده، نيابت آن حضرت را نيز مدعي شده اند و همچون سفيران آن حضرت، از وي خبرهايي به آنان رسيده است. البته وجوه ديگري غير از اين، نيز گفته شده است.
پاورقي
[1] لفظ خادم بر مونث و مذکر اطلاق مي شود اما مراد در اينجا خدمتکار زن است و در ارشاد شيخ مفيد به صراحت خادمه آمده است.
[2] اين روايت پيش از اين چنين نقل شده بود که مهدي (ع) مي فرمود: خدايا به وسيله ي من از دشمنانم انتقام بگير که اين عبارت به صواب نزديک تر است. (مولف).