گفتاري پيرامون دلايل امامت صاحب الزمان و اينکه وي زنده و موج
بايد دانست که همه ي مسلمانان بر خروج مهدي در آخر الزمان و اينکه وي از نسل علي و فاطمه (ع) و همنام پيامبر (ص) است، اتفاق نظر دارند و روايات و اخبار در اين باره،ميان شيعه و سني،به حد تواتر است. چنان که اگر کسي در اخباري که بعدا نقل خواهيم کرد و بيشتر آنها را رواياتي تشکيل مي دهد که از طريق اهل سنت نقل شده و دسته اي ديگر از طريق شيعه نقل گرديده،بنگرد بر صحت اين ادعا وقوف يابد. هر چند که ما نيز به خاطر رعايت اختصار از ذکر بسياري از احاديث اجتناب ورزيده ايم.
اعتقاد به مهدي (ع)، از باورهاي مسلمانان و متواترات و حتي از ضروريات اعتقادي آنان
[ صفحه 282]
است. و در اين باره ميان مسلمانان اختلافي نيست بلکه اختلاف در اين است که آيامهدي هم اکنون متولد شده يا آن که بعدا متولد خواهد شد؟ شيعه و گروهي از علماي اهل سنت بر اين عقيده اند که مهدي به دنيا آمده و همان محمد بن حسن عسکري (ع) است. بيشتر دانشمندان اهل سنت معتقدند که مهدي به دنيا نيامده اما بعدا متولد خواهد شد. اعتقاد نخست صحيح و حق است و هم دليل عقلي و هم دليل نقلي بر آن گواهي مي دهد:
دليل عقلي: عقل به وجوب لطف بر خداوند تعالي حکم مي کند. لطف فعلي است که بنده را به اطاعت نزديک و از معصيت دور مي کند و بر خداوند است که راه هر گونه عذر و بهانه اي را بر انسان ببندد، بدون آن که او را به اجبار سوق دهد تا براي خدا بر مردم حجتي نباشد و حجت بالغه براي خداست. عقل خود بر ارسال رسل و بعثت پيامبران براي تبيين تکاليف الهي که به منظور نزديک کردن بندگان به خير و خوبي و دور ساختن آنان از شر و بدي از سوي خدا مقرر شده است، حکم مي کند. همچنين عقل حکم مي کند که پيامبران ميان مردم به عدالت داوري کنند و بايد از گناه معصوم و از پليديها و زشتيها و عيوب پاک باشند تا مردم سخنان آنها را بپذيرند و از دروغگويي و تحريف از سوي ايشان خاطر جمع گردند. همچنان که فرستادن پيامبران از سوي خداوند تعالي واجب است، تعيين و نصب جانشينان آنان که بتوانند شريعت را حفظ و آن را به مردم ابلاغ کنند و هر گونه تحريف و تبديل را از چهره ي دين بشويند و به عدل در بين مردم حکومت کنند و داد مظلوم را از ظالم بگيرند بر خداوند نيز واجب است. همچنين جانشينان پيامبران بايد به همان دليلي که پيامبران از ارتکاب به گناه معصوم اند، دست به گناه نيازند. همچنين خداوند تعالي خطاب به ابراهيم (ع) فرمود: من تو را پيشواي مردم قرار مي دهم. ابراهيم گفت: آيا از فرزندان من کس ديگر هم به اين مقام مي رسد؟ خداوند فرمود: پيمان من به ستمگران نمي رسد [1] از طرف ديگر کسي که معصوم نيست مرتکب گناه خواهد شد و در مرتبه ي کساني قرار مي گيرد که ظلم به نفس کرده اند. همچنين آنان بايد از جحانب خداوند منصوب گردند، نه از طرف مردم. زيرا کسي جز خداوند از مرتبه ي عصمت افراد آگاه نيست. و واگذاري انتخاب اين افراد به مردم منجر به هرج و مرج و وقوع نزاع و اختلاف و ايجاد فساد خواهد شد. پس بايد در هر زمان به امام معصومي که از جانب خداوند به اين مقام منصوب شده، اعتقاد آورد. مسلمانان نيز بر اين نکته اجماع دارند که جز اين ائمه دوازده گانه، کسان ديگر از اين صفات برخوردار نيستند. بنابراين بايد گفت که صاحبان اين صفات همان ائمه دوازده گانه اند و گرنه لازم مي آيد که زماني پيش آيد که از وجود امام معصوم خالي باشد، حال آن که بطلان
[ صفحه 283]
چنين قولي ثابت شد.
شيخ مفيد در کتاب ارشاد گويد: از جمله دلايل مربوط به امامت قائم به حق حضرت حجت به حسن عسکري (ع) دلايلي است که عقل بدان حکم مي کند و آن چنين است که عقل با استدلال صحيح مي گويد که در هر زمان بايد امامي معصوم از گناه، و کامل و بي نياز از همه ي مردم در علوم و احکام وجود داشته باشد. زيرا محال است زماني باشد که براي مکلفان حجتي بر روي زمين وجود نداشته باشد که آنان به واسطه ي او به صلاح نزديکتر و از فساد دورتر نشوند. و همه ي ناقصان نيازمند کسي هستند که جنايتکاران را تاديب کند و نافرمانان را به راه راست راهنمايي کند و سرکشان را از سرکشي بازدارد و نادانان را بياموزاند و بي خبران را هوشيار کند و گمراهان را بيم دهد و حدود را برپاي دارد و رساننده ي احکام و جداکننده ي ميان اهل ستيزه و اختلاف و تعيين کننده ي فرمانروايان و بازدارنده ي هجوم دشمن از مرزها و حافظ اموال و پشتيبان حوزه ي اسلام و جمع کننده ي مردم در جمعه ها و عيدها باشد.
دلايل عقلي و نقلي اثبات کرده که چنين کسي بايد از لغزشها برکنار و معصوم باشد. زيرا چنين کسي با اين ويژگي، خود از داشتن رهبر و امام بي نياز است و همين بي گمان براي او مقتضي عصمت است و کسي که داراي اين ويژگيهاست بايد به وسيله ي نص تعيين شود، يا آن که معجزه اي از او به ظهور رسد که وي را از ديگران متمايز کند. اين ويژگيها پس از حضرت حسن عسکري (ع) در کسي جز آن کس که اصحاب آن حضرت امامت وي را ثابت کرده اند، يعني فرزندش مهدي (ع) به چشم نمي خورد. و اين اصلي است که با وجود آن نيازي به ذکر نصوص نداريم و اين دليل خود به مقتضاي حکم عقل منصب امامت را ثابت کند و استدلال بدان درست است. به علاوه روايات در باب نص بر فرزند امام حسن عسکري (ع) بسيار است و به اندازه اي است که جاي هيچ عذر و بهانه اي باقي نمي گذارد».
دليل نقلي: پيامبر (ص) و پس از وي يکايک ائمه (ع) بر مهدي نص و تصريح کرده اند. شيخ مفيد در اين باره گويد: نص بر امامت آن حضرت در بين مسلمانان از زبان رسول خدا (ص) رسيده و سپس امير مومنان علي بن ابي طالب (ع) بدان خبر داده و به امامت وي تصريح کرده بود. همچنين ائمه (ع) يکي پس از ديگري تا پدر ارجمندش (امام حسن عسکري (ع)) همگي بر امامت و ظهورش تصريح کرده اند. پدر آن حضرت نيز در نزد معتمدان و نزديکان شيعه، از اين جريان خبر داده و بر امامت وي تصريح کرده بود. همچنين خبر غيبت آن حضرت و حکومت و سلطنتش پيش از ولادت و پنهان شدن وي ر کتابهاي مطرح شده و به حد استفاضه رسيده است. و در ميان ائمه (ع) هم اوست که صاحب شمشير و قائم به حق است و همه چشم به راه حکومت ايمان او هستند.
وي پيش از قيامش، داراي دو غيبت است که يکي طولاني تر از ديگري است، چنان که
[ صفحه 284]
رواياتي نيز در باب آن نقل شده است. اما غيبت کوتاهتر و صغراي آن امام از هنگام ولادتش آغاز شد و تا زماني که سفارت و وساطت ميان او شيعيان قطع شد و سفراي آن حضرت وفات يافتند، ادامه داشت. اما غيبت طولاني تر و کبراي آن حضرت پس از نخستين غيبت اوست و در پايان همين غيبت است که آن حضرت به شمشير قيام خواهد کرد. خداوند، عزوجل، فرمايد: و مي خواهيم بر ناتوان شمرده شدگان در زمين منت نهيم و آنان را پيشوا و وارث قرار دهيم. و در زمين فرمانروائيشان دهيم و به فرعون و هامان و سپاهيان ايشان، چيزي را که از آن مي ترسيدند، بنمايانيم. [2] .
و نيز خداوند در جاي ديگري فرموده است: همانا در زبور پس از ذکر نوشتيم که زمين را بندگان شايسته ي من به ارث برند [3] و نيز پيامبر (ص) فرمود: روزها و شبها سپري نشود تا آن که خداوند مردي از خاندان مرا برانگيزد که همنام من است و زمين را از عدل و داد بر کند چنان که پيش از آن از ظلم و جور پر شده باشد.
پاورقي
[1] بقره / 124: اني جاعلک للناس اماما قال و من ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين.
[2] قصص. 4 - 5: و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمکن لهم في الارض نري فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا يحذرون.
[3] انبياء / 105: و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون.