بازگشت

معجزه 05


حليمه روايت مي کند که روزي به حجره طاهره حضرت امام حسن عسگري (ع) رفتم تا احوال صاحب الامر (ع) را معلوم کنم و



[ صفحه 364]



شوق بسيار به ديدن آن غنچه چمن رسالت و جلالت داشتم و در آن وقت آن حضرت را چهل روز از سن شريف گذشته بود ديدم که راه مي رفت و با يک يک از اهل بيت خود سخن مي گفت و به مثابه تکلم مي فرمود که افصح از سخن آن حضرت نشنيده بودم از مشاهده اين حال در غايت متعجب گرديدم چون حضرت امام حسن عسکري (ع) به تعجب مرا ديد تبسم نموده فرمود يا عمه سلاله خاندان رسالت و بقيه دودمان امامت و جلالت آن حق تعالي در هر روز جمعه آنقدر نشو و نما داده که غير از ما در سال ترقي نمايد حليمه خاتون مي فرمايد هر بار که از حضرت امام حسن عسکري (ع) احوال صاحب الامر را جويا مي شدم مي فرمود که آن فرزند ارجمند را از تو بر سبيل وداعت محافظت مي کنم همچو آن کسي که از مادرش به وداعت محافظت نمايد.