بازگشت

معجزه 42


محمد بن هرون همداني روايت کند که پانصد دينار قرض داشدم و اکثر اوقات جهت اداي آن دين متفکر بودم شبي به خاطر



[ صفحه 389]



گذرانيدم که چند دکان دارم که آنها را به پانصد و سي دينار خريده بودم آنها را بفروشم و اداء دين خود کنم پس صبح از خانه بيرون آمدم و پيش از آنکه اين حرف را به کسي اظهار کنم محمد بن جعفر را ديدم گفت امشب با خود فروختن دکاکين قرار داده اي گفتم تو را از کجا معلوم گرديد گفت امروز مکتوب سعادت اسلوب حضرت صاحب الزمان (ع) به من رسيد بدين مضمون که اي محمد جعفر امشب محمد بن هرون همداني فروختن دکاکين را با خود قرار داده که به پانصد دينار بفروشد و تنخواه قرض خود کند بايد آن دکاکين را به پانصد دينار از او بخري و داخل متصرفات ما سازي چون اين سخن از محمد جعفر شنيدم دکاکين را با او مبايعه کردم