بازگشت

معجزه 24


ابو محمد عجلي روايت مي کند که يکي از شيعيان زري به من داد که به جهت حضرت صاحب الامر (ع) حج کنم و اين حج استيجار به جهت آن حضرت عادت شيعيان گويد که من حصه ي از آن زر بدان پسر که فاسق بود دادم چون به عرفات رسيدم جواني ديدم گندم گون و خوش روي و خوش لباس که بيش از همه کس به دعا و تضرع مشغول بو دو چون وقت روانه شدن مردم بود به من ملتفت شده فرمود اي شيخ از خدا شرم نداري گفتم در چه بابت يا سيدي و مولاي فرمود حجيه به تو مي دهند از براي آن کسي که مي داني و از آن زر به کسي مي دهي که شراب مي خورد و صرف فسق مي کند و نمي ترسي چشمت برود و اشاره به چشم من کرد و من خجل شده روانه گشتم و چون نظر کردم او را نديدم و از آن روز که آن خجالت يافتم مي ترسيدم شيخ الطايفه محمد بن النعمان المفيد روايت کرده که چهل روز تمام نشده بود که در همان چمش قرحه پيدا شده نابينا گشت و دانست آن جوان صاحب الامر (ع) بود.