بازگشت

اثبات حجت و ولي از طريق قرآن و برهان و عرفان


استدلال بوجود الحجه از طريق قرآن و منطق وحي همانا باستناد آيه مبارکه ي اني جاعل في الارض خليفه (آيه 30 سوره بقره).

بيانش اجمالا اين است که ذات حقتعالي و مبدء اعلي جعل خليفه را نسبت به ذات اقدس خود داده است اضمارا زيرا ضمير موضوع است از براي نفس بدون اشعار به هيچ صفتي از صفات و اگر جاعليت در رتبه ي ذات ثابت شد مجعول مي خواهد ازلا و ابدا و سرمدا و الا لازم آيد تحقق احد مضافين بدون طرف ديگر و اين محال است پس هميشه مجعول در اضافه اشراقيه به نفس اضافه جاعليت حاصل شده و تحقق پيدا مي کند. بعلاوه حقتعالي در صفات ذاتيه فاعل بالعنايه است، بنابراين نفس تصور جاعليت



[ صفحه 572]



کافي است در تحقق مجعول و اين معني يعني فاعل بالعنايه بودن حقتعالي چون ذاتي است پس غير قابل تخلف است بنابراين ازلا و ابدا ارض سفليات و سماء اشباح و علويات و بطور کلي عالم امکان آني بدون حجت و مظهر و خليفه نخواهد بود و هيچگاه از حجت خالي نخواهد بود و گرنه صفت ذاتي متخلف شده و کاشف است از عدم ذات تعالي عن ذالک.

و به همين آيه شريفه ناظر است خبر شريف صادر از لسان مقام عصمت و معدن حکمت حضرت امام صادق کاشف حقايق عليه الصلوة و السلام که فرموده است (لولا الحجه لساخت الارض باهلها) اي ارض الامکان باهلها اي الوجودات الامکانيه اي هلکت بمعني انها کاشفته عن هلاک المرتبط اليه و هو محال.

و نيز فرموده (الحجة قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق) که کاشف است بر لزوم وجود حجت ازلا و ابدا و سرمدا پس خلاصه اينکه حجت از لوازم شئون ذاتيه حق تعالي است و از اين جهت قابل تخلف در آني از آنات زمانيه و مراتب وجود نخواهد بود اعم از اينکه جعل تعلق گرفته باشد به ايجاد بدوي و احداثي و يا بقائي و سرمدي بنابراين ممکن است مصلحتي اقضا کند به اينکه ابقاء خليفه کند نه اظهار و احداث و در مورد ولي عصر بقيه الله حضرت مهدي عليه الصلوه و السلام خداوند بر حسب مشيت ذاتيه اش ابقاء جعل فرموده و تا زمانيکه مصلحت بداند از انظار او را مستور و در تحت دولت زماني و حکومت اسم مبارک يا غائب و يا باطن و يا خفي او را از مرئي و منظر پنهان و مخفي و به محض اينکه مصلحت در تجلي و ظهورش داند او را در مشهد خلايق جهان قرار داده دولت زماني اسم مبارک يا ظاهر و يا جلي را در مورد حضرت بقيه الله دوازدهمين نير برج امامت و ولايت متحقق و او را امر به ظهور فرمايد اما در عين حال از آنجا که ولي عصر ارواحنا له الفداء مظهر ظاهر في بطونه و باطن في ظهوره است با اينکه فعلا از انظار خلق مستور و



[ صفحه 573]



غائب است اما از حيث اشراقات و تجليات فيض خلافت آن حضرت تکوينا و تشريعا به عالم وجود مي رسد و خلق جهان از فيض وجودي و لطف او بهره مي برند و اين فيض اثر وجود آن حضرت است مي خواهد ظاهر باشد يا غائب في المثال خورشيد اگر در وراي ابر هم باشد فيضش به عالم مي رسد مثل امام زمان و حجت عصر در حال غيبت مانند شمس است که لکه ابري آن هم از نظر مصلحت و عدم قابليت جهانيان مانع رويت و شهود آن شمس ولايت کليه مطلقه گرديده است اين است که خواجه نصير طوسي آن حکيم قدوسي در متن تجريد فرموده است (وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا) اي غيبته بحسب عدم قابليتنا منا.

بالجمله (اني جاعل في الارض خليفه) تعبير بارض از حيث سفليت و تسفل نسبت به عالم وجوب سرمدي است که از او تعبير بسما ربوبيت مي شود.

اينجا تعبير کرده به جاعل که دلالت بر ثبات و دوام مي کند يعني ازلا و ابدا و سرمدا جاعليت خليفه و مظهر اتم از لوازم ذات حق تعالي است به همين جهت تعبير (باني جاعل) شده چون در غالب صفات ذاتيه تعبير به ضمير متکلم وحده مي شود.

خلاصه اين جعل جعل ذاتي و تکويني است که به فيض اقدس در مرتبه لاهوت به دليل (کنت نبيا و آدم بين الماء و الطين) يعني بين العلم و العين در عالم اعيان ثابته ثابت بوده است و از شئون ذاتيه حق است و انقطاع اين مجعول مستحيل بالذات است پس هميشه خليفه الله لازم است در تمام عوالم. ديگر اينکه خليفه بايستي مستجمع جميع صفات مستخلف عنه باشد و يکي از صفات حق ازليت و سرمديت است پس بايستي حجت و مظهر او هم دائم باشد و انقطاع پيدا نکند و هيچ دوره و هيچ عصر و زماني ولو آني خالي از مظهر و حجت نباشد چه حجت وجه الله الباقي و مظهر يا دائم الفضل علي البريه است پس انقطاع ندارد. لذا از حضرت امام صادق عليه



[ صفحه 574]



السلام در معني قول خداي عزوجل منقول است که اينکه حقتعالي فرموده: کل شئي هالک الا وجهه (آيه 88 سوره قصص).

حضرت فرموده است: نحن وجه الذي لايهلک (جلد دوم بحار علامه مجلسي صفحه 106).

و ايضا - عن مولانا الصادق عليه السلام عن ابيه الباقر عليه السلام عن ابيه السجاد عليه السلام: قال نحن ائمه المسلمين و حجج الله علي العالمين و ساده الموسمنين و قاده الغر المحجلين و موالي المومنين و نحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء و نحن الذين بنا يمسک الله السماء ان تقع علي الارض الا باذنه و بنا يمسک الارض ان تبيد باهلها و بنا ينزل الغيث و ينشر الرحمه و يخرج برکات الارض و لولا ما في الارض منا لساخت باهلها ثم قال و لم تخل الارض منذ خلق الله آدم من حجته لله فيها ظاهر مشهور او غائب مستور و لاتخلوا الي ان تقوم الساعته و من حجته لله فيها و لولا ذالک لم يعبد الله قال الرواي فکيف ينتفع الناس بالحجه الغائب المستور قال کما ينتفعون بالشمس اذا سترها سحاب (علم اليقين علامه فيض کاشاني - صفحه 90).

مفاد اين روايت شريف نوراني صادر از لسان مقام عصمت و معادن حکمت اينکه اساسا وجود حجت واسطه فيض است بين خالق و مخلوق و در واقع فاعل ما به الوجود است چنانکه حق تعالي فاعل مامنه الوجود است پس هميشه فيوضات و برکات و رحمات وجوديه در تمام عوالم هستي و ارض عالم امکان بوساطت او يعني حجت و ولي به عالم و اهل آن مي رسد بنابراين خالي بودن ارض عالم امکان از حجت موجب انقطاع فيض الهي است و اين عقلا محال و ممتنع است چنانچه سابقا بيان شد و نقل اين روايت معتبر نوراني در تائيد گفتار مذکور است. مضافا به اينکه حجت الله که ما تعبير از او به ولي الله مي نمائيم و مراد صاحب مقام ولايت کليه مطلقه است اساسا (ولي) از اسماء ذاتيه الهيه است فلا بدله من مظهر ازلا و ابدا و سرمدا.



[ صفحه 575]





پس بهر دوري وليي واجب است

خواه پيدا در نظر يا غائب است



خود امام حي قائم آن ولي است

کو ز صلب طيب پاک علي است