عظمت شخصيت حضرت امام خميني
(لمولفه)
خميني کيست باشد مظهر حق
ابر مرد جهان در کشور حق
دهد برهان بر اين واقع گواهي
که بود او خود ابر مرد الهي
بد او اسلام نابش فطرت او
بدين حق هميشه دعوت او
تمام دعوتش بر طبق فطرت
تمام گفته اش حق و حقيقت
بدي خالص بدي مخلص بدي حق
سراسر دعوتش بر محور حق
خميني آن ابر مرد حقيقت
خميني رهنما پير طريقت
خميني آن ابر مرد شهامت
خميني آن ابر مرد شجاعت
خميني آن ابر مرد سياست
خميني آن ابر مرد کياست
فقيه و فيلسوف و مرد عارف
ابر مرد جهان اندر معارف
خميني عارف حق عاشق حق
خميني سالک حق و اصل حق
خميني مظهر عدل الهي
شهودت مي دهد بر اين گواهي
[ صفحه 638]
خميني دست حق او را مدد بود
خميني را نگهدارش صمد بود
خميني خصم طاغوت جهان بود
خميني موسي عصر و زمان بود
رژيم پهلوي زنديق دوران
نمودي ريشه کن پير جماران
رژيم ظلم و عدوان را برانداخت
به عدل و داد اسلامي بپرداخت
نظام عدل را بنياد بنهاد
نمودي کشوري از عدل خود شاد
نه ايران بلکه در کل ممالک
نداي عدل دادي پير سالک
تو گوئي نفخه ي پير جماران
دميدي روح اندر جمله ياران
چو روح الله عالم را ندا داد
نداي عدل را عالم صدا داد
همه مستضعفان از نفخه ي او
سرافراز آمدند از نغمه ي او
شنيدي جمله گيتي دعوتش را
نداي اتحاد و وحدتش را
جهاني باشد اندر جستجويش
که حکم عدل باشد آرزويش
شود روزي جهان زين نفخه هوشيار
همه از خواب غفلت گشته بيدار
[ صفحه 639]
خميني جامع اضداد بودي
ابرمردي چو او دوران نديدي
خميني جلوه ي حق در تجلي
(فلا تکرار) آمد في التجلي
قيامش از قم آمد در روايت
حديث معتبر نقل از امامت
امام کاظم آن موسي بن جعفر (ع)
خبر داد از قيام نيک رهبر
خبر دادي قيام رهبر حق
بدين مژده که او (يدعو الي الحق)
گروه پيروش فولاد مشرب
همه ثابت قدم اندر ره رب
همه جان بر کف خود در قيامش
همه سرمست از جام مدامش
نمي ترسند از خصم ستمکار
شهادت تحفه ي ياران هشيار
ندارند خستگي از جبهه و جنگ
ز شوق وصل حق گشته هم آهنگ
درود حق بر آن عشاق آگاه
شهيد راه حق مشتاق (الله)
خدايا اي خدايا اي خدا را
به رحمت غرق کن روح خدا را
ز لطف تو شدي رهبر خميني
خميني که بد مشرب حسيني
[ صفحه 640]
براه او روان گردان تو ما را
مبر از ياد ما آن جان ما را
که ما ثابت براه او بمانيم
سيادت بر همه عالم نمائيم
چه راه او صراط مستقيم است
خلافش راه شيطان رجيم است
خميني دعوتش اسلام نابست
(سقاهم ربهم) طاهر شرابست
شراب وحدت و عشق و ولايت
بود سرمستي آن تا قيامت
مي وحدت مي توحيد سبحان
بجو خمخانه ي آن راز قرآن
خميني راه آن را بر تو بگشود
رموز مستي حق بر تو بنمود
مسير و خط او راه سعادت
کجي از راه او راه شقاوت
ره او را بجو در دين و آئين
که تضمين سعادت نيست جز اين
نمود اتمام حجت رهبر ما
که رحمت تا ابد بر دلبر ما
درود حق بر آن پير دل آگاه
بر آن رهبر بر آن فاني في الله
درود از حق درود از جمله ياران
بر آن قائد بر آن پير جماران
[ صفحه 641]
درود سرمدي بر مظهر حق
خميني مرد حق آن رهبر حق
همه عشاق او نالند از غم
همه از داغ او در سوگ و ماتم
جهان از مرگ او ماتم سرا شد
تو گوئي اين جهان دار عزا شد
دريغا اي دريغا اي دريغا
خميني سايه اش رفت از سر ما
غلط گفتم که او ظل الله آمد
کجا سايه اش برفتي از سر ما
بود شخص خميني راي و فکرش
نگردد محو هرکز نام و ذکرش
کجا يادش رود از خاطر ما
ابر مردي که بودي رهبر ما
خميني را به ما حق حياتست
ره اسلام او راه نجاتست
اگر خواهي شرافت عزت دين
اگر داري تو عشق دين و آئين
اگر خواهي کند قرآن حکومت
بگيرد دست تو قرآن و عترت
يقين دان که بقاي دين و قرآن
بود اندرز آن پير جماران
تو را تا آن وصيت نغمه در گوش
نخواهي کرد اندرزش فراموش
[ صفحه 642]
سعادتمند باشي اي برادر
اگر ثابت بدي در راه رهبر
هر آن کس را که ايمان است کامل
براه عشق حق گرديده مايل
هر آنکس در دلش مهر حسيني است
زيارتگاه او قبر خميني است
حسيني ام حسيني ام حسيني
مرا در دل بود مهر خميني
مزارش کعبه ي عشاق باشد
بر آن کس که او مشتاق باشد
زيارتگاه جمله اهل ايران
شدي آن مرقد پير جماران
نه ايران بلکه از کل ممالک
زيارت مي کنند آن پير سالک
روانه عاشقانه سوي کويش
ابر مردي که بد حق آرزويش
همه اهل جهان مجذوب او شد
همه عشاق را محبوب او شد
چو (هل من ناصر) شاه شهيدان
بلبيک خميني جمله ياران
باستنصار او پاسخ بدادند
در اين دوران ورا ياري نمودند
همه محشور فردا با حسينند
چو آنها پيرو پير خمينند
[ صفحه 643]
درود دائمي بر جمله آنها
بر آن ياران همه از پير و برنا
درود سرمدي بر آن شهيدان
بر آن رهبر بر آن اتباع و ياران
چو کردي دعوت خود را به اسلام
نمودي خدمت خود را باتمام
خطاب (ارجعي) از صقع جانان
نمودي جذب آن پير جماران
به بزم سرمدي در جنت يار
شدي نائل به وصل يار دلدار
دل آرام خميني چون خدا بود
مني و مقصد وصل و لقا بود
بمقصودش رسيدي رهبر ما
چو رفتي زين جهان آن دلبر ما
خوشا بر حالت اي پير جماران
که گشتي متصل با جان جانان
قفس بشکسته خوش از دار ناسوت
زدي شهپر تو اندر بزم لاهوت
خوش آنروزي که من از شوق جانان
کنم پرواز اندر کوي جانان
تو (رباني)، شکن خود اين قفس را
نيرزد اين جهان يکدم نفس را
نصيبم وصل خود گردان خدا را
بخوان همچون خميني جان ما را
[ صفحه 644]
که از روز ازل وصل تو جويم
لقايت منتهاي آرزويم
(يا مني قلوب المشتاقين و صلک مني نفسي و لقائک قرة عيني)
از مناجات سيد سجاد زين العابدين و العارفين عليه الصلوة و السلام است (مفاتيح الجنان قمي)
اين اشعار را بعد از رحلت حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه بالبداهه سرودم گوئي روح القدس مرا مدد کرد، التماس دعا دارم.
تهران - محمدرضا رباني