بازگشت

بيان رفع استبعاد نسبت به طول عمر مبارک حضرت بقيه الله


بدلائل ذيل اختصارا اشاره مي نمايم:

1- از باب قدرت حقتعالي به محالي ذاتي نبودن بقاء بدن انساني در زمان طويل گرچه به عقيده برخي محال عادي هم نيست زيرا اگر بدن و مزاج به حال اعتدال حقيقي باشد بقاء او در زمان طويلي ممکن است.

2- از باب آنکه بقاء عالم کبير به مقتضاي کلام معجز نظام صادر از مقام عصمت (لولا الحجه لساخت الارض باهلها) منوط و موکول بوجود حجت و ولي عصر است و به عباره اخري به حول و قوه الهي حجت حافظ و نگهدار عوالم و علوي و سفقلي مي باشد پس به طريق اولي مي تواند حافظ بدن خود بوده و او را در زمان طويلي حفظ و نگهداري کند و به عبارت اوضح کسي که قوام عالم کبير و نظام کل به وجود او باشد بديهي است که به طريق اولي مي تواند باذن الله و امر الله بدن خود را در زمان طويلي به اندازه اي که مصلحت اقتضاء کند حفظ نمايد.

3- عرفاي شامخين مي گويند نفس ولي وليده ي بدن خود نمي باشد به خلاف ساير نفوس جزئيه که (النفس في الحدوث جسمانيه) بلکه بدن ولي و نبي ظل نفس مقدسه زکيه اوست و به ابقاء نفس کليه ي او تا وقتي که مصلحت باشد مي تواند باقي بماند.

4- به عقيده ي برخي از عرفاء بدن ولي اول درجه ي ملکوت و آخر درجه ي ناسوت است و مي تواند به حکم ناسوتي ظاهر شود و به لوازم آن از اکل و شرب و ساير صفات به جنبه ناسوتي ظهور کند و همچنين مي تواند به احکام ملکوتي ظاهر شود و به لوازم آن از قبل طي الارض و طي زمان و طي مکان و همچنين سائر احکام ملکوتي از قبيل بقاء در ازمنه ي متماديه و عدم اضمحلال و زوال ماداميکه مصلحت بقاء آنها را در اين نشاه اقتضاء نمايد جلوه نمايد و ظاهر شود مانند بدن ملکوتي جبرئيل که با آنکه به صورت دحيه ي کلي (آن جوان زيبا رخ



[ صفحه 608]



نيکو منظر) در اين نشأه جلوه گر مي گرديد با اين وصف در تمام عوالم ظاهر و طي زمان و مکان مي نمود و هر تصرف ديگر در عالم مي کرد و بدن ولي هم همين احکام را دارد چنانچه حضرت ولي الله اعظم علي عليه السلام در امکنه ي متعدده جلوه مي کرد.

5- بعضي از عرفاء مي گويند بدن ولي داراي طبيعت خامسه فلکي است از حيث آنکه مي تواند در ازمنه ي غيرمتناهيه يا طويله باقي بماند به عبارة اوضح مي گويند با آنکه قواي جسمانيه متناهيه التاثير و التاثر است کواکب مرصوده و غير مرصوده با آنکه داراي طبيعت جسماني هستند در ازمنه ي طويله به قوه عقول طوليه و عرضيه و و نفوس کليه به اذن الله و قوته در اين نشاه باقي باشند و بدن نبي و ولي نيز داراي اين خاصيت مي باشد چنانکه بدن حضرت عيسي و ادريس و انبيائي که در آسمان هستند به مفاد (و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم) و به مفاد (و رفعناه مکانا عليا) که الان زنده و باقي هستند، او يعني انسان کامل ولي نيز مي تواند در اين نشاه باقي بماند تا وقتي که مصلحت الهيه اقتضا نمايد.

6- مويد و مصحح تمام اين مطالب فرمايش سلطان العرفاء مولانا علي بن موسي الرضا عليه الاف التحيه و الثناء است که فرمود (ما منا الا مقتول او مسموم) که بهترين دليل است و کاملا دلالت دارد بر اعتدال حقيقي مزاج آنها و اگر اَّها را شهيد نکنند عمر آنها طولاني و باجل خود از دنيا نمي روند.

7- دلائل ديگر نيز داريم که ذکر آنها موجب تطويل است از جمله از باب تعاکس ايجابي و اعدادي بين نفس و بدن که همانطوري که احکام بدن به اقليم نفس صعود مي کمند همچنين احکام تروحن و تروح و کليت و بساطت و دوام و بقاء و لطافت نيز ممکن است از روح به بدن سرايت نمايد و احکام طبيعت که کون و فساد و زوال باشد مقهور حکم روح که دوام و بقاء و ابديت است گردد



[ صفحه 609]



و تا وقتي که مصلحت حق اقتضا کند باقي بماند.

آنچه بيان شد اثبات امکان طول عمر از نظر عقلي و برهاني بود و اما از نظر نقلي تاريخ و اخبار و آنچه به تواتر نسبت به معمرين در جهان نشان داده شده و علاوه زيست شناسان شواهد بسياري براي آن ذکر کرده اند رفع استبعاد در اشکال طول عمر مي نمايد.