بازگشت

شيخ محمد بن احمد السفاريني النابلسي (1114- 1188 ه)


فقيه حنبلي، صوفي و ماهر در حديث و تاريخ صاحب کتاب «لوائح الانوار البهيه و سواطع الاسرار الاثريه، لشرح الدره المضيئه في عقد الفرقه المرضيه». وي پس از اين که در کتابش به شرح شعر زير پرداخته، مي گويد:



و ما اتي بالنص من اشراط

فکله حق بلا شطاط



منها الامام الخاتم الفصيح

محمد المهدي و المسيح



(علامتهايي که در نص آمده است، تمام آنها بدون ترديد حق است، از جمله ي آنها، امام خاتم فصيح محمد مهدي و مسيح است).



[ صفحه 500]



(منها) اي من اشراط الساعه التي وردت به الاخبار و تواترت في مضمونها الاثار اي من العلامات العظمي و هي اولها ان يظهر(الامام) المتقدي باقواله و افعاله...».

«يعني از جمله آن علائم روز قيامت که در اخبار به طور متواتر آمده، يعني از نشانه هاي بزرگ آخر الزمان و نخستين آن، اين است که امامي که به گفتار و کردار مقتداي است و خاتم و پايان بخش امامان است. ظاهر مي گردد که هيچ امامي پس از او نخواهد آمد همان طور که پيامبر خاتم پيامبران است و هيچ پيامبر و رسولي پس از او نخواهد آمد. زبانش فصيح است زيرا او از اعراب اصيل، اهل فصاحت و بلاغت است. نام او«محمد المهدي» است اين نام مشهورترين اوصاف اوست زيرا «محمد» در چندين خبر آمده و در بعضي از آنها گفته شده که اسمش «محمد» و نام پدرش «عبدالله» است».

«ابو نعيم» از حديث «ابوهريره» آن را روايت کرده است و عبارت آن چنين است که پيامبر فرمود:

«لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلک اليوم حتي يلي رجل من اهل بيتي يواطي اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي يملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا».

«اگر از دنيا فقط يک روز باقي بماند خداوند آن را آن قدر طولاني مي گرداند تا اين که مردي از اهل بيت من ظهور مي کند که نامش همانندنام من و نام پدرش نام پدر من است که زمين را از عدل و داد پر مي کند پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد».

تا اين که مي گويد:

«و اما نامگذاري و توصيف او به «مهدي» اين صفت او در چندين روايت ثابت گشته است». تا مي گويد: کنيه او «ابو عبدالله» بوده و نسبش به اهل بيت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي رسد».

«شيخ محمد سفاريني» از پنج نکته درباره ي مهدي عليه السلام ياد کرده که عبارتند از: 1- في حليته و صفته (قيافه و صفت او)؛2- في سيرته (سيرت و روش او)؛



[ صفحه 501]



3- في علامات ظهوره (علائم و نشانه هاي ظهور او)؛ 4- في الاشاره الي بعض الفتن قبل خروج المهدي (اشاره به بعضي از فتنه ها که پيش از ظهورش اتفاق مي افتد)؛ 5- في مولده و بيعته و مده ملکه (تولد، بيعت و مدت حکومت و وسائل مربوط به آن).

وي پس از پايان گفتار خود در پيرامون نکات پنجگانه مي گويد:

«قد کثرت الاقوال في المهدي حتي قيل لا مهدي الا عيسي و الصواب الذي عليه اهل الحق ان المهدي غير عيسي و انه يخرج قبل نزول عيسي عليه السلام و قد کثرت بخروجه الروايات حتي بلغت حد التواتر المعنوي و شاع ذلک بين علماء السنه حتي عد من معتقداتهم و قد روي الامام الحافظ ابن الاسکاف بسند مرضي الي «جابر بن عبدالله» رضي الله عنه عنهما قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: «من کذب بالدجال فقد کفر و من کذب بالمهدي فقد کفر».

«سخن درباره ي مهدي بسيار گشته تا آنجا که گفته شده: هيچ مهديي نيست مگر عيسي، ولي اهل حق اين سخن رادرست نمي دانند و معتقدند که مهدي غير از عيسي است و اين که او پيش از نزول عيسي عليه السلام ظهور مي کند درباره ي قيام او روايات بسيار زياد است و به حد «تواتر معنوي» رسيده و در ميان علماي اهل سنت رواج يافته تا اين که از باورها و معتقدات آنان به شمار آمده است. و امام حافظ ابن اسکاف به سندي که مورد پسند است، از جابر بن عبدالله روايت کرده است که گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: (هر کس آمدن دجال را تکذيب کند او کافر است و هر کس مهدي را انکار کند، به دين خدا کافر گشته است).

وي سپس از برخي از روايات درباره ي ظهور مهدي ياد کرده و مي گويد:

علاوه بر اصحابي که نام برديم و صحابه اي که نام آنها ذکر نشد و همچنين «تابعان» روايات متعددي نقل شده که از مجموع آنها علم قطعي درباره ي ظهور مهدي به دست مي آيد و بدين ترتيب ايمان واعتقاد به ظهور مهدي، آن چنان که نزد اهل علم مقرر است و در اعتقادات اهل سنت و جماعت تدوين يافته، يکي



[ صفحه 502]



از واجبات است. [1] .


پاورقي

[1] کتاب «لوائح الانوار البهيه و سواطع الاسرار الاثريه» لشرح «الدره المضيئه في عقد الفرقه المرضيه»، ج 2، ص 348 تا 363، ط مصر، 1324.