بازگشت

دجال کيست؟


پاسخ: يکي از علايم ظهور آن حضرت که در بعضي روايات از نشانه هاي حتمي شمرده شده، خروج شخصي به نام «دجال» است. وي يک طاغوت پرتزوير و حيله گر است که عده بسياري را به دنبال خود مي کشد.

ما در اينجا به همان روشي که به معرفي سفياني پرداختيم، دجال و خصوصيات و ويژگيهايش را مورد بررسي قرار مي دهيم. در روايات براي او صفات گوناگون و عجيبي ذکر شده است که با هم مي خوانيم:



[ صفحه 184]



حتمي بودن خروج او: امير المؤمنين (ع) از پيامبر اکرم (ص) نقل مي کند که فرمود: «پيش از قيامت ده امر حتمي واقع مي شود: خروج سفياني، دجال، دود، دابه الارض، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب، نزول عيسي، فرورفتن در مشرق جزيره العرب، بيرون آمدن آتشي از قعر يمن که مردم را به محشر براند.» [1] .

نام و نسب او: عده اي گويند که نام دجال صائد بن صيد يا ابن صياد است، و برخي مخالف راي ايشان را گفته اند. در کتابهاي لغت، دجال، به معني کذاب است، و فعل آن را به معني «آب طلا و آب نقره دادن» نوشته اند. دجال را در زبانهاي فرانسه و انگليسي، «آنتي کريست» ناميده اند که به معني دشمن و ضد مسيح است. [2] .

خصوصيات فردي او: حضرت امير المؤمنين (ع) مي فرمايد: «او چشم راست ندارد، و چشم ديگرش در پيشاني اوست، و مانند ستاره صبح مي درخشد، چيزي در چشم اوست که گويي آميخته به خون است. وي در يک قحطي سختي مي آيد، و بر الاغ سفيدي سوار است...». [3] .

و در صحيح مسلم در کلام رسول خدا (ص) دجال چنين توصيف شده است: «او مردي چاق، سرخ رو، با موي سرمجعد، و اعوراست، چشمش همچون دانه انگوري است که بر روي آب قرار گرفته باشد.» [4] .

عقيده او: امير المؤمنين (ع) مي فرمايد: «او با صداي بلندي فرياد مي زند که بين مشرق و مغرب، صدايش را جن و انس و شياطين مي شنوند (به فرض صحت روايت، ممکن است اين عمل به وسيله راديو و تلويزيون صورت بگيرد) و مي گويد: اي دوستان من! به سوي من آييد. من هستم کسي که آفريده است، پس استوار ساخته و مقرر کرده و



[ صفحه 185]



هدايت نموده است. من پروردگار برتر شما هستم.» [5] .

مکان خروج: اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: «او از شهري که آن را اصفهان مي گويند و قريه اي که معروف به «يهوديه» است بيرون مي آيد.» [6] .

مرگ او: رسول خدا (ص) مي فرمايد: «دجال در امت من بيرون مي شود در چهل روز، پس خداوند عيسي بن مريم را مامور مي کند او را طلب مي کند و از بين مي برد.» [7] .

و امير المؤمنين (ع) ضمن يک خطبه طولاني فرمود: «مهدي (ع) با يارانش از مکه به بيت المقدس مي آيند، و در آن مکان بين آن حضرت با دجال و ارتش او، جنگ واقع مي شود، دجال و ارتش او مفتضحانه شکست مي خورند، به طوري که از اول تا آخر آنها به هلاکت مي رسند و دنيا آباد مي شود و حضرت مهدي (ع) عدالت و قسط را در جهان به پا مي دارد، و طبق روايتي آن حضرت دجال را در کناسه کوفه به دار مي زند.» [8] .

بعضي از علماء چون شيخ صدوق رحمه الله عليه - با استناد به پاره اي از روايات از جمله روايت امير المؤمنين (ع) - معتقدند که غرض و هدف الهي، بر اين تعلق گرفته است که دجال زنده باشد و کسي نتواند او را بکشد تا دجال آينده باشد. [9] .

محدث قمي (ره) گويد: در روايت ابو امامه است که رسول خدا (ص) فرمودند: «هر مؤمني که دجال را ببيند آب دهان خود را بر روي او بيندازد و سوره مبارکه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نکند. چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نمايد، و ميان او و لشگر قائم (ع) جنگ واقع شود، بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت (ع) يا به دست عيسي بن مريم (ع) کشته شود.» [10] .



[ صفحه 186]



البته عقيده شيعه بر اين است که امام مهدي (ع) است که دجال را مي کشد، نه عيسي.

با توجه به خصوصياتي که ذکر شد و در بعضي موارد با هم اختلاف دارند، بعضي معتقدند: همان گونه که از ريشه لغت «دجال» از يک سو و از منابع حديث از سوي ديگر استفاده مي شود، دجال منحصر به فرد معيني نيست، بلکه عنواني است کلي براي افراد پرتزوير و حيله گر که براي کشيدن توده هاي مردم به دنبال خود از هر وسيله اي استفاده مي کنند، چنانکه پيامبر اکرم (ص) فرموده است: «هر پيامبري بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر حذر داشت و من نيز شما را برحذر مي دارم.» [11] .

ممکن است که اين نظر درست باشد، چون اگر از مفاهيم رمزي و کفايي روايات مورد بحث صرف نظر کنيم، بيشتر آنها از نظر ضوابط سندي، اخبار واحدي مي باشند که چندان معتبر نيستند.


پاورقي

[1] اثبات الهداه، شيخ حر عاملي، ج 7، ص 405.

[2] مهدي موعود، ترجمه و نگارش علي دواني، ص 972.

[3] همان ماخذ، ص 965.

[4] صحيح بخاري، ج 9، باب 1094، ح 1947.

[5] مهدي موعود، ترجمه و نگارش علي دواني، ص 965.

[6] همان ماخذ.

[7] صحيح مسلم، با شرح نووي، ج 18، ص 65.

[8] اثبات الهداه، شيخ حر عاملي، ج 7، ص 239.

[9] کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ص 529.

[10] منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ج 2، ص 336.

[11] صحيح ترمذي، باب ماجاء في الدجال، ص 42.