بازگشت

علايم و نشانه هاي ظهور حضرت مهدي چيست؟


پاسخ: چنان که پيشتر بيان شد، وقت ظهور امام مهدي (عج) براي هيچ کس جز خداوند متعال معلوم نيست، و کساني که وقت ظهور را تعيين نمايند، دروغگو شمرده شده اند. ولي علايم و نشانه هاي بسياري براي ظهور آن حضرت در کتابهاي حديث ثبت شده است که ذکر تمام آنها از حوصله اين کتاب خارج مي باشد.



[ صفحه 170]



علايم ظهور به دو دسته کلي تقسيم مي شوند: علايم حتمي و علايم غير حتمي. چنانکه فضيل بن يسار از امام باقر (ع) روايت کرده که فرمود: «نشانه هاي ظهور دو دسته است: يکي نشانه هاي غير حتمي و ديگر نشانه هاي حتمي، خروج سفياني از نشانه هاي حتمي است که راهي جز آن نيست.» [1] .

منظور از علايم حتمي آن است که به هيچ قيد و شرطي مشروط نيست و قبل از ظهور بايد واقع شود. و مقصود از علايم غير حتمي آن است که حوادثي به طور مطلق و حتم از نشانه هاي ظهور نيست، بلکه مشروط به شرطي است که اگر آن شرط تحقق يابد مشروط نيز محقق مي شود، و اگر شرط مفقود شود مشروط نيز تحقق نمي يابد. و لذا مسلم است علايمي که در مورد حتمي بودن آنها نصي نداشته باشيم، احتمال رخ دادن آنها نيز وجود دارد.

و اما علايم غير حتمي بسيارند که به يک روايت، از امام صادق (ع) اکتفا مي کنيم، در اين روايت چنان روي علايم و مفاسد انگشت گذارده شده که گويي اين پيشگويي، مربوط به 13 يا 14 قرن پيش نيست، بلکه مربوط به همين قرن است؛ و امروز که بسياري از آنها را با چشم خود مي بينيم قبول مي کنيم که براستي معجزه آساست.

امام صادق (ع) به يکي از ياران خود فرمود:

1- هر گاه ديدي که: حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند.

2- و ديدي که: ظلم و ستم فراگير شده است.

3- و ديدي که: قرآن فرسوده و بدعت هايي از روي هوا و هوس، در مفاهيم آن آمده است.

4- و ديدي که: دين خدا (عملا) تو خالي شده، همانند ظرفي که آن را واژگون سازند!

5- و ديدي که: طرفداران و اهل باطل بر اهل حق پيشي گرفته اند.



[ صفحه 171]



6- و ديدي که: کارهاي بد آشکار شده و از آن نهي نمي شود و بدکاران بازخواست نمي شوند.

7- و ديدي که: مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند.

8- و ديدي که: افراد (به ظاهر) با ايمان سکوت کرده و سخنشان را نمي پذيرند.

9- و ديدي که: شخص بدکار دروغ گويد، و کسي دروغ و نسبت نارواي او را رد نمي کند.

10- و ديدي که: بچه ها، به بزرگان احترام نمي گذارند.

11- و ديدي که: قطع پيوند خويشاوندي شود.

12- و ديدي که: بدکار را ستايش کنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد.

13- و ديدي که: نوجوان پسر، همان کنند که زنان مي کنند.

14- و ديدي که: زنان با زنان ازدواج نمايند.

15- و ديدي که: انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مي کنند و کسي مانع نمي شود.

16- و ديدي که: افراد با ديدن کار و تلاش نامناسب مؤمن، به خدا پناه مي برند.

17- و ديدي که: مداحي دروغين از اشخاص، زياد شود.

18- و ديدي که: همسايه همسايه خود را اذيت مي کند و از آن جلوگيري نمي شود.

19- و ديدي که: کافر به خاطر سختي مؤمن، شاد است.

20- و ديدي که: شراب را آشکارا مي آشامند و براي نوشيدن آن کنار هم مي نشينند و از خداوند متعال نمي ترسند.

21- و ديدي که: کسي که امر به معروف مي کند خوار و ذليل است.

22- و ديدي که: آدم بدکار در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نيرومند و مورد ستايش است.

23- و ديدي که: اهل قرآن و دوستان آنها خوارند.



[ صفحه 172]



24- و ديدي که: راه نيک بسته و راه بد باز است.

25- و ديدي که: خانه کعبه تعطيل شده، و به تعطيلي آن دستور داده مي شود.

26- و ديدي که: انسان به زبان مي گويد ولي عمل نمي کند.

27- و ديدي که: مؤمن، خوار و ذليل شمرده شود.

28- و ديدي که: بدعت و زنا آشکار شود.

29- و ديدي که: مردم به شهادت و گواهي ناحق اعتماد کنند.

30- و ديدي که: حلال، حرام شود و حرام، حلال گردد.

31- و ديدي که: دين بر اساس ميل اشخاص معني شود، و کتاب خدا و احکام آن تعطيل گردد.

32- و ديدي که: جرات بر گناه آشکار شود و ديگر کسي براي انجام آن منتظر تاريکي شب نگردد.

33- و ديدي که: مؤمن نتواند نهي از منکر کند مگر در قلبش.

34- و ديدي که: ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد.

35- و ديدي که: سردمداران به کافران نزديک شوند و از نيکوکاران دور شوند.

36- و ديدي که: واليان در قضاوت رشوه بگيرند.

37- و ديدي که: پستهاي مهم واليان بر اساس مزايده است نه بر اساس شايستگي.

38- و ديدي که: مردم را از روي تهمت و يا سوء ظن بکشند.

39- و ديدي که: مرد به خاطر همبستري با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد.

40- و ديدي که: زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهايي که مورد خشنودي شوهر نيست انجام مي دهد و به شوهرش خرجي مي دهد.

41- و ديدي که: سوگندهاي دروغ به خدا بسيار گردد.

42- و ديدي که: آشکارا قمار بازي مي شود.

43- و ديدي که: مشروبات الکلي بطور آشکار بدون مانع خريد و فروش مي شود.



[ صفحه 173]



44- و ديدي که: مردم محترم توسط کسي که مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند.

45- و ديدي که: نزديکترين مردم به فرمانداران آناني هستند که به ناسزاگويي به ما خانواده عصمت (ع) ستايش شوند.

46- و ديدي که: هر کس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و گواهي اش را قبول نمي کنند.

47- و ديدي که: در گفتن سخن باطل و دروغ با همديگر رقابت کنند.

48- و ديدي که: شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولي شنيدن باطل بر ايشان آسان است.

49- و ديدي که: همسايه از ترس زبان به همسايه احترام مي کند.

50- و ديدي که: حدود الهي تعطيل شود و طبق هوي و هوس عمل شود.

51- و ديدي که: مسجدها طلا کاري (زينت داده) شود.

52- و ديدي که: راستگوترين مردم نزد آنها مفتريان دروغگو است.

53- و ديدي که: بدکاري آشکار شده و براي سخن چيني کوشش مي شود.

54- و ديدي که: ستم و تجاوز شايع شده است.

55- و ديدي که: غيبت، سخن خوش آنها شود و بعضي بعض ديگر را به آن بشارت کنند.

56- و ديدي که: حج و جهاد براي خدا نيست.

57- و ديدي که: سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند.

58- و ديدي که: خرابي بيشتر از آبادي است.

59- و ديدي که: معاش انسان از کم فروشي به دست مي آيد.

60- و ديدي که: خونريزي آسان گردد.

61- و ديدي که: مرد به خاطر دنيايش رياست مي کند.



[ صفحه 174]



62- و ديدي که: نماز را سبک شمارند.

63- و ديدي که: انسان ثروت زيادي جمع کرده، ولي از آغاز آن تا آخر، زکاتش را نداده است.

64- و ديدي که: قبر مردها را بشکافند و آنها را اذيت کنند.

65- و ديدي که: هرج و مرج بسيار است.

66- و ديدي که: مرد روز خود را با مستي به شب مي رساند، و شب خود را نير به همين منوال به صبح برساند و هيچ اهميتي به برنامه مردم ندهد.

67- و ديدي که: با حيوانات آميزش مي شود.

68- و ديدي که: مرد به مسجد (محل نماز) مي رود وقتي برمي گردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزديده اند).

69- و ديدي که: حيوانات همديگر را بدرند.

70- و ديدي که: دلهاي مردم سخت و ديدگانشان خشک و ياد خدا برايشان گران است.

71- و ديدي که: بر سرکسبهاي حرام آشکارا رقابت کنند.

72- و ديدي که: نماز خوان براي خودنمايي نماز مي خواند.

73- و ديدي که: فقيه براي دين خدا فقه نمي آموزد و طالب حرام ستايش و احترام مي گردد.

74- و ديدي که: مردم در اطراف قدرتمندانند.

75- و ديدي که: طالب حلال، مذمت و سرزنش مي شود و طالب حرام، ستايش و احترام مي گردد.

76- و ديدي که: در مکه و مدينه کارهايي مي کنند که خدا دوست ندارد و کسي از آن جلوگيري نمي کند، و هيچ کس بين آنها و کارهاي بدشان مانع نمي شود.

77- و ديدي که: آلات موسيقي و لهو در مدينه و مکه آشکار گردد.



[ صفحه 175]



78- و ديدي که: مرد سخن حق گويد و امر به معروف و نهي از منکر کند، ولي ديگران او را از اين کار برحذر مي دارند.

79- و ديدي که: مردم به همديگر نگاه مي کنند، و از مردم بدکار پيروي نمايند.

80- و ديدي که: راه نيک خالي و راه رونده ندارد.

81- و ديدي که: مرده را مسخره کنند و کسي براي او اندوهگين نشود.

82- و ديدي که: سال به سال بدعت و بديها بيشتر شود.

83- و ديدي که: مردم و جمعيتها جز از سرمايه داران پيروي نکنند.

84- و ديدي که: به فقير چيزي را دهند که برايش بخندند، ولي در راه غير خدا ترحم است.

85- و ديدي که: علايم آسماني آشکار شود و کسي از آن نگران نشود.

86- و ديدي که: مردم مانند حيوانات در انظار يکديگر عمل جنسي به جا مي آورند و کسي از ترس مردم از آن جلوگيري نمي کند.

87- و ديدي که: انسان در راه غير خدا بسيار خرج کند، ولي در راه خدا از اندک هم مضايقه دارد.

88- و ديدي که: عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هيچ احترامي براي آنها قائل نيستند بلکه نزد فرزند از همه بدترند.

89- و ديدي که: زنها بر مسند حکومت بنشينند و هيچ کاري جز خواسته آنها پيش نرود.

90- و ديدي که: پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، و پدر و مادرش را نفرين کند و از مرگشان شاد گردد.

91- و ديدي که: اگر روزي بر مردي بگذرد، ولي او در آن روز گناه بزرگي مانند بدکاري، کم فروشي و زشتي انجام نداده ناراحت است.

92- و ديدي که: قدرتمندان، غذاي عمومي مردم را احتکار کنند.



[ صفحه 176]



93- و ديدي که: اموال حق خويشان پيامبر (ص) (خمس) در راه باطل تقسيم گردد و با آن قمار بازي و شرابخواري شود.

94- و ديدي که: به وسيله شراب بيمار را مداوا و براي بهبودي آن را تجويز کنند.

95- و ديدي که: در امر بمعروف و نهي از منکر و ترک دين بي تفاوت و يکسانند.

96- و ديدي که: سروصداي منافقان برپا، اما صداي حق طلبان خاموش است.

97- و ديدي که: براي اذان و نماز مزد مي گيرند.

98- و ديدي که: مسجدها پر است از کساني که از خدا نترسند و غيبت هم نمايند.

99- و ديدي که: خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند.

100- و ديدي که: قاضيان بر خلاف دستور خداوند قضاوت کنند.

101- و ديدي که: استانداران از روي طمع، خائنان را امين خود قرار دهند.

102- و ديدي که: فرمانراوايان، ميراث مستضعفان را در اختيار بدکاران از خدا بي خبر قرار دهند.

103- و ديدي که: بر روي منبرها از پرهيزکاري سخن مي گويند، ولي گويندگان آن پرهيزکار نيستند.

104- و ديدي که: صدقه را با وساطت ديگران، بدون رضاي خداوند و به خاطر درخواست مردم بدهند.

105- و ديدي که: وقت (اول) نمازها را سبک بشمارند.

106- و ديدي که: هم و هدف مردم شکم و شهوتشان است.

107- و ديدي که: دنيا به آنها روي کرده است.

108- و ديدي که: نشانه هايي برجسته حق ويران شده است؛ در اين وقت خود را حفظ کن و از خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد. [2] .



[ صفحه 177]



اين بود روايت صادق (ع) که به ذکر گوشه اي از مفاسد جهان در آستانه قيام و انقلاب بزرگ حضرت مهدي (عج) فراگير خواهد شد. چنانکه اين مفاسد در جوامع کنوني بخصوص جامعه غرب مشهود است. البته روايات بسياري در اين زمينه وجود دارد که علاقمندان مي توانند به کتابهاي مربوط مراجعه فرمايند.

و اما «علايم حتمي الوقوع» ظهور با استفاده از روايات معصومين عليهم السلام، بدين ترتيب است: امام صادق (ع) فرمود: «پيش از ظهور قائم (عج) پنج نشانه حتمي است: يماني، سفياني، صيحه آسماني، قتل نفس زکيه، و فرو رفتن در بيابان.» [3] .

و نيز، هم او فرموده است:«وقوع ندا از امور حتمي است، و سفياني از امور حتمي است، و يماني از امور حتمي است، و کشته شدن نفس زکيه از امور حتمي است، و کف دستي که از افق آسمان بيرون مي آيد از امور حتمي است».

و اضافه نمود: «و نيز وحشتي در ماه رمضان است که خفته را بيدار کند و شخص بيدا را به وحشت انداخته و دوشيزگان پرده نشين را از پشت پرده بيرون مي آورد.» [4] .

و امير المؤمنين (ع) از رسول خدا (ص) روايت نموده که فرموده: «ده چيز است که پيش از قيامت حتما به وقوع خواهد پيوست: سفياني، دجال، دخان، دابه، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب، نزول عيسي، خسوف در مشرق، خسوف در جزيره العرب، و آتشي که از مرکز عدن شعله مي کشد و مردم را به سوي بيابان محشر هدايت مي کند.» [5] .

و امام محمد باقر (ع) فرموده است: «در کوفه، پرچمهاي سياهي که از خراسان بيرون آمده است، فرود مي آيد، و وقتي مهدي (ع) ظاهر شد براي بيعت گرفتن به سوي آن مي فرستد.» [6] .



[ صفحه 178]




پاورقي

[1] غيبت نعماني، با ترجمه غفاري، باب 18، ص 429.

[2] بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 256-260، با اندکي تلخيص در متن.

[3] کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ص 650.

[4] غيبت نعماني، با ترجمه غفاري، باب 14، ص 365.

[5] بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 52، ص 209. غيبت شيخ طوسي، ص 267.

[6] غيبت شيخ طوسي، ص 274.