آماده ي شهادت
قد رشح للموت جبينک، و اختلفت بالانقباض و الانبساط شمالک و يمينک تدير طرفا خفيا الي رحلم و بيتک، و قد شغلت بنفسک عن ولدک و أهاليک و أسرع شاردا، الي خيامک قاصدا، محمحما باکيا. [1] .
پيشانيت براي شهادت عرق کرده بود، و به راست و چپ کشيده مي شدي و به خود مي پيچيدي، گوشه ي چشمت را به سوي خاندانت گرداندي و از فکر فرزندان و خاندانت، به خود مشغول شدي، و اسبت گريزان به سوي خيمه هايت شتافت، در حالي که شيهه مي کرد و گريان بود.
پاورقي
[1] بحار الانوار، ج 98، ص 322.