بازگشت

زخمهاي کاري


فأحدقوا بک من کل الجهات، و أثخنوک بالجراح، و حالوا بينک و بين الرواح، و لم يبق لک ناصر، و أنت محتسب صابر، تذب عن نسوتک و أولادک حتي نکسوک عن جوادک [جوارک]، فهويت الي الأرض جريحا، تطؤک الخيول بحوافرها أو [و] تعلوک الطغاة ببواترها. [1] .

پس از هر سود دور تو را گرفتند و زخمهاي کاري بر تو زدند و نگذاشتند کارت تا شب به طول کشد، در حالي که براي تو ياوري نمانده و تو محتسب شکيبا بودي و از زنان و فرزندانت دفاع مي کردي تا اين که تو را از اسب انداختند، پس تو زخمي بر زمين افتادي، اسبها با سمهايشان بر تو تازيدند و ستمگران و سرکشان شمشيرهاي برانشان را بر تو فرود آوردند.



[ صفحه 88]




پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 98، ص 322.