بازگشت

شگفتي فرشتگان از صبر حسين


فلما رأؤک ثابت الجاش، غير خائف و لا خاش، نصبوا لک غوائل مکرهم و قاتلوک بکيدهم و شرهم، و أمر اللعين جنوده، فمنعوک الماء



[ صفحه 86]



و وروده، و ناجزوک القتال، و عاجلوک النزال، و رشقوک بالسهام و النبال، و بسطوا اليک أکف الاصطلام، و لم يرعوا لک ذماما، و لا راقبوا [راغبوا] فيک أثاما، في قتلهم أولياءک، و نهبهم رحالک، و أنت مقدم في الهبوات، و محتمل للأذيات، قد عجبت من صبرک ملائکة السماوات. [1] .

چون تو را پايدار- نه گريز پا و نترس و شريف ديدند، شرارتهاي فريبهايشان را پيش آوردند و با حيله و بدي خود با تو جنگيدند و آن نفرين شده، لشگريانش را فرمان داد، پس تو را از آب و وارد شدن در آن بازداشتند و تو را به جنگ کشاندند، و در جنگ از شترها پياده شده، بر اسبها نشستند و بر تو شتافتند و با تير و سنگ زدند، و دستها را براي از ميان برداشتن و نابود کردن تو گشودند و احترام تو را حفظ نکردند و از جزاي گناه خويش در حق تو، در کشتن فرزندانت و تاراج بردنت نترسيدند، در حالي که تو پيشتاز در گرد و غبار و تحمل کننده ي آزارها و اذيتها بودي، فرشتگان آسمان از صبر و شکيبايي تو به شگفتي افتادند.



[ صفحه 87]




پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 98، ص 321 و 322.