بازگشت

حقيقت را به روشني و درستي آشکار کردي


حتي اذا الجور مد باعه، و أسفر الظلم قناعة، و دعا [دعي] الغي أتباعه، و أنت في حرم جدک قاطن. و للظالمين مباين، جليس البيت و المحراب، معتزل عن للذات و الشهوات، تنکر المنکر بقلبک و لسائک، علي حسب طاقتک و امکانک، ثم اقتضاک العلم للانکار، و لزمک أن تجاهد الفجار، فسرت في أولادک و أهاليک، و شيعتک و مواليک، و صدعت بالحق و البينة، و دعوت الي الله بالحکمة و الموعظة الحسنة و أمرت باقامة الحدود، و الطاعة للمعبود، و نهيت عن الخبائث



[ صفحه 84]



و الطغيان، و واجهوک بالظلم و العدوان. [1] .

تا آن هنگام که بيداد دستش را از آستين برون کرد و ستم اسلحه اش را آشکار کرد و گمراهي پيروانش را فراخواند، در حالي که تو در حرم جدت ساکن بودي و از ستمگران دوري گزيده و خانه و محراب نشسته، گريزنده از لذتها و شهوتها بودي، زشتي را با قلب و زبانت به مقدار توان و امکانت زشت مي شمردي، سپس موقعيت ايجاب کرد پرچم انکار و مخالفت برداري و تو را بر آن داشت که با عياشان و هرزگان کارزار کني، پس با فرزندان و خاندان و پيروان و دوستان به راه افتادي و حقيقت را به روشني و درستي آشکار کردي، و به سوي خداوند - با حکمت و پند و اندرز نيکو فراخواندي، و به برپاداشتن حدود و فرمان بري از معبود امر کردي، و از پليدي و طغيان و سرکشي بازداشتي، ولي با تو به ستم و دشمني برخورد کردند.


پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 98، ص 321.