بازگشت

به جاي اشک برايت خون مي گريم


فلئن أخرتني الدهور، و عاقني عن نصرک المقدور، و لم أکن لمن حاربک محاربا، و لمن نصب لک العداوة مناصبا، فلأندبنک صباحا و مساء، و لأبکين لک بدل الدموع دما، حسرة عليک، و تأسفا علي مادهاک، و تلهفا حتي أموت بلوعة المصاب، و غصة الاکتياب. [1] .

پس اگر روزگار (ولادت) مرا به تأخير انداخت و مقدرات مرا از ياريت دور کرد، و با کساني که با تو کارزار کردند، کارزار نکردم و با کساني که با تو دشمني کردند نستيزيدم، پس صبح و شام برايت ناله مي کنم و به جاي اشک برايت خون مي گريم، و به خاطر حسرت بر تو اندوه و تاسف بر آنچه تو را گرفتار کرد و شعله ور در سوز و گدازم تا اينکه از بيقراري سختي ها و مصيبتها و غصه ي اندوهگيني بميرم.



[ صفحه 78]




پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 98، ص 320.