بازگشت

تو را رها نمي کنيم


السلام علي «سعد بن عبد الله الحنفي» القائل للحسين عليه السلام و قد أذن له في الانصراف:

[لا و الله] لا نخليک حتي يعلم الله أنا قد حفظنا غيبة رسول الله صلي الله عليه و آله فيک، و الله لو أعلم أني اقتل ثم احيا ثم احرق ثم اذري و يفعل[بي ذلک] ذلک بي سبعين مرة ما فارقتک حتي ألقي حمامي دونک، و کيف لا أفعل ذلک، و انما هي موتة واحدة، ثم هي الکرامة التي لا انقضاء لها أبدا.

فقد لقيت حمامک و واسيت امامک، و لقيت من الله الکرامة في دار المقامة، حشرنا الله معکم في المستشهدين، و رزقنا مرافقتکم في أعلي عليين. [1] .

سلام بر «سعد بن عبد الله حنفي» که به حسين عليه السلام در هنگامي که بدو در بازگشتن اجازه داد عرض کرد: تو را رها نمي کنيم تا اين که خداوند بداند در نبود رسول خدا صلي الله عليه و اله، تو را پاس



[ صفحه 65]



داشتيم. به خدا سوگند اگر بدانم کشته مي شوم، سپس زنده مي شوم، سپس به آتش سوزانيده مي شوم، سپس در هوا پراکنده مي شوم و اين کار را با من هفتاد بار انجام مي دهند، از تو دست نکشم تا اين که مرگم فرارسد. چرا اين کار را نکنم در حالي که اين يک بار مردن يا يک بار کشته شدن است و سپس کرامتي است که براي آن نهايتي نيست.

پس مرگ را ديدار کردي و امامت را ياري نمودي و در سراي هميشگي، از سوي خداوند کرامت ديدي. خداوند ما را در زمره ي شهادت خواهان با شما برانگيزد و دوستي و همراهي شما را در اعلي عليين روزي فرمايد.


پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 98، ص 272.