بازگشت

مسلم بن عوسجة اسدي


السلام علي «مسلم بن عوسجة الأسدي» القائل للحسين و قد أذن له في الانصراف:

أنحن نخلي عنک و بم نعتذر الي الله من أداء حقکک: [و] لا ولله حتي أکسر في صدورهم رمحي و أضربهم بسيفي ما ثبت قائمه في يدي و لا افارقک، و لو لم يکن معي سلاح اقاتلهم و لقذفتهم بالحجارة ثم [و] لم افارقک حتي اموت معک.

و کنت اول شهيد من شهداء الله قضي نحبه، ففزت و [ب] رب الکعبة شکر الله [لک] استقدامک و مواساتک امامک اذ مشي اليک و أنت صريع فقال:

يرحمک الله يا مسلم بن عوسجة و قرأ.

(فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا) [1] .

لعن الله المشترکين في قتلک «عبد الله الضبابي» و «عبد الله بن خشکارة البجلي». [2] .



[ صفحه 63]



سلام بر «مسلم بن عوسجه اسدي»، که به حسين عليه السلام در حالي که حضرتش بدو در بازگشتن اجازه داد، عرض کرد:

آيا ما از تو روي برتابيم؟ براي خداوند در به جا نياوردن حق تو چه بهانه اي بياوريم؟ نه به خدا سوگند (روي بر نتابم) تا اين که نيزه ام را در سينه هايشان خرد کنم و تا آن گاه که شمشير در دستم باشد آن را بر ايشان مي کوبم و از تو جدا نمي شوم. اگر اسلحه اي نداشته باشم تا به وسيله ي آن با ايشان کرازار کنم، به آنها سنگ پرتاب مي کنم. از تو جدا نمي شوم تا اين که همراه تو بميرم.

تو اولين کسي هستي که جانش را بفروخت و اولين شهيد از شهيدان خداوندي که پيمان خويش را به انجام رساند.

به خداي کعبه رستگار شدي. خداوند به پايداريت و کمکت به امامت پاداش فراوان دهاد، هنگامي که حضرتش به سوي تو آمد و تو بر زمين افتاده بودي، فرمود:

خداوند، تو را رحمت کناد و اين آيه را قرائت کرد:

و از ايشان کساني هستند که پيمان خويش را به انجام رساندند و از ايشان گروهي است که چشم انتظارند و چيزي را به جاي آن دگرگون نمي کنند.

خداوند شرکت کنندگان در کشتند «عبد ضبابي» و «عبد الله بن خشکاره بجلي» را لعنت کند.



[ صفحه 64]




پاورقي

[1] احزاب، 23.

[2] بحار الانوار، ج 98، ص 271 و 272.