بازگشت

سوره نساء، آيه 59


يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم.

اي کساني که ايمان آورده ايد، اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد پيامبر خدا و صاحبان امر را.

آيه مورد بحث و چند آيه بعد. درباره ي يکي از مهمترين مسائل اسلامي. يعني رهبري بحث مي کند. و مراجع واقعي مسلمين را در مسائل مختلف ديني و اجتماعي مشخص مي سازد.



[ صفحه 167]



نخست به مردم با ايمان دستور مي دهد که از خداوند اطاعت کنيد. بديهي است براي يک فرد باايمان همه اطاعتها بايد به اطاعت پروردگار منتهي شود و هر گونه رهبري بايد از ذات پاک او سرچشمه گيرد و طبق فرمان او باشد.

زيرا حاکم و مالک تکويني جهان هستي اوست. و هر گونه حاکميت و مالکيت بايد به فرمان او باشد.

در مرحله ي بعد. فرمان به پيروي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي دهد. پيامبري که معصوم است و هرگز از روي هوي و هوس سخن نمي گويد: پيامبري که نماينده خدا در ميان مردم است سخن او سخن خداست و اين منصب و موقعيت را خداوند به او داده است.

بنابراين اطاعت از خداوند مقتضاي خالقيت و حاکميت ذات اوست.

ولي اطاعت از رسول صلي الله عليه و آله و سلم مولود فرمان پروردگار است و به تعبير ديگر خداوند واجب الاطاعه بالذات است و پيامبر واجب الاطاعه بالغير. و تکرار اطيعوا در آيه اشاره به همين موضوع است يعني تفاوت اين دو اطاعت و در مرحله ي سوم فرمان به اطاعت از اولوالامر مي دهد. (اولوالامر چه کساني هستند؟)

درباره ي اينکه منظور از اولي الامر چيست در ميان مفسران اسلام سخن بسيار است که مي توان آن را در چند جمله خلاصه کرد.

1- جمعي از مفسران اهل تسنن معتقدند که منظور از اولي الامر. زمامداران و حکام و مصادر در امورند.

در هر زمان و در هر محيط و هيچ گونه استثنايي براي آن قائل



[ صفحه 168]



نشده اند و نتيجه ي آن اين است که مسلمانان موظف باشند از هر حکومتي به هر شکل پيروي کنند حتي اگر فاسد باشد.

2- برخي ديگر از مفسران مانند نويسنده ي تفسير المنار و تفسير في ظلال القرآن و بعضي ديگر معتقدند که منظور از اولي الامر نمايندگان عموم طبقات. حکام و زمامداران و علماء وصاحب منصبان در تمام شوون زندگي مردم هستند اما نه به طور مطلق و بدون قيد و شرط. بلکه اطاعت آنها مشروط به اين است که برخلاف احکام و مقررات اسلام نباشند.

3- به عقيده ي بعضي ديگر از (اولي الامر) زمامداران معنوي و فکري يعني علماء و دانشمندانند. دانشمنداني که عادل باشند و به محتويات کتاب و سنت آگاهي کامل داشته باشند.

4- برخي از مفسرين اهل سنت معتقدند که منظور از اين کلمه ي منحصرا خلفاي چهارگانه نخستين اند. و غير آنها را شامل نمي شود. و بنابراين در اعصار ديگر اولي الامر وجود خارجي نخواهد داشت.

5- عده اي از مفسران ديگر اولي الامر را به معني صحابه و ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي دانند.

6- احتمال ديگري (درتفسير اولي الامر) مطرح است و آن اينکه منظور فرماندهان لشکر اسلامند.

7- ولي همه ي مفسران شيعه در اين مورد اتفاق نظر دارند که منظور از اولي الامر.امامان معصوم مي باشند که رهبري مادي و معنوي جامعه ي اسلامي در تمام شوون از طرف خداوند و رسول به آنها سپرده شده است. و غير



[ صفحه 169]



آنها را شامل نمي شود و البته کساني که از طرف آنها به مقامي منصوب شوند و پستي را در جامعه ي اسلامي به عهده گيرند. با شرائط مشخصي اطاعت آنها لازم است. اما نه بخاطر اينکه آنها اولي الامرند بلکه به خاطر اينکه نمايندگان (اولي الامر) مي باشند.

از ميان همه اين تفاسير و احتمالات. تنها تفسيري که خالي از اعتراض و اشکال است تفسير هفتم مي باشد. يعني (اولي الامر) عبارتند از (حضرات ائمه معصومين عليهم السلام) زيرا اين تفسير با اطلاق وجوب اطاعت که از آيه فوق استفاده مي شود کاملا سازگار است.

چون مقام عصمت امام، او را از هرگونه خطا و اشتباه و گناه حفظ مي کند. و به اين ترتيب فرمان او همانند فرمان پيامبر بدون هيچ گونه قيد و شرطي واجب الاطاعه است و سزاوار است که در رديف اطاعت او قرار گيرد و حتي بدون تکرار جمله (اطيعوا) عطف بر رسول شود.

جالب توجه اينکه بعضي از دانشمندان معروف اهل تسنن از جمله مفسر معروف (فخر رازي) در ذيل اين آيه شريفه در آغاز کلماتش. به اين حقيقت اعتراف کرده مي گويد:

کسي که اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمرد حتما بايد معصوم باشد.

زيرا اگر از خطا مصون و معصوم نباشد. خداوند پيروي از او را در انجام خطا لازم دانسته و اين خود يک نوع تضاد در حکم الهي مي کند.

زيرا از يک طرف انجام آن عمل خطا ممنوع است و از طرف ديگر پيروي از (اولي الامر) لازم است و اين موجب اجتماع (امر و نهي) مي شود.



[ صفحه 170]



با توجه به اين مقدمه چنين استفاده مي شود که اولي الامر در آيه ي مورد بحث حتما بايد معصوم بوده باشند.

عن جابر بن يزيد الجعفي، قال:

سمعت جابر بن عبدالله الانصاري يقول:

لما انزل الله عزوجل علي نبيه محمد صلي الله عليه و آله و سلم: يا أيها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم.

قلت: يا رسول الله عرفنا الله و رسوله. فمن اولوا الامر الذين قرن الله طاعتهم بطاعتک؟

فقال صلي الله عليه و آله و سلم هم خلفائي يا جابر و ائمة المسلمين من بعدي.

اولهم علي بن ابي طالب. ثم الحسن ثم الحسين. ثم علي بن الحسين. ثم محمد بن علي المعروف في التوراة بالباقر. ستدرکه يا جابر.

فاذا لقيته فاقرئه مني السلام.

ثم الصادق جعفر بن محمد. ثم موسي بن جعفر. ثم علي بن موسي. ثم محمد بن علي. ثم علي بن محمد. ثم الحسن بن علي.

ثم سميي و کنيي حجة الله في ارضه و بقيته في عباده ابن الحسن بن علي.

ذاک الذي يفتح الله (تعالي ذکره) مشارق الارض و مغاربها علي يديه.

ذاک الذي يغيب عن شيعته و اوليائه غيبة لا يثبت فيها علي القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان.



[ صفحه 171]



قال جابر: فقلت يا رسول الله. فهل يقع لشيعته الانتفاع به في غيبته؟

فقال عليه السلام اي والذي بعثني باالنبوة. انهم يستضيئون بنوره و ينتفعون بولايته في غيبته. کانتفاع الناس بالشمس. و ان تجللها سحاب يا جابر: هذا من مکنون سر الله و مخزون علمه. فاکتمه الا من اهله.

جابر بن يزيد جعفي مي گويد. شنيدم که جابر بن عبدالله انصاري چنين مي گفت: هنگاميکه خداوند عزوجل بر پيامبرش حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم اين آيه را نازل کرد.

عرض کردم يا رسول الله:

خدا و رسولش را شناختيم. اولوالامر که خداوند طاعتشان را به طاعت تو مقرون ساخته کيانند؟

رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

آنان جانشينان من هستند اي جابر. و امامان مسلمين پس از من مي باشند. نخستين آنها علي بن ابيطالب. سپس حسن، سپس حسين. سپس علي بن الحسين. سپس محمد بن علي که در تورات به باقر معروف است و تو اي جابر او را درک خواهي کرد. پس هر گاه او را ملاقات کردي سلام مرا به او برسان.

سپس جعفر صادق. سپس موسي بن جعفر. سپس علي بن موسي. سپس محمد بن علي.

سپس علي بن محمد. سپس حسن بن علي، سپس همنام و هم کنيه ي من حجت خدا در زمين و بقية الله در بين بندگان خدا فرزند حسن بن علي.

همان که خداي (تعالي ذکره) بوسيله او مشارق و مغارب زمين را بر



[ صفحه 172]



دستهاي او فتح خواهد کرد.

آنکه از شيعيان و دوستانش غيبتي خواهد داشت که در زمان غيبتش بر اعتقاد به امامتش ثابت نمي ماند مگر کسي که خداوند دلش را براي ايمان آزمايش کرده باشد.

جابر بن عبدالله انصاري گويد: عرضه داشتم يا رسول الله.

آيا براي شيعيان نفعي از او در زمان غيبت هست؟

فرمود: آري.

سوگند به آنکه مرا به پيغمبري مبعوث ساخت. آنها را در عصر غيبت به نور او روشنايي مي گيرند و به وسيله ولايت او بهره مند مي گردند. هم چنان که مردم از نور خورشيد سود مي برند هر چند که ابري آن را بپوشاند.

اي جابر اين از مکنون سر الهي و مخزون علم اوست. آن را جز از اهلش مخفي بدار. [1] .


پاورقي

[1] کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق «ره»، جلد 1، ص 253.