سوره يونس، آيه 20
و يقولون لو لا انزل عليه آية من ربه. قل انما الغيب لله.
فانتظروا اني معکم من المنتظرين.
و مي گويند چرا معجزه اي از پروردگارش بر او نازل نمي شود. بگو غيب و معجزات براي خدا و به فرمان او است.
شما در انتظار باشيد من هم با شما در انتظارم.
در اين آيه بار ديگر قرآن به بهانه جوييهاي مشرکان به هنگام سرباز زدن از ايمان و اسلام مي پردازد و مي گويد:
مشرکان چنين مي گويند که چرا معجزه اي از ناحيه خداوند بر پيامبر نازل نشده است. البته با توجه به قرائني. منظور آنها هرگونه معجزه اي
[ صفحه 156]
نبوده است.
زيرا مسلما پيامبر اکرم علاوه بر قرآن معجزات ديگري نيز داشته است و تواريخ اسلام و بعضي از آيات قرآن گواه بر اين حقيقت است.
بلکه منظور آنها اين بوده که هر وقت معجزه اي به ميل خود پيشنهاد کنند فورا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم آن را انجام دهد.
آنها چنين مي پنداشتند که اعجاز امريست در اختيار رسول و هر وقت و هرگونه اراده کند مي تواند انجام دهد. و علاوه بر اين موظف است از اين نيروي خود در برابر هر مدعي لجوج و بهانه جو استفاده کند و مطابق ميل او عمل نمايد.
لذا. بلافاصله به پيامبر چنين دستور داده مي شود که به آنها بگو معجزه مخصوص خدا و مربوط به جهان غيب و ماوراء طبيعت است.
بنابراين چيزي نيست که در اختيار من باشد و بر طبق هوسهاي شما هر روز معجزه ي تازه اي انجام دهم. و بعدا هم با عذر و بهانه اي از ايمان آوردن خودداري کنيد.
و در پايان آيه با بياني تهديد آميز به آنها مي گويد:
اکنون که شما دست از لجاجت بر نمي داريد در انتظار باشيد. من هم با شما در انتظارم. شما در انتظار مجازات الهي باشيد. و من هم در انتظار پيروزي خود.
و يا اينکه شما در انتظار چنين معجزاتي باشيد و من هم در انتظار مجازات شما افراد لجوج.
واژه ها
کلمه (آيه) در اين آيه شريفه: مطلق است و هر گونه
[ صفحه 157]
معجزه اي را شامل مي شود اگرچه قرائني موجود است که نشان مي دهد آنها طالب معجزه براي شناخت پيامبر نبودند. بلکه آنها خواهان معجزات اقتراحي بودند.
يعني هر روز معجزه اي به نظرشان مي رسيد آن را به رسول پيشنهاد مي کردند و انتظار داشتند او هم تسليم پيشنهاد آنان باشد. گويي پيامبر انسان بيکاري است که کليد همه معجزات را در دست گرفته و منتظر است کسي از راه برسد و پيشنهادي به او بکند.
کلمه ي غيب. در جمله (انما الغيب لله) ممکن است اشاره به اين باشد که معجزه امريست مربوط به عالم غيب و در اختيار من نيست و مخصوص خدا است.
و يا اشاره به اين مطلب است که مصالح امور و اينکه در چه موردي حکمت ايجاب نزول معجزه را مي کند جزء اسرار غيب است و مخصوص خداست. او هر مورد را که صلاح بداند و طالب معجزه را جوياي حقيقت ببيند. معجزه را نازل مي کند. چرا که غيب و اسرار نهان مخصوص ذات پاک اوست.
ولي تفسير اول نزديک تر به نظر مي رسد.
عن يحيي بن القاسم قال:
سألت الصادق عليه السلام عن قول الله عزوجل.
(الم. ذلک الکتاب لاريب فيه هدي للمتقين. الذين يومنون بالغيب).
فقال: المتقون شيعة علي عليه السلام.
و الغيب هو الحجة القائم الغائب.
[ صفحه 158]
و شاهد ذلک: قول الله عزوجل.
و يقولون لو لا انزل عليه آية من ربه. قل انما الغيب لله.
فانتظروا اني معکم من المنتظرين.
يحيي بن قاسم مي گويد:
از امام صادق عليه السلام درباره ي فرموده ي خداي عزوجل.
(«الم» اين کتاب هيچ ترديدي در آن نيست هدايتگر متقيان است. کسانيکه به غيب ايمان آورند) پرسيدم.
امام عليه السلام فرمود: متقين در اين آيه شيعيان علي عليه السلام هستند. و غيب همان حجت قائم غائب عليه السلام مي باشد و شاهد بر اين مدعا فرموده ي خداوند است در اين آيه که مي فرمايد:
و کافران گويند: چرا آيت و نشانه اي از پروردگارش بر او نازل نمي شود. پس بگو همانا غيب مخصوص خداوند است. پس منتظر باشيد که من نيز از منتظران هستم. [1] .
پاورقي
[1] کمال الدين شيخ صدوق «ره»، جلد 2، ص 340.