بازگشت

سوره صافات، آيه 83


و ان من شيعته لابراهيم.

و به راستي که از جمله ي شيعيان او (نوح) ابراهيم است.

در اين آيه و آيات بعدي، بخش قابل ملاحظه اي از زندگي حضرت ابراهيم عليه السلام به دنبال گوشه هايي از تاريخ پر ماجراي نوح عليه السلام آمده است.

آيه ي مورد بحث ماجراي جناب ابراهيم بت شکن عليه السلام را به اين صورت با ماجراي نوح عليه السلام پيوند مي دهد و مي فرمايد:

و از پيروان نوح عليه السلام ابراهيم عليه السلام بود.

يعني او در همان خط توحيد و عدل در همان مسير تقوي و اخلاص که شيوه و روش نوح عليه السلام بود گام بر مي داشت. که انبياء همه مبلغان يک مکتب و استادان يک دانشگاهند و هر کدام برنامه ي ديگري را تداوم مي بخشند و تکميل مي کنند.

چه تعبير جالبي؟ ابراهيم از شيعيان نوح بود. با آنکه فاصله زماني زيادي آن دو را از هم جدا مي کرد [1] ولي مي دانيم در پيوند مکتبي. زمان کمترين تأثيري ندارد.

سأل جابر بن يزيد الجعفي جعفر بن محمد الصادق عليه السلام عن تفسير هذه الآية (و ان من شيعته لابراهيم عليه السلام).

فقال عليه السلام ان الله سبحانه لما خلق ابراهيم عليه السلام کشف له عن بصره. فنظر. فرأي نورا الي جنب العرش. فقال: الهي ما هذا النور؟



[ صفحه 120]



فقيل له: هذا نور محمد عليه السلام صفوتي من خلقي. وراي نورا الي جنبه فقال الهي و ما هذا النور.

فقيل له: هذا نور علي بن ابي طالب عليه السلام ناصر ديني و رأي الي جنبهما ثلاثة انوار.

فقال: الهي و ما هذه الانوار.

فقيل: هذه نور فاطمه عليهاالسلام فطمت محبيها من النار. و نور ولديها الحسن و الحسين عليهماالسلام.

فقال: الهي واري تسعة انوار قد حفوا بهم.

قيل يا ابراهيم: هولاء الائمة من ولد علي و فاطمة، فقال ابراهيم.

الهي بحق هولاء الخمسة الا ما عرفتني من التسعة.

فقال: يا ابراهيم، اولهم علي بن الحسين و ابنه محمد. و ابنه جعفر. و ابنه موسي. و ابنه علي و ابنه محمد. و ابنه علي و ابنه الحسن و الحجة القائم ابنه (عليهم السلام).

فقال ابراهيم عليه السلام: الهي و سيدي اري انوارا قد احدقوا بهم لا يحصي عددهم الا انت.

قيل يا ابراهيم: هولاء شيعة اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه السلام. فقال ابراهيم:و بما تعرف شيعته.

قال:بصلاة احدي و خمسين.

و الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم.

و القنوت قبل الرکوع.

و التختم باليمين.



[ صفحه 121]



فعند ذلک. قال ابراهيم: اللهم اجعلني من شيعة اميرالمومنين عليه السلام قال فاخبر الله في کتابه، فقال: (و ان من شيعته لابراهيم).

جابر بن يزيد جعفي از امام صادق عليه السلام از تفسير اين آيه شريفه که خداوند مي فرمايد (و به راستي که از جمله شيعيان او ابراهيم است) پرسش نمود.

امام عليه السلام در پاسخ فرمود: همانا خداوند سبحان. زمانيکه ابراهيم عليه السلام را آفريد. پرده از جلوي چشمش برگرفت ابراهيم نگاه کرد و نوري را کنار عرش مشاهده نمود.

عرضه داشت، خداوندا: اين نور چيست؟ به او گفته شد:

اين نور محمد صلي الله عليه و آله و سلم برگزيده از خلق من است.

و نوري در کنار آن نور ديد. پرسيد خدايا و اين نور چيست؟

از سوي خداوند به او گفته شد:

اين نور علي بن ابيطالب عليه السلام ياور دين من است.

در کنار آن دو نور سه نور ديگر ديد. پرسيد خدايا اين نورها چيستند؟

به او گفته شد: اين نور فاطمه عليهاالسلام است که دوستانش را از آتش باز داشته و جدا کرده و نور دو پسرش حسن و حسين عليهماالسلام مي باشد.

آنگاه ابراهيم گفت: پروردگارا نه نور ديگر هم مي بينم که پيرامون آنان را گرفته اند. گفته شد. اي ابراهيم اينان امامان از فرزندان علي و فاطمه عليهماالسلام هستند پس ابراهيم عرضه داشت.

بار خدايا به حق اين پنج تن تو را سوگند مي دهم که به من بشناساني آن نه تن را که کيانند.

خداوند فرمود: اي ابراهيم! اولين آنها علي بن الحسين عليه السلام است و



[ صفحه 122]



پسرش محمد صلي الله عليه و آله و سلم و پسرش جعفر عليه السلام و پسرش موسي عليه السلام و پسرش علي عليه السلام و پسرش محمد عليه السلام و پسرش علي عليه السلام و پسرش حسن عليه السلام و حجت قائم عليه السلام پسر اوست.

آنگاه ابراهيم گفت: اي خداي من و سيد من نورهايي را مي بينم که پيرامون آنها حدقه زده اند که شماره آنها را جز تو کسي نمي داند.

گفته شد: اي ابراهيم، اينان شيعيان اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه السلام مي باشند.

ابراهيم گفت، به چه نشانه ها و علامتهايي شيعيان او شناخته مي شوند؟

خداوند فرمود: به خواندن پنجاه و يک رکعت نماز و بلند خواندن (بسم الله الرحمن الرحيم) و قنوت گرفتن پيش از رکوع و انگشتري به دست راست کردن در اين هنگام ابراهيم عليه السلام گفت: خداوندا: مرا از شيعيان اميرالمومنين عليه السلام قرار ده.

امام صادق عليه السلام فرمود: پس خداوند اين مطلب را در کتاب خود خبر داده که مي فرمايد: (و به راستي که از جمله شيعيان او ابراهيم است) [2] .


پاورقي

[1] به گفته بعضي از مفسران حدود 3600 سال بين آن دو فاصله بوده است.

[2] المحجة في ما نزل في القائم الحجة.