بازگشت

دوام ذکر


«أسئلک... و ان تجعلني ممن يديم ذکرک.» [1] .

در اين آشفته بازار پر هياهوي دنياي امروز، در اين جنجال بي انتها بر سر بودن ها و چگونه بودن ها، در اين مخروبه هاي به جا مانده از طوفان غفلت ها و فراموشي ها، کساني تو را مي خوانند، در ميان امواج صداهاي پوچ و تو خالي و بي مفهوم، صدايي هم نام تو را مي آورد و نامت زلال آرامش و قرار را جاري مي سازد.



[ صفحه 174]



اگر زميني هست، برکتي هست، باراني هست و سبزي زندگي هست، تنها از برکت نام توست.

نام توست که زندگي را به راه مي اندازد، باران حيات نازل مي کند و موج طراوت بر ساحل زندگي مي افکند. خوشا دهاني که جز به آوردن نام تو، گشوده نشود. [2] خوشا صدايي که به ذکر اسم تو بر آيد و خوشا چشمي که بر ساحل نگاهش زورق نام تو لنگر اندازد. خوشا آنان که در هر نفسي، به نام تو، يک دنيا طراوت را به روح سبزشان هديه مي کنند. خوشا آنان که يکسره در پناه نام تو انس مي گيرند و خوشا آنان که به دور از هر کاري لهوي، هر سخن هرزي، در کار ذکر تواند، سخنشان ذکر توست، گام هاي شان به نام توست، خواستن و برخاستنشان به نام توست. خوشا آنان که در سايه سار سبز و با صفاي نام و ياد تو زندگي مي کنند. مهربانا، لطيفا! من نيز از اينک تو را مي خوانم که چنينم عطا کني:

الهي!... أسئلک... ان تجعلني ممن يديم ذکرک؛ خدايا! از آنانم قرار ده که هميشه در ذکر تواند».

آنان که با نام تو آمدند، به نام تو زيستند و به نام تو رفتند. شير مردان روز و زاهدان شب که در چشمشان نور آسماني ياد تو مي درخشيد و در فرجام نيک زندگي شان، به سوي مغفرت و پاداش بزرگ تو پر کشيدند، متقيني که نام و ياد تو شيوه ي زندگي شان بود [3] و با آوردن نام تو خود را در مجلس محبوب مي ديدند. [4] .

لطيفا! در اين چند راهي هاي پرفريب زندگي امروز، در اين راه پر از دام



[ صفحه 175]



و فتنه، که هر ذره آوايي دارد و مرا به خود مي خواند، نام تو چراغ هدايت من است و پيوستگي يادت، ريسمان فلاح من. [5] در اين درياي پراضطراب و اين غفلتگاه پرمخاطره که هر کس را به گونه اي به درون گرداب هاي پرتلاطم خود کشيده است، نامت ساحل آرام و اطمينان قلب من است. [6] .

رحيما! من به آوردن نامت و پاشيدن عطر يادت در تمام لحظات زندگي ام اميد رستگاري دارم و چشم انتظار به گشايش در فيض و رحمتت دوخته ام.

عزيزا! مرا در زمره ي آنان که از نام تو باز ماندند و شيطان همدم و همنشين آنان گشت، قرار مده! برايم مخواه قلبي را که ديوار قساوتش راه بر عطر جانبخش نام تو بربندد و مرا به وادي گمراهي و هلاکت افکند. بر من مپسند لحظه اي را که دنيا به فريبي، مرا از نام و ياد تو غافل سازد؛ که خود فرمودي:

«اي کساني که ايمان آورديد! اموال و فرزندانتان، شما را از ياد خدا غافل نکند، و هر کس چنين کند، همانا زيانکار است». [7] .

بارالها! اين خسران آشکار و زيان ابدي را بر من مپسند! اي خداي مهربان من! شميم يادت را همواره در کوچه هاي زندگي ام بيفشان و آسمان دلم را به خورشيد يادت نور افشان کن! در زمره ي خوباني قرار ده که چون نام تو مي آيد، قلب هاشان به تپش مي افتد، [8] آنان که در هر نفس، نام تو را مي آورند. از ذکر دايم برايم بالي بساز تا در آسمان مهرت به پرواز درآيم و



[ صفحه 176]



از همه ي پوچي ها و بيهودگي هاي دنيايي که تاب و تبش، هر کس را در عمق خود فرو مي برد، رهاييم ده، اي مهربان پاينده!


پاورقي

[1] بخشي از مناجات شعبانيه.

[2] غررالحکم، 5936: «طوبي لمن صمت الا من ذکر الله».

[3] همان، 5163: «ذکرالله شيمةالمتقين».

[4] همان، 322:«الذکر مجالسة المحبوب».

[5] جمعه (62) آيه ي 10:(و أذکروالله کثيرا لعلکم تفلحون).

[6] رعد (13) آيه ي 28: (الا بذکرالله تطمئن القلوب).

[7] منافقون (63) آيه ي 9: (يا أيها الذين امنوا، لا تهلکم أموالکم و لا أولادکم عن ذکر الله و من يفعل ذلک فأولئک هم الخاسرون).

[8] انفال (8) آيه ي 2: (انما المؤمنون الذين اذا ذکر الله و جلت قلوبهم).