بازگشت

دست طلب


«فلک أسئل.» [1] .

سحرگاهان که نسيمي خوش، عمق وجودم را به پرواز در مي آورد، ازاندکي دورتر، نظري به خويشتن خويش مي اندازم، وقتي نگاهم از پشت پنجره ي حقيقت بر وجودم مي نگرد، وجودي درمانده و سراپا نياز مي بينم که جز حاجت و خواهندگي، هيچ چيز ديگري نيست. همه ي مان همين وجود سراپا نيازيم، همين فقر محضيم، آنچه هست اوست. ما عدم هاييم که در گرو وجود او پا در عرصه وجود نهاه ايم. بگذريم از اين که گاه همين وجود ناچيز سراپا احتياج، رخت غرور بر تن مي پوشاند و مني مي شود و قدرتي پوشالي در خود گمان مي برد.

کجا ببريم اين بار تمنا را؟ از که بخواهيم اين درياي حاجت را؟



[ صفحه 172]



اي مهربان بخشنده، اي کرامت محض! جز تو که همه چيزي و وجود محضي، جز تو که بخشش کريمانه ات، هر ذره ي ناچيز را، به باران جود و کرم، تفضلي مي کند؛ جز تو، از که بخواهيم؟ دريغا اگر به سوي نيازمندان دست طلب دراز کنيم.

«فلک أسئل؛ تنها از تو مي طلبيم».

اين وجود سراسر نيازمان را به درگاه تو عرضه مي داريم و به دست کرمت چشم اميد مي دوزيم. دامن تمناي مان را از اميد بخشش و لطف تو پر مي کنيم و از تو مي خواهيم تا در وزش نسيم لطفت در اجابت به اين تمناي عاجزانه، شميم خوش وجودت را حس کنيم و لطافت ريسمان مهري را که از بنده تا خدا کشيده شده، از صميم قلب دريابيم. شايد اين تمنا و حاجت بهانه اي باشد، براي اين که از تو بخواهيم، تا با تو باشيم و نور يادت را در قلبمان حس کنيم. شايد نيازمندمان خواسته اي تا هنگام آوردن نياز به درگاهت، درت را بکوبيم و هم کلامت گرديم تا رشته ي الفتمان نگسلد، تا جاري مهر و عطوفتمان قطع نگردد، تا از تو غافل نشويم و تو را از ياد نبريم. تو ما را خواسته اي پس نياز را به اين بهانه در ما نهاده اي و چه زيبا و کريمانه تمناهامان را پاسخ مي گويي و چه لطيف، زلال بخشش را به زمين وجودمان جاري مي کني.

دريغا اگر جز به درگاه تو آييم، دريغا اگر در خانه ي ديگري را بزنيم، دريغا اگر خواب غفلتمان آن قدر سنگين باشد که حتي به حاجتي هم به در خانه ات کشيده نشويم و دريغا اگر مستي فريب دنيا آن قدر در وجودمان رخنه کرده باشد که از غير تو، طلب حاجتي کنيم؛ که خواستن و تمنا کردن از تو، ما را به تو نزديک مي کند و خواستن از غير تو ما را از آن ها دور و نزد



[ صفحه 173]



آن ها کوچک مي کند، [2] پس اين چه غفلتي است که تو را رها کنيم و به ديگران اميد بنديم؟!

نه، جز از تو حاجتي نمي خواهم؛ که تو چون عطا کني، به کرامت عطا کني و چون بازداري، خير و برکت در آن جاري کني. [3] .

کريما! من بار حاجت به درگاه تو مي افکنم، دست طلب به سوي تو دراز مي کنم، مخواه که حاجتمند غير تو شوم و مپسند که روي طلب به سوي غير تو باز کنم. مرا درياب که رد کردن سائل از ساحت تو دور است. [4] .

مرا به کرانه ي درياي جود و کرمت راه ده و سايه ي بخشش هميشگي ات را بر سرم بيفکن، از وجود سراسر کرم!


پاورقي

[1] بخشي از مناجات شعبانيه.

[2] غررالحکم، حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:«التقرب الي الله تعالي بمسألته و الي الناس بترکها».

[3] همان:«لا تسألوا الا الله سبحانه، فانه ان أعطاکم أکرمکم و ان منعکم خارلکم».

[4] ضحي (93) آيه ي 10:(و اما السائل فلا تنهر).