بازگشت

پرده پوش عيب ها


«الهي قد سترت علي ذنوبا في الدنيا». [1] .

زبانم روزي شهادت خواهد داد که چه نگفتني ها با او گفته ام و چه کلام هاي حرامي ادا کرده ام؛ دستم روزي شهادت خواهد داد که چه نافرماني ها کرده ام و چه حرام ها که در آن دست برده ام؛ پايم روزي شهادت خواهد داد که چه راه هاي نرفتني را رفته و به چه مسيرهاي حرامي قدم نهاده ام، اما امروز، تنها من مي دانم که چه نامه ي سياهي دارم، من مي دانم و تو اي خداي من، و نه هيچ کس ديگر. از توشه ي پر از گناهم کسي جز تو باخبر نيست و تو که مي داني و بهتر از من نيز مي داني، بر همه ي آن ها پرده مي افکني و آشکارشان نمي سازي، در خفاي شان مي داري و بر ملاي شان نمي کني:

«الهي قد سترت علي ذنوبا في الدنيا؛ مهربانا! بر گناهانم در دنيا پرده کشيدي».

معصيت را کردم، از نعمتت بهره بردم و از سپاست سرباز زدم، الطافت



[ صفحه 133]



را ديدم واندرزت را نشنيدم. حريم حرمتت را شکستم و از امرت سرپيچيدم و تو رسوايم نکردي و پرده از کارم برنکشيدي، چه نام هاي نيک که شايسته اش نبودم و بدان مشهورم کردي! [2] چه عيب ها که بر من پوشاندي و مرا به ميدان رسوايي نکشاندي! چه بسيار گناهانم را که مستور داشتي و به آنم مشهور نکردي! چه بسيار پليدي ها که پرده ي آن ها را ندريدي و طوق ننگ آن زشتي ها را بر گردنم نيفکندي. [3] .

چه نامه ي سياهي دارم و چه توشه ي پرگناهي! اگر روزي پرده ها برافتد، اگر چشم ها بينا شود، اگر نامه ها بر ملا شود، اگر همه بدانند که من کيستم و چه کرده ام و چه توشه اي دارم، چه خواهم کرد؟ به کجا خواهم گريخت؟ به که پناه خواهم برد؟

اي مهربان! تو کريم تر از آني که مرا رسوا کني و به زشتي مشهور گرداني. در اين دنيا که سراي گذر است، عيوبم را پوشاندي و گناهانم را آشکار نکردي، پس اي خداي من! آن گاه که پرده ها کنار مي رود و کتاب ها خوانده و به حساب ها رسيدگي مي شود نيز مرا در ميان آن همه چشم تماشاگر رسوا مکن و عيوبم را بر ملا مساز!

اي کريم! تو که در دنيا رازهايم را پوشاندي، چگونه در آخرت آن ها را بر ملا خواهي کرد؟ تو که در دنيا سرافرازم داشتي و رسوايم نساختي، چگونه در قيامت سرافکنده ام مي پسندي؟ حاشا! چنين نيست. درياي جود و کرم تو جاري تر از آن است که سياهي اين رسوايي را بر چهره من بر جا گذارد.



[ صفحه 134]



اي بخشنده! در آن روز که هر کس آن چه کرده است، نزد تو حاضر مي بيند [4] آن روز که نامه هاي اعمال، بي هيچ کاستي عرضه مي گردند، مرا از عقوبتي که به حکم تو مستحق آن شده ام، حفظ فرما [5] و از کيفري که مقتضاي عدل توست، در امان دار؛ [6] که مرا طاقت عذاب نيست. [7] .

اي لطيف! آن روز که همه چيز به زبان مي آيد و بر ضد من شهادت مي دهد، مرا به گناهاني که کرده ام و پوشانده اي، رسوا مساز؛ که من به اين پرده پوشي در آخرت محتاج ترم. [8] مرا در سايه ي مهرت پناه ده و مددم کن که نامه ام را، از نور محبتت به سپيدي آذين ببندم، اي مهربان!


پاورقي

[1] بخشي از مناجات شعبانيه.

[2] بخشي از دعاي کميل:«کم من ثناء جميل لست أهلا له نشرته».

[3] صحيفه ي سجاديه، دعاي 16: «فکم من عآئبة سترتها علي فلم تفضحني و کم من ذئب غطيته علي قلم تشهرني و کم من شائبة الممت بها فلم تهتک عني سترها و لم تقلدني مکروه شنارها».

[4] کهف (18) آيه ي 49: (و وجدوا ما عملوا حاضرا).

[5] صحيفه ي سجاديه، دعاي 39: «قني ما يوجب له حکمک».

[6] همان: «خلصني مما يحکم به عدلک».

[7] همان: «فان قوتي لا تستقل بنقمتک».

[8] مناجات شعبانيه: «و أنا احوج الي سترها منک في الاخري».