بازگشت

بار گناهان


«الهي قد جرت علي نفسي في النظر لها، فلها الويل ان لم تغفر لها!» [1] .

در قاب نيلگون آسمان سحري، غبار از زمان را از آينه ي ذهنم پاک مي کنم و



[ صفحه 130]



در عمق آينه به خود مي نگرم، به آنچه کرده ام از خوب و بد؛ سير مي کنم و کرده ها را وارسي مي کنم، چه بسيار بوده اند فرصت هاي طلايي که مي توانستند توشه اي از عمل خير شوند و هدرشان داده ام؛ چه بسيار راه هاي کج که از راه راست دورتر و سخت تر بوده اند و به جاي راه راست برگزيده ام شان؛ چه بسيار نبايدها که بي توجه، انجام دادنشان داده ام و چه بسيار بايدها که آسان ترک شان کرده ام.

چه حرام ها که مرتکب شده ام و چه واجبات که در انجام دادنشان کوتاهي نموده ام، چه توشه ي کمي برگرفته ام، چه بار سنگيني از گناه با خود حمل مي کنم! اگر سفر نزديک باشد، اگر بانگ رحيل در دهند، اگر لحظه اي ديگر، ماندن در دار دنيا به سر آيد، با اين همه بدي، با اين همه بي خيالي، با اين بار سنگين گناه چه خواهم کرد؟!

«الهي! قد جرت علي نفسي في النظر لها، فلها الويل ان لم تغفر لها؛

خداي من! بر نفسم ستم کردم آن گاه که بيهوده مهلتش دادم، پس واي بر من اگر تو مرا نبخشي!»

واي بر من، واي بر من؛ چه جسورانه پرده ي حرمت تو دريدم، چه آسوده گناه کردم و از فرجامش بر خود نلرزيدم، چه غافلانه توبه ام را به زماني ديگر انداختم، هر روز به اميد فردا، که گويي که زمان مرگ را مي دانم!

اينک من مانده ام و بار سنگين گناهانم، گناهاني که مستي لذتش از بين رفته و فرجام بدش به جاي مانده است. [2] من مانده ام با يک دنيا خشم و غضب تو. نه کسي هست از من شفاعتي کند، نه پناهي که از عذابت در امانم دارد. نه دژ استواري که از تو به دان جا بگريزم، نه محل امني که



[ صفحه 131]



به سوي آن پناه برم. [3] .

من مانده ام و کردار بدم که مستحق خشم توست. [4] .

گويي اينک مي شنوم نداي قرآن را که: «آنان که نافرماني خدا و رسولش را کردند، در گمراهي آشکاري گمراه شدند». [5] «آنان که دربرابر خدا و رسولش عصيان ورزيدند، پس براي شان آتش جهنمي است که در آن جاودان خواهند بود». [6] .

واي بر من از آتشي که به دست خود افروخته ام؛ آتشي که استخوان را خاکستر و ساکنان خود را از آب جوشان سيراب مي کند. [7] چه خواهم کرد با اين عذاب دردناک؟!

با اين بار گناه، اگر بخشش تو نباشد، فرداست که به چشم ببينم که چگونه شعله هاي دوزخ بر من احاطه کنند و من با توان کم چگونه در طبقات آتش بر خود بپيچم؟! [8] .

اي مهربان! اي بخشنده! اي پناه پناه آورندگان! اي مجير! درماندگي ام را بنگر و بر خطايم پرده ي بخشايش بيفکن! به فضل و رحمتت مرا از آن آتش پناه ده و به حسن چشم پوشي ات از لغزش هايم در گذر! [9] .

اي مهربان ترين مهربانان! پناهم باش آن روز که عذرخواهي بدکاران



[ صفحه 132]



سودي نمي بخشد. [10] از اين لحظه دستم را بگير تا از باغ هستي، گل هاي نيکي بر چينم و توشه ام را با علف هاي هرز و بيهوده پر نکنم. مددم کن تا آينه ي دلم همواره فرجام را به من بنماياند تا هرگز مهلت را پايدار نپندارم و از تو و خواسته ها و از زينهارت غافل نگردم. ياري ام کن تا در روز حسرت بدکاران، سرافراز و سربلند باشم، اي مهربان و اي کريم!


پاورقي

[1] بخشي از مناجات شعبانيه.

[2] صحيفه ي سجاديه، دعاي 31: «من ذنوب ادبرت لذاتها فذهبت و أقامت تبعاتها، فلزمت».

[3] همان، دعاي 32: «لا شفيع يشفع لي اليک، و لا حفير يؤمنني عليک و لا حصن يحجبني عنک و لا ملاذ الجأ اليه منک».

[4] همان، دعاي 32:«و استوجبت بسوء سعيي سخطتک».

[5] احزاب (33) آيه ي 36: (و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا).

[6] جن (72) آيه ي 23:(و من يعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدين فيها أبدا).

[7] صحيفه ي سجاديه، دعاي 32:«و من نار تذر العظام رميما و تسقي أهلها حميما».

[8] بخشي از دعاي کميل: «أم کيف يشتمل عليه زفيرها و...، أم کيف يتقلقل بين أطباقها و...».

[9] صحيفه ي سجاديه، دعاي 32:«أجرني منها بفضل رحمتک، و أقلني عثراتي بحسن اقالتک».

[10] سوره ي غافر (4)آيه ي 52: (يوم لا ينفع الظالمين معذرتهم).