در نسيم سپاس
اي خداي مهربان! اگر بخواهم تو را براي بودنم سپاس گويم، بايد شکر حضور امام را به جا آورم؛ که او دليل همه ي هستي است و هستي به بقاي او باقي است. [1] .
اگر تو را براي حياتم، اين شگفتي آفرينش، سپاس گويم، بايد شکر حضور امام را به جا آورم؛ که او تازه ترين روح حيات است در کالبد همه ي آفرينش.
اگر تو را به نعمت آب - که مايه ي حيات و زندگي است - سپاس گويم، بايد شکر حضور امام را به جا آورم؛ که حقيقي ترين مايه ي حيات و زلال گواراي زندگي است. [2] .
آري، حضور امام زنده ترين آيه ي هستي، روشن ترين نشانه ي آفرينش و بزرگ ترين شگفتي آيات الهي است. امام آبشار عظيم لطف و مهرباني خداست بر کالبد آفرينش مي ريزد. امام واسطه ي فيض خدا و دليل بودن ماست. خدا را بر اين نعمت بي کران و سراسر لطفش سپاس مي گويم.
خداوندا! تو را سپاس مي گويم در حکمت لايتناهي ازلي ات که
[ صفحه 107]
اماممان را سال ها و سال ها در ميان ما زنده داشتي و به حلاوت انتظارش روحمان را شفا بخشيدي. حضور نوراني اش را چونان چراغي فرا راهمان قرار دادي و به نور حضورش ما را از ذلت و خواري بر کشيدي [3] و بار اندوه شديدمان را برطرف کردي [4] و از مهلکه ي گرفتاري ها و هلاکت ها رهانيدي. [5] .
اي مهربان ترين! تو را سپاس مي گويم؛ که ريسمان سعادت ابدي، يعني ولايت او را در دستان سرگردان من نهادي و اين سپاسمندي من از تو، لحظه به لحظه در عمق عشق من به مولايم جاري است.
رحيما! خودت را به من بشناسان؛ که چون تو را نشناسم، پيامبر رحمت و مهرت را نخواهم شناخت. [6] مهربانا! رسولت را به من بشناسان؛ که چون او را نشناسم، حجت تو را نخواهم شناخت. [7] لطيفا! حجتت را به من بشناسان؛ که چون مولايم رانشناسم، از دين گمراه خواهم شد. [8] عزيزا! مرا به مرگ جاهليت نميران و هدايتي که از زلال ولايت در من جاري کردي، باز مگير [9] و چشمان تارم را به ديدار جمالش روشن کن، اي مهربان ترين مهربانان!
آمين يا رب العالمين!
[ صفحه 111]
پاورقي
[1] ر.ک: ص 32، پاورقي 1.
[2] ملک (67) آيه ي 30: (فمن ياتيکم بماء معين).
[3] مفاتيح الجنان، ص 906: «بکم أخرجنا الله من الذل و فرج عنا غمرات الکروب وانقذنا من شفا جرف الهلکات».
[4] مفاتيح الجنان، ص 906: «بکم اخرجنا الله من الذل و فرج عنا غمرات الکروب وانقذنا من شفا جرف الهلکات».
[5] مفاتيح الجنان، ص 906: «بکم اخرجنا الله من الذل و فرج عنا غمرات الکروب و انقذنا من شفا جرف الهلکات».
[6] همان، ص 974: «اللهم عرفني نفسک فانک ان لم تعرفني نفسک لم اعرف رسولک».
[7] همان: «اللهم عرفني رسولک فانک ان لم تعرفني رسولک لم اعرف حجتک».
[8] همان:«اللهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک ضللت عن ديني».
[9] همان: «اللهم لا تمتني ميتة جاهلية و لا تزع قلبي بعد اذ هديتني».