بازگشت

به تمناي ظهور يار


در برهوت دنياي مادي، سرگردان و حيران مانده ايم. عطش حيات حقيقي، لبان خشک و تاول زده ي روحمان را مي سوزاند. ظلمت تاريکي دنياي خاکي، بي نور حضورش چشمانمان را سخت خواب زده کرده است. خفاشان شب پرست، اميد زندگي معنوي را از ما گرفته اند. هراس گم کردن راه و افتادن به بي راهه، دل هامان را وحشت زده کرده است. چشممان در انتظار يک لحظه ديدار زيباترين آيه ي آفرينش، چشمه اي پر اشک است.

زمين با همه ي پهناوري اش تنگ است. رحمت و مهر از آسمان نمي بارد. در اين حيراني و سرگرداني، ما تنها تو را مي خوانيم اي مهربانترين مهربانان! يا رحمن و يا رحيم! گره ي گرفتاري ما به دست رحمت تو گشوده مي شود. [1] سختي ها به مهرباني تو آسان مي شود. [2] راه بيرون شدن از غم واندوه و رسيدن به وادي شادماني، درگاه لطف توست. [3] آنچه د رعالم مي گذرد، به



[ صفحه 105]



به اراده ي تو شکل مي گيرد. [4] هيچ رنجي برطرف نمي شود مگر به نگاه مهربان تو. [5] به مهرباني ات باب فرج بر ما بگشا [6] و سلطه ي غم را از سرمان به دور دار، [7] يا ذالعرش العظيم، يا ذالمن الکريم!

اي سرچشمه ي همه ي مهرباني ها، انتظارمان طولاني شد و سيه دلان به شماتت ما ايستاده اند [8] و ما اي مهربان ترين! شکايت دل به سوي تو مي آوريم. به تو شکوه مي کنيم از فقدان پيامبرمان، از غيبت اماممان، از دشواري و تنگي زمانه، از مکر و حيله ي روزگار، از بسياري دشمن واندکي شمارمان. [9] به تو شکوه مي کنيم از تاريکي روان، از آلودگي روحمان به دنيا. به تو شکوه مي آوريم و از تو گشايش مي طلبيم. [10] چاره اي ساز از سر مهر تااندوه را بر طرف سازد. [11] گشايشي به تعجيل از تو مي خواهم. [12] با عزتمندي او ياري مان کن و به ظهور امام عدل چشممان را روشن دار. [13] .

رحيما! اي سراسر مهرباني! تو گشاينده ي اندوهي و برطرف کننده ي بلا. [14] به مهرباني ات سوگند، راه فرج بر ما بگشا! لطيفا! حجتت را اذن ظهور ده [15] تا زلال عدل را در ميان بندگانت جاري کند، [16] باران رحمت بر زمين مرده ببارد و به نسيم حيات بخش حضورش دل هاي مرده مان را زنده کند.



[ صفحه 106]



به پريشاني و زاري ما رحم آور، [17] در ظهورش تعجيل کن [18] و باب آمدنش را بگشا! [19] به مژده ي آمدن بهار دل هاي غم زده مان را حياتي تازه بخش، به مهرباني ات اي مهربان ترين!


پاورقي

[1] همان، ص 219: «يا من تحل به عقد المکاره و يا من يفثأ به حد الشدائد و يا من يلتمس منه المخرج الي روح الفرج».

[2] همان، ص 219: «يا من تحل به عقد المکاره و يا من يفثا به حد الشدائد و يا من يلتمس منه المخرج الي روح الفرج».

[3] همان، ص 219: «يا من تحل به عقد المکاره و يا من يفثا به حد الشدائد و يا من يلتمس منه المخرج الي روح الفرج».

[4] همان، ص 219: «مضت علي ارادتک الأشياء».

[5] همان،ص 220: «لا يندفع منها الا ما دفعت».

[6] همان، ص 220: «وافتح يا رب باب الفرج بطولک و اکسر عني سلطان الهم بحولک».

[7] همان، ص 220: «وافتح يا رب باب الفرج بطولک و اکسر عني سلطان الهم بحولک».

[8] همان، ص 872: «اللهم طال الانتظار و شمت منا الفجار».

[9] همان، ص 972: «اللهم انا نشکوا اليک فقد نبينا و غيبة امامنا و شدة الزمان علينا و وقوع الفتن بنا و تظاهر الأعداء علينا و کثرة عدونا و قلة عددنا».

[10] همان، ص 872: «اللهم فافرج ذلک عنا بفتح منک تعجله و نصر منک تعزه وامام عدل تظهره».

[11] همان، ص 872: «اللهم فافرج ذلک عنا بفتح منک تعجله و نصر منک تعزه وامام عدل تظهره».

[12] همان، ص 872: «اللهم فافرج ذلک عنا بفتح منک تعجله و نصر منک تعزه وامام عدل تظهره».

[13] همان، ص 872: «اللهم فافرج ذلک عنا بفتح منک تعجله و نصر منک تعزه وامام عدل تظهره».

[14] همان، ص 887: «اللهم أنت کشاف الکرب و البلوي».

[15] همان، ص 972: «اللهم انا نسئلک أن تأذن لوليک في اظهار عدلک في عبادک».

[16] همان، ص 972: «اللهم انا نسئلک ان تاذن لوليک في اظهار عدلک في عبادک».

[17] همان، ص 892: «و ارحم استکانتنا بعده».

[18] همان، ص 891: «عجل فرجه و سهل مخرجه».

[19] همان، ص 891: «عجل فرجه و سهل مخرجه».