بازگشت

در انتظار طلوع


طلوع خورشيد هميشه زيبا و جذاب است. آن قدر که مي ارزد براي ديدنش، از خواب شيرين صبح گاهي هم دست کشيد؛ اما اگر يک شب تاريک و ظلمت برهوت يک بيابان سرد را تجربه کرده باشي، تاريکي و ترس، بدنت را بي حس کرده باشد و سرما تا عمق درونت نفوذ کرده باشد، آن وقت تابش نخستين پرتو خورشيد، نه فقط زيبا و جذاب، که تنها اميد زندگي است، همه ي آرزوي دروني توست، مايه ي دلگرمي است و ماندن، دليل بودن است و اينک ما در انتظار چنين طلوعي هستيم.

در اين برهوت دنياي مادي که شيطان هاي زور و زر و تزوير و ابليس هاي خودکامگي و دنيا طلبي از همه سو احاطه مان کرده اند و اسب سرکش نفس را مي تازانند، در اين وانفساي ظلمت و جهالت که گوهر ارزش ها را به بهاي ناچيز ماديات مي فروشند، در اين سرماي بي ديني و



[ صفحه 82]



ماديت پرستي، در انتظار طلوع گرم خورشيديم. و قسم به شب پوشاننده [1] که روز خواهد درخشيد. راه گم کردن ها، زمين خوردن ها تاريکي ها و هراس شب تار تنهايي و تشنگي ها به پايان خواهد رسيد و روز خواهد آمد.

آري، در روز طلوع خورشيد هدايت، روز شکفتن گل هاي نرگس، روز بارش باران رحمت، درون يخ زده مان به گرماي ايمان او گرم خواهد شد و زمستان جهالت و غفلت بار خواهد بربست و بهار ايمان و معنويت بر چهره مان گل مسلماني خواهد روياند.

او خواهد آمد و به قلب هاي مرده مان روح حيات خواهد دميد [2] ريشه ي گمراهي ها و دشمني ها را برخواهد کند. [3] او خواهد آمد و آثار انديشه هاي باطل و هواهاي نفساني را محو خواهد کرد [4] و بر زمين، باران عدل خواهد باريد [5] او خواهد آمد، صاحب روز فتح و پيروزي [6] مژده رسان فتح، نسم خوش عطر هدايت و نصرت: آينه ي تجلي خدا و در آن به تماشاي خدايي بودن خواهيم نشست. [7] درگاه خداي بهشت روي خواهد نماياند و از آن به وادي سعادت ره خواهيم يافت. [8] او خواهد آمد و بر گستره ي زمين، زلال پاکي جاري خواهد کرد. سينه هاي تنگمان آن روز



[ صفحه 83]



شفا خواهد يافت. [9] از مدد الهي لبريز مي شويم که و رحمت واسعه است و پهناي زمين در برابر گستردگي رحمتش دانه اي خرد خواهد بود.

وقتي که موعود بيايد، قرآن حياتي تازه مي يابد، [10] حدود بر زمين مانده ي الهي، برپا مي گردد، [11] راه نمايانده مي شود [12] و گمراهي ها پايان مي گيرد.

او مي آيد با يک بهار سبزي و ترنم، با يک آسمان باران رحمت و با يک نگاه رحيم.

و دنيا چه مي خواهد براي زير و رو شدن و از تاريکي و عطش بيرون آمدن و بهشت را مجسم کردن.

او مي آيد تا بهار را در همه ي دل هاي مرده به پا کند. گل هاي سرخ محمدي را آن روز همه جا مي توان ديد. بر پنجره ي خانه ها نسترن عفاف خواهد روييد. ظلم ناياب خواهد شد و دنيا بي بها. چشم ها به دنبال قطره اي از زلال معنويت، يک کوير طولاني را طي نخواهند کرد؛ که آن روز اين آب زلال در همه ي دل ها جاري خواهد شد و دل هاي خالي از اين زلال پاک، محو خواهند شد. علف هاي هرز روييده در زمين، آن روز برکنده خواهد شد. او مي آيد در روزي که مؤمنان به ياري خدا لبريز از شادي خواهند شد. [13] مهرباني ها سر مي گيرد و لطافت مفهومي تازه مي يابد، نمازها آن روز شميم بهشت مي دهند، نگاه ها، مهرباني رد و بدل مي کنند. هيچ يتيمي بي دست نوازش نخواهد ماند. هيچ مسکيني در انتظار لقمه ناني شب و روز را به گرسنگي نخواهد گذراند. هيچ دستي به ستم بلند نخواهد شد، حکومت عدل علوي چهره خواهد نماياند و برادري را



[ صفحه 84]



آن روز مي توان معنا کرد. چه مبارک سحري خواهد بود و چه فرخنده روزي آن روز که او بيايد!


پاورقي

[1] ليل (92) آيه هاي 2-1 (واليل اذا يغشي - و النهار اذا تجلي).

[2] ر. ک: ص 77، پاورقي 1.

[3] مفاتيح الجنان، ص 884: «أين حاصد فروع الغي و الشقاق».

[4] مفاتيح الجنان، ص 884: «أين طامس اثار الزيغ و الاهواء».

[5] مفاتيح الجنان، ص 223: «مطهر الأرض و ناشر العدل».

[6] مفاتيح الجنان، ص 884: «أين صاحب يوم الفتح».

[7] مفاتيح الجنان، ص 884: «أين وجه الله الذي اليه يتوجه الأولياء».

[8] مفاتيح الجنان، ص 884: «أين باب الله الذي منه يؤتي».

[9] همان، ص 973: «واشف به صدور الوغرة».

[10] همان، ص 973: «أحي بوليک القرآن».

[11] مفاتيح الجنان، ص 973: «اجمع به الأهواء المختلفة علي الحق و أقم به الحدود المعطله».

[12] مفاتيح الجنان، ص 973: «اجمع به الأهواء المختلفة علي الحق و أقم به الحدود المعطله».

[13] مفاتيح الجنان، ص 973: «اجمع به الأهواء المختلفة علي الحق و أقم به الحدود المعطله».