بازگشت

شام ترين روزهاي هستي


مولاي من! اي سبزترين بهار هستي! اي پاک ترين خوبي ها و اي زلال ترين نکويي ها! بيا، بيا که دل آسمانيان، سخت تنگ آمدن توست. بيا که آسمانيان غريب مانده اند و زمين، گرد زميني بودن بر دل ها نشانده است. بيا که بي وزش نسيم هدايتت، غبار غربت آسماني بودن و خاک دلبستگي به خاک بر چهره ها نشسته است.بيا که بي تو زمين تنگ است و آسمان دلتنگ. [1] بيا تا با ريسمان تو به خدا بپيونديم. [2] .

بيا اي آسماني ترين و اي پاک ترين! امروز ديگر آن قدر تاريک است که جز به خورشيد نور تو به چراغي روشن نمي شود. بگذار شام تاري که چشم هامان را مي آزارد به صبح دلنواز طلوعت پايان گيرد. بگذار نواي ملکوتي قرآن در پيچد و همهمه ي لهويات را خاموش کند. بگذار زينت دنيا از بها بيفتد. بياکه دين آدم ها زير دست و پاي دنيا له شده است [3] زهد و بي ميلي به دنيا، شعاري جذاب است و رغبت به آخرت نيز، و هر دو در عمل فراموش شده اند؛ چهره ها به سوي اغنيا خندان است و رو به فقرا گرفته و عبوس [4] دنيا چنان در دل ها جا خوش کرده که گويي چنين بايد باشد. دوستي ها، مهرباني ها، روشن نگري ها فراموش شده اند. يتيمان



[ صفحه 59]



در انتظار دست نوازشي مي مانند و مساکين چشم به راه طعامي و بي خيالي پرده ي شبانه ي خود را بر دل هاي خواب زده کشيده است. بيا که بي تو زمين چنان تنگ است که نفس هم در بند سينه اندوهناک مي ماند.

مولاي من! اي کشتي نجات موعود! بيا که طوفان غفلت دل هامان را سخت مي لرزاند.آه از غفلت و واي از خواب زدگي که چه درد رايجي شده امروز؛ سر بر بالش رفاه مي گذاريم و آرزو مي کنيم که همه خوابي خوش ببينند و بر اين آرزوي کريمانه بر خود مي باليم، غافل از آن که در فاصله اي نه چندان دور، کودکي بي پناه مي نالد. بر سفره هاي رنگارنگ غذا مي نشينيم و خدا را شکر مي گوييم بر فزوني نعمتش، غافل از آن که شکر سفره ي رنگارنگ، اطعام مساکين است. «امان ز لحظه ي غفلت که شاهدم هستي». دم به دم آيه هاي عبرت از پيش نگاهمان مي گذرند و نداي «أين تذهبون» [5] شان بلند است و ما باز هم غافليم.«کو نسيمي ز عنايت که کند بيدارم» [6] تو از خدا مي خواهي که خوراکمان را از حرام و شبه حرام پاک کند و ما به رنگارنگي غذا مي انديشيم. تو از خدا مي خواهي که چشممان را از حرام باز دارد و گوشمان را از لغو نگه دارد و ما به رفاه و آزادي و به دنيا مي انديشيم.

اي پاک ترين! بيا که امروز آن قدر تاريک است که جز با نور حضور تو با نوري روشن نمي شود.اي بزرگوارترين! بيا که با ريسمان تو به خدا بپيونديم [7] بيا که با ولايت تو به سعادت برسيم، [8] با ياري تو رستگار شويم [9] .



[ صفحه 60]



و به پيروي توبهشت را دريابيم. [10] ببار اي باران پاکي ها! تا تيرگي همه ي غفلت ها و معصيت ها از دامنمان شسته شود. اين زمين تنگ و تيره به نور تو روشن خواهد شد. [11] به نگاه رحيمانه ي تو دلمان شفا خواهد گرفت و خوبي از ميان دست هاي الهي تو جاري خواهد شد. بيا از مهربان موعود! پدر و مادرم و تمام هستي ام به فداي تو باد! [12] .


پاورقي

[1] همان، ص 221: «و ضاقت الأرض و منعت السماء».

[2] همان، ص 902:«هدي من اعتصم بکم».

[3] ميزان الحکمه،روايت 15146.

[4] همان، روايت 15143.

[5] تکوير (81)آيه ي 26.

[6] حافظ.

[7] ر.ک: ص 58، پاورقي 3.

[8] ر.ک ص 32،پاورقي 5.

[9] ر.ک:ص 34، پاورقي 6.

[10] مفاتيح الجنان، ص 902:«من اتبعکم فالجنة مأواه».

[11] همان، ص 906:«و اشرقت الأرض بنورکم».

[12] همان: «بأبي انتم و أمي و نفسي».