بازگشت

در وادي عشق


آن دم که دل به عشق هاي ناب دهي، خوش دمي خواهد بود. عشق به مولا، عشق به محور خلقت، دردانه ي آفرينش و عشق به پاک ترين و زلال ترين منجي موعود. تا کسي دل به عشق او نسپرد، لذت بهاري بودن را نمي چشد و به کم ترين لحظه اي، عاشق بهار شدن کافي است تا يک عمر چشم گريانت به راه بماند و دلت در انتظار آمدنش بتپد.

عشق به مولا، يعني در راه خودي نبيني، يعني رضايت او را بر رضاي خود ترجيح دهي، يعني در هر قدمي و هر نفسي چشم به امر مولا و دل به رضاي او بسپاري و در دوستي و ولايت او خالص باشي [1] و قلبت را از ايمان به ولايت الهيه ي او لبريز کني؛ [2] عشق به مولا، يعني اين که فرمانبردار



[ صفحه 51]



او باشي؛ [3] به فضيلتش و به حقش معرفت يابي؛ [4] با دوست او دوست، [5] و با دشمن او دشمن باشي؛ [6] عشق به مولا، يعني همه جا، پا جاي پاي امام بگذاري؛ زيرا مولاي تو مي خواهد که توشه ات يک سبد گل طاعت باشد بي هيچ زنگار معصيت و [7] سينه ات درياي صداقت باشد، بدي ها را بشناسي و از آن دوري کني. [8] بر زبانت جز درستي و حکمت جاري نشود و قلبت از علم و معرفت لبريز باشد [9] درونت از حرام و شبه حرام تهي باشد و دست هايت از ظلم و بدکاري پاک. [10] .

چشمت بر سيه کاري و خيانت گشوده نگردد و لهويات و غيبت ها گوش هايت را پر نکند. [11] .

مولاي تو مي خواهد که آسماني باشي و اهل نور؛ سينه ات جايگاه خداجويي، و وجودت سرشار از طهارت و پاکي باشد. مولاي تو مي خواهد که نامه ي عملت را پر از بوي ياس و نرگس باشد سر فصل نامه ي عملت را حب مولاي علي عليه السلام زينت بخشد. [12] مولاي تو مي خواهد که از تو بوي بهشت بشنود و تو بايد که در عشق او بهشتي باشي و سرشار از بوي فردوس. او را بخواهي و صدايش بزني مولاي من! مقتداي من! اي بهشتي ترين نگار! سلام بر تو، سلامي همراه با ولايتي خالصانه. [13] به جانم قسم



[ صفحه 52]



که تو همان آرزوي قلبي و محبوب دل هر زن و مرد با ايماني. [14] اي مطلوب ترين بهار موعود! چشم اميد به ولايت تو و به عشق تو دوخته ام تا به زلال ولايتت زنگار گناه از وجودم زدوده شود و بر خطاکاري ام پرده ي غفران فرو افتد. [15] .

مولاي من! مرا به دوستي خود بخواه و اين کم ترين را به آرزوي قلبي اش برسان [16] از خدا بخشودگي خطاکاري ام را بخواه؛ که من به ريسمان مهر تو آويخته ام و به ولايت تو چنگ زده ام [17] اي همه اميد من! عشق به تو، عشق به خداست و دوستي با تو، مهرورزي با خداست. [18] رستگاري و سعادت انتهاي جاده ي ولايت توست [19] و جز اين راه به وادي خشم خدا منتهي است. [20] .

آقاي من! دل به مهر تو بسته ام و از عشق تو لبريز شده ام. اي بهار موعود عالم! به در آي! اي خورشيد هدايت بتاب! اي بهشت برين، هوا را از عطر حضورت آکنده ساز!


پاورقي

[1] مفاتيح الجنان، ص 224:«سلام مخلص لک في الولاية».

[2] همان، ص 903: «مؤمن بکم».

[3] همان، ص 904: «مطيع لکم».

[4] همان، ص 904:«عارف بحقکم».

[5] همان، ص 903 و 904:«سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم».

[6] همان، ص 903 و 904: «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم».

[7] همان، ص 222،221: دعاي حضرت مهدي (عج): «اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المعصية و صدق النية و عرفان الحرمة... و سدد ألسنتنا بالصواب و الحکمة و املأ قلوبنا بالعلم و المعرفة و طهر بطوننا من الحرام و الشبهة و اکفف أيدينا عن الظلم و السرقة».

[8] همان، ص 222،221: دعاي حضرت مهدي (عج): «اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المعصية و صدق النية و عرفان الحرمة... و سدد ألسنتنا بالصواب و الحکمة و املأ قلوبنا بالعلم و المعرفة و طهر بطوننا من الحرام و الشبهة و اکفف أيدينا عن الظلم و السرقة».

[9] همان، ص 222،221: دعاي حضرت مهدي (عج): «اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المعصية و صدق النية و عرفان الحرمة... و سدد ألسنتنا بالصواب و الحکمة و املأ قلوبنا بالعلم و المعرفة و طهر بطوننا من الحرام و الشبهة و اکفف أيدينا عن الظلم و السرقة».

[10] همان، ص 222،221: دعاي حضرت مهدي (عج): «اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المعصية و صدق النية و عرفان الحرمة... و سدد ألسنتنا بالصواب و الحکمة و املأ قلوبنا بالعلم و المعرفة و طهر بطوننا من الحرام و الشبهة و اکفف أيدينا عن الظلم و السرقة».

[11] همان، ص 222: «اللهم... اغضض أبصارنا عن الفجور و الخيانة و اسدد أسماعنا عن اللغو و الغيبة».

[12] ميزان الحکمه، روايت 952.

[13] مفاتيح الجنان،ص 224: «السلام عليک يا مولاي، سلام مخلص لک في الولاية».

[14] همان، ص 886:«بنفسي أنت أمينة شائق يتمني من مؤمن و مؤمنة».

[15] همان، ص 870: «رجوت بموالاتک و شفاعتک محو ذنوبي و ستر عيوبي».

[16] همان،ص 870: «فکن لوليک يا مولاي عند تحقيق امله».

[17] همان،ص 870: «و اسئل الله غفران زلله فقد تعلق بحبلک و تمسک بولايتک».

[18] ر.ک: ص 49، پاورقي 4.

[19] مفاتيح الجنان، ص 906:«فاز الفائزون بولايتکم».

[20] همان، ص 906: «و علي من جحد ولايتکم غضب الرحمن».