بازگشت

سد آهنين


شميم عطر حضور امام که عالم را فراگيرد، نسيم بوي او که بر ذره ذره خلقت، روح حيات بدمد، طنين دلنشين کلامش که در رگ هاي آفرينش جاري شود، پروانگاني سرمست وصال را مي بيني که از جاي جاي زمان و مکان بر گرد شمع وجودش گرد آيند و پرشورترين غزل عشق را بسرايند. مرداني آهنين، اما به لطافت گل، از آن دست شگفتي ها که ما، در خلقت، کم نديده ايم.

مي شود پولادين بود و سراسر مهر؛ مي شود از کوه استوارتر بود و از برگ گل نرم تر؛ مي شود از جنس طوفان بود و از تبار ياس و ياران او چنينند. امام صادق عليه السلام آنان را چنين وصف مي کند: «مرداني پولاد دل که همه ي وجودشان، مملو از ياد خداست. سخت تر از صخره که چون به کوه روي آرند، آن را از جا برکنند. روي به هر شهري نهند، پرچم فتح بر آن زنند. عقاباني تيز چنگال که بر مرکب سوارند. شيرمرداني پيروز و عقاباني تيزچنگ، دست بر زين اسب امام کشند و تبرک جويند. او را در ميان گيرند و جان را سپر وجودش سازند و به اشاره اي جان و سربازند.

چون شب فرارسد زمزمه ي قرآن و مناجات سردهند و چون سپيده سرزند، سوار بر مرکبند. زاهدان شب و شيران روز، گوش به فرمان امام سپرده و دل پرنور در سينه آويخته اند، پولاد دلاني که تنها از خدا بهراسند و فرياد «لااله الاالله» و «الله اکبر» شان رساست.

هماره در آرزوي شهادت به سر مي برند و نداي «يا لثارات الحسين» «بياييد به طلب خون حسين» بر لب دارند. تاب مقاومت از همه گيرند،



[ صفحه 47]



خداجويان سبکبال به سوي حق رو کنند و خدا به دست آنان امام را ياري کند» [1] .

ياران موعود، شاهدان ملکوتند. شهيدان رحمت، سرمست از وصال امام خويش، سبکبال و با مهر افتخاري در سينه و افتخارشان همين بس که خدا آنان را خواسته است و دوست داشته است:(ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا کأنهم بنيان مرصوص) به [2] به درستي که خدا دوست مي دارد کساني را که در راه او جهاد کنند، گويي که بنيان شان از آهن است. اين را خداوند در مقام آنان گفته است که به ياري امام حق مي شتابند، از حجت خدا دفاع مي کنند. در انجام دادن آنچه او بخواهد، مي شتابند و اوامرش را گردن مي نهند. جز حمايت از او نمي طلبند و در اجراي آنچه اراده کند، سبقت مي گيرند و در پايان سرمست از شميم حضورش، از جام شهادت سيراب مي شوند و بال به سوي آسمان مي گشايند.زهي سعادت و خوشان چنين سرمستي!

حزب او پيروز است و ياران او رستگار [3] و آن که به دشمني برخيزد، غرق در گرداب زيان و هلاک. [4] امام موعود بهاري است و يارانش مست از نسيم بهار درويشي تا اوج عرش خدا.

اي سبزترين بهار! اي نسيم حيات بخش! اي موعود سرمدي! مرا از ياران خود بخواه، چنانم کن که رداي عشق تو بر قامتم کشيده شود. اي آيه ي رحمت خدا! دل من هر لحظه در انتظار تو مي تپد و سينه ام صندوقچه ي



[ صفحه 48]



عهدي ابدي است که هر صبح با تو عهدي تازه مي بندم. [5] همه به اين اميد که مرا بپذيري. کثرت يارانت روز افزون باد، [6] اي زلال ترين بهار هستي!


پاورقي

[1] عباسعلي کامرانيان، تپش قلم، ص 62.

[2] صف (61)آيه ي 4.

[3] مفاتيح الجنان،ص 866: «أوليائک هم الفائزون».

[4] همان،ص 868: «أعدائک هم الخاسرون».

[5] همان،ص 891: «أللهم اني أجدد له في صبيحة يومي هذا و ما عشت من أيامي عهدا».

[6] همان، ص 224: «کثر الله أنصارک و اعوانک».