گفتار ما
آنچه از مجموع اين روايات به دست مي آيد اين است که سنتهايي از سنن پيامبران عليهم السلام درباره ي حضرت حجت عليه السلام جاري مي شود و آن حضرت در بعضي مسائل و وقايع با آنها مشابهتي دارد. علت اين مطلب براي ما روشن نيست و فقط
[ صفحه 163]
شايد بتوان گفت که اين سنتها، نشانه ها و اشاره هايي بر امامت و ولايت آن حضرت است تا اينکه پيروان حق و طرفداران خط هدايت، راه را گم نکنند. چنانکه روايت هشتم از باب سوم شاهد خوبي بر درستي اين احتمال است.
اما روايت اول و پنجم درصدد بيان مطلب ديگري است و آن مطلب - احتمالا- اين است که غيبتهاي پيامبران براي آزمايش امتشان بوده است و مقدار طولاني شدن دوره ي آزمايش هر امت بر حسب نقص و کمال عقلي و ايمان و اقبال و توجه به آنان به فطرت توحيدي خودشان است و از آن جا که امت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، از اين جهات، کاملترين امتها هستند، هم در زمان خود پيامبر و هم در زمان جانشينان ايشان به قدر کمالاتشان مورد امتحان قرار گرفته اند و بعد از آن نيز چون روز به روز کمال عقلي بيشتري يافته اند با غايب شدن امام دوازدهم و طولاني شدن غيبتش تحت آزمايش بزرگتري واقع شده اند و بعد از سپري شدن اين دوره ي آزمايش، زمان ظهور قائم و غايب منتظر فرا مي رسد و هنگامه ي تحقق وعده ي الهي و چيره شدن دين اسلام بر همه ي اديان بر پا مي گردد و برترين مصداق آيه شريفه که فرمود: (هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون) [1] نمايان مي شود.
پاورقي
[1] توبه: 33، و صف:9- اوست که پيامبر را براي هدايت بشر و حاکميت دين حق فرستاد تا علي رغم ميل مشرکان، بر همه ي اديان پيروز شود.